ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: این که طول عمر کسی بلند باشد یا کوتاه، استدلال عقلی نمیخواهد، چرا که کار عقل اثبات بلندی یا کوتاهی عمر اشخاص نمیباشد.
الف - طول عمر به دو عامل مهم بستگی دارد که عبارتند از:
عامل اول: قضای حتمی الهی که برای هر کسی در نظر گرفته شده است و وقتی زمان اجل کسی برسد، نه لحظهای تقدم مییابد و نه لحظهای تأخر خواهد یافت:
«وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ» (الأعراف، 24)
ترجمه: و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مىتوانند] ساعتى آن را پس بیاندازند و نه پيش.
عامل دوم: «علم» و «عمل به علم» است. بشر از روی نادانی خود، دانسته و یا نادانسته حالات و رفتارهایی را برخود تحمیل میکند که سبب کاهش طول عمر طبیعیاش میگردد.
بشر امروز توانسته است با برخی از کشفیات علمی، قریب سه دهه به متوسط طول عمر (در هر جا که رعایت شود) بیافزاید و تازه این کشفیات بیشتر به سلامت بدن (تغذیه، خواب، ورزش، بهداشت و ...) اختصاص دارد؛ بدیهی است که اگر میتوانست مهلکات دیگر در زندگی فردی و اجتماعی را بشناسد و مرتفع کند، بیش از این مقدار به طول عمرش اضافه میشد.
ب – با عقل باید سراغ این رفت که اعتقاد به «ولایت و امامت حقه الهی»، که پس از اعتقاد به توحید و نبوت مطرح است، چه جایگاهی در حیات معقول دارد؟ آیا عقل ضرورت حضور دائمی و مستمر حجت خدا در زمین را اثبات میکند یا خیر؟! آیا عقل توحیدی میپذیرد که خداوند حکیم، از زمان آدم علیهالسلام تا خاتم صلوات الله علیه و آله، حجت داشته باشد، اما ناگهان همه را رها کند؟! آیا در این نظام آفرینش، آن چه در ولایت تکوینی و تشریعی بر عهدهی «ولیالله و خلیفةالله» بوده، ناگهان به اتمام رسیده یا رها شده است؟! آیا عقل میپذیرد که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، به عنوان آخرین نبی و نیز دین جهانی، تکلیف مردمان برای پس از خود را تعیین نکرده باشد و یا آن که به خودشان واگذار کرده باشد که بر اساس شورا یا همان اکثریت و یا حتی امیال و اوهام خود، هدایت فرد و جامعه را بر عهده بگیرند؟
اعتقاد به حضرت مهدی سلامالله علیه و حیات ایشان، پس از اعتقاد به «ولایت و امامت» و قبول سلسلهی آنها مطرح میشود؟
ج – تبعات عدم قبول وجود ایشان - به طور قطع کسی که معتقد است امام زمانی وجود ندارد و بعداً به دنیا میآید، اساساً اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله را به حکم «عقل و نقل» نشناخته است و بیشتر رو به سوی تخیلات یا شنیدههای محیطی خود دارد و بالتبع در صراط مستقیم رشد و کمال قرار نمیگیرد. لذا ایشان فرمودند:
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً» - کسی که بميرد و امام زمان خويش را نشناخته باشد، در واقع به مرگ جاهليّت مرده است. (وسائل الشيعه، ج 16، ص 246)
در این عالم هستی و نظام آفرینش الهی که بر حول محور «حبل الله» میباشد، همانطور که کسی بدون پرستش خدا وجود ندارد و اگر خدای حقیقی را نیافت، خدایان کاذب را بندگی میکند، هیچ کس نیز بدون «امام» و اسوه وجود ندارد؛ لذا اگر امام حق را نیافت (نشناخت و معتقد نشد)، قطعاً در شئون مختلف خود از امامان (پیشوایان و الگوهای) باطل پیروی خواهد کرد و تبعات سوء این پیروی به عقل اثبات شده و به عینه نیز دیده میشود.
د – برای مسلمانان اهل سنّت نیز بنا به اقوال و مستندات معتبر نزد خودشان، دلایل به حد کافی وجود دارد. از یک سو حدیث غدیر خم را به تواتر نقل کردهاند – از سوی دیگر احادیثی در حسب و نسب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل کردهاند و از سوی دیگر به ولادت ایشان به عنوان نهمین فرزند از نسل امام حسین علیهالسلام که امام زمان (ع) است اذعان نمودهاند:
1- محمد بن یوسف شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان»، در باره شخصیت ایشان مینویسد: «مهدی در آخر الزمان خروج میکند ـ مهدی از نسل فاطمه زهراست ـ حضرت عیسی در آخر الزمان به او اقتدا میکند ـ نامش و کنیهاش همانند پیامبر اکرم است ـ صفات و رنگ و چهره حضرت مهدی ـ مهدی امام صالحی است که خلیفة الله است.»
و در فصل 25 به تولد و غیبت ایشان تصریح دارد و مینویسد: «مهدی از زمان غیبتش که در سراب سامراء اتفاق افتاد تاکنون زنده و باقی است» و در صفحه 148 همین کتاب، به سؤالات و اشکالات وارده در این خصوص پاسخ میدهد.
2- محمد بن طلحه شافعی در کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» چاپ مؤسسه البلاغ بیروت سال 1419 ه.ق مینویسد: «مهدی منتظر در سال 258 هجری در سامرا متولد شد. پدرش حسن بن علی بن محمد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی المرتضی است و امّا نامش محمد و کنیهاش ابوالقاسم و از القاب او حجت و خلف صالح و منتظر است» و بعد روایاتی را از پیامبر در زمینه مهدی موعود نقل میکند مبنی بر اینکه: «مهدی از نسل من و از فرزندان فاطمه و هم نام من است و در آخر الزمان قیام میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده است و این قیام حتمی است حتی اگر یک روز از عمر دنیا بیشتر باقی نمانده باشد.»
3- عبدالوهاب شعرانی در کتاب معروف «الیواقیت و الجواهر»، که در بیان آراء اکابر و بزرگان و علمای اهل سنّت در مسائل مختلف عقیدتی است، فصلی را به وقایع حتمیه آخرالزّمان که از جمله آنها ظهور حضرت مهدی علیهالسلام میباشد اختصاص داده و با نقل احادیثی از بزرگان اهل تسنن میافزاید: «مهدی فرزند حسن عسکری است که در نیمه شعبان سال 255 ه.ق متولد شد و زنده باقی خواهد ماند تا با عیسی ظهور کند و اکنون که سال 958 هجری است 703 سال از عمر شریف او میگذرد»
4- وی هم چنین از قول شیخ محیالدین عربی نقل میکند که «خروج مهدی(ع) حتمی است بعد از آن که زمین از ظلم و جور پر شود به گونهای که حتی اگر یک روز از عمر دنیا بیشتر باقی نمانده باشد حتماً مهدی قیام میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند و او از نسل پیامبر اکرم و فاطمه رضیالله عنها است و جدش حسین بن علی بن ابیطالب است و پدرش حسن عسکری فرزند علی النقی فرزند محمد التقی فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند زین العابدین علی فرزند حسین فرزند امام علی ابن ابیطالب رضیالله عنه است اسمش اسم رسول خداست و چهرهاش شبیه رسول خداست و... » (همان، ج2، ص 143)
5- سبط ابن جوزی حنفی در کتاب تذکرة الخواص، مینویسد: «حضرت حجت «مهدی»، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی ابن ابیطالب است. کنیه او، ابوعبدالله و ابوالقاسم است و او است حضرت حجت و صاحبالزمان و قائم منتظر».
کلمات کلیدی:
اعتقادی امام مهدی