ش (تهران): در بحث تعارض و تضاد میان دین و علم، بیان شد که علم دائماً در حال توسعه و بروز رسانی است حال انکه دین این گونه نبوده و قابلیت این را هم دارا نیست. پاسخ چیست؟
«ایکس – شبهه»: واژهها و مفاهیم آنها در شعار یا تبلیغات ژورنالیستی، با بحث جدی، عقلی و منطقی بسیار متفاوت است. لذا ابتدا باید وقتی سخن از «دین» یا «علم» به میان میآوریم، معنای صحیح، حدود و ثغور و کاربرد آنها را بدانیم و سپس نیز به گوینده، محیط، باورها و اهداف او از یک نظریه یا ادعا توجه کنیم.
الف – دین به مجموعهای از بیان یک نوع جهانبینی و سپس ارائهی «بایدها و نبایدهای» منطبق با آن جهانبینی اطلاق میشود که به دو نوع «دین الهی» و «دین بشری» یا به تعبیر دیگر «ادیان» و «مکاتب» تقسیم میشوند.
با توجه به معنی فوق معلوم میشود که در جهان هیچ انسانی «بی دین» نیست. بلکه تفاوت در «دین»های آنان است. هگلیسم، مارکسیسم، اگزیتانسیالیسم، فمینیسم، مدرنسیم، پست مدرنیسم ... و همهی «ایسم»های دیگر نیز نوعی دین هستند که با یک دیگر و سایر ادیان و از جمله دین اسلام تفاوت و گاهی تضاد و تناقض دارند.
پس، سخن گفتن از «دین» و با مخالفت با آن به صورت مطلق فقط نوعی فریب تبلیغاتی است. آنها میخواهند القاء کنند که «دین تو» نه! و «دین من» آری! یا «دین خدا» نه! «دین ما» آری! اما، چون این ادعا و دیکتاتوری مورد قبول افکار عمومی نخواهد بود، میگویند: آن چه شما دارید «دین» است و دین افیون جامعه است و یا با علم تضاد دارد و آن چه ما داریم «علم» است و علم چنین است و چنان، در حالی که آن چه کلیهی مکاتب بشری ارائه دادهاند، نظریه بوده است و نه علم!
ب – «علم» نیز به دو معنا به کار گرفته میشود: یکی به مفهوم کلی که عبارت است از: معلوم و مکشوف شدن مجهولات و دانش نسبت به هر چیزی. و دیگری به معنای خاص طبیعتگرایان که عبارت است از: علوم تجربی.
باید دقت شود که هیچ کس در عالم «علم» را ابداء یا موجود یا اختراع نمیکند. بلکه به آن پی میبرد و کشف میکند. چنان چه نه «جاذبه زمین» اختراع شده است و نه «اتم» و نه ...، بلکه همه کشف شدهاند.
علم، تجلی اسم «علیم» ذات اقدس الهی در عالم امکان و خلقت است که بشر هر روز بیشتر از گذشته با آن آشنا میشود. و گاه آن را به نفع خود استفاده میکند و گاه به ضرر خود. بدون شک ساختن «گوساله»ی سامری هم با برخورداری از علم صورت پذیرفت. چنان چه قرآن کریم در نقل آن میفرماید: حضرت موسیٰ (ع) از سامری پرسید: تو چطور این کار را کردی؟ و او گفت: آن چه بقیه ندیدند و به آن بصریت نداشتند، من دیدم و با خاک زیر پای رسول (فرشتهی وحی) برداشتم و این گوساله را ساختم:
«قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَاسَمِرِىُّ * قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُواْ بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَ كَذَالِكَ سَوَّلَتْ لىِ نَفْسىِ» (طه – 95و 96)
ترجمه: گفت: اى سامرى قصه تو چيست؟ * گفت: چيزى را كه آنها نديدند بديدم و از جاى پاى فرشته مرسل كفى بر گرفتم و آن را در قالب گوساله انداختم كه ضميرم (نفسام)براى من چنين جلوهگر ساخت.
پس «علم» به هر دو معنای کلی و یا تجربی، چیزی نیست که بخواهد موافق یا مخالف «دین» باشد. علم یک چراغ است که اگر به دست «عقل» افتاد، راه او را روشن میکند و اگر به دست «نفس» افتاد راه او را روشن میکند. و کار «علم» به معنای «تجربی» نیز شناخت طبیعت است و هنرش نیز در ساخت «ابزار» است. در واقع با پیشرفت «علم تجربی» ابزار پیشرفت میکند و نه انسان. چه آن که این ابزار به نفع گیاهان و حیوانات نیز تمام میشود. به عنوان مثال اگر در گذشتههای بسیار دور صد کیلو بار را بر پشت حیوانی چون اسب میگذاشتند و او را دهها کیلومتر راه میبردند، پس از چند قرن یک گاری ساختند و صد کیلو را روی آن گذاشتند و با یک اهرم کار را بر اسب آسانتر کردند و پس از چند قرن دیگر اسب و گاری و بار را باهم در یک واگن قطار گذاشته و با سرعت دهها کیلومتر را پیش بردند.
پس همان گونه که بیان شد، مهم است که علم و محصول علمی به دست چه کسی بیافتد یا به طور کلی در اختیار عقل قرار گیرد یا نفس اماره؟
ج – چنان چه بیان گردید، «علم» تجلی اسم علیم خداوند متعال در عالم خلقت است، پس مالکی جز او ندارد که عدهای دیگران را مالک «دین» کنند و خود را مالک «علم» بنامند و سپس اشرفیت و اولویت مملوک خویش را بر دیگران به رخ بکشند و به آن فخر کنند.
د- در نهایت به این نکتهی مهم نیز باید توجه داشت که دعوای «دین و علم» در میان غربیها، از قبل از رنسانس آغاز شد و در رنسانس به جشن پیرزوی مخالفان دین انجامید. و البته آنان نام خود را موافقان «علم» گذاشتند و نه این که واقعاً عالم یا طرفدار علم بودند.
پس، وقتی غربیها سخن از «دین» به میان میآورند و به آن حمله میکنند، منظورشان «دین کلیسا و تشکیلات دین یهود» است، چون آنها از دین چیزی جز همان ادیان مسیحیت و یهودیت نمیشناختند.
دین کلیسا نیز دین مسیحیت نبود و نیست. چرا که از انجیل و تورات واقعی چیزی باقی نمانده است و اغلب آن به جز چند جملهی ارشادی، تحریف شده و تغییر یافته است.
بدیهی است که وقتی تشکیلات کلیسا (در زمان حکومت کلیسا) با «علم تجربی» مخالفت میکند، هر دانشمندی که سخنی به غیر از باورهای خرافی آنان به میان آورد را میکشد، حکم سوزاندن گالیلهها را صادر میکند و ...، هر اهل علم و طرفدار علمی با آن مخالف میشود.
ھ- بدیهی است چنین تحریفی با دینی چون اسلام که شاکلهاش بر اساس «علم» است و انسان را به خاطر «علم» از سایر موجودات برتر میداند و اصرار بر علم دارد، قابل قیاس نمیباشد.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که ابتدا علم به همهی اسماء (نشانهها – مخلوقات) را به حضرت آدم (ع) تعلیم نمود و سپس علوم او را به رخ ملائک کشید و او را معلم و مسجود ملائک ساخت:
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» (البقره -31)
ترجمه: و خدا همه نامها (نشانهها یا همان مخلوقات) را به آدم بياموخت پس از آن همهی آنان را به فرشتگان عرضه كرد و گفت اگر راست مىگوييد مرا از نام اينها خبر دهيد.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: که همهی علوم را در قرآن جمع کردم و آن را به انسان ارزانی داشته و توسط انبیاء تعلیم دادم و به انسان نیز قدرت «بیان» یعنی قدرت «تبیین» و «باز کردن و روشنکردن» دادم:
«الرَّحْمَانُ * عَلَّمَ الْقُرْءَانَ * خَلَقَ الْانسَنَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (الرحمٰن، 1 تا 4)
ترجمه: همان رحمان * كه قرآن را تعليم كرد *انسان را بيافريد * و بيانش بياموخت.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که اوست که با «قلم» علم را به انسان تعلیم داد و آن چه نمیدانست را به او آموخت:
«الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» (العلق – 4و5)
ترجمه: كسى است كه به وسيله قلم تعليم كرد * آرى انسان را تعليم كرد چيزهايى را كه نمىدانست.
البته منظور از «قلم» الزاماً میخ در عصر قدیم و خودکار و خود نویس یا قلمهای لیزری در عصر جدید نیست، بلکه «قلم صنع» خداوند است. خداوند متعال عالم خلقت و قوانین علمیاش را در اختیار انسان قرار داده است تا آدمی با شناخت آنها رشد کند و به کمال برسد.
اما، درست پس از این آیه فرمود: انسان تا خودش را غنی میبیند (نه این غنی میشود، چون انسان همیشه نیازمند است. بلکه خود را غنی میبیند)، طغیان میکند. یعنی از پوستهی خود که مخلوق و عبد است خارج میشود و مدعی میشود:
«كلاََّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ» (العلق – 6 و7)
ترجمه: چنين نيست كه انسان حقشناس باشد مسلما طغيان مىكند * به خاطر اينكه خود را بى نياز مىبيند.
و – آری، انسان به محض آن که در این کثرت تجلی علم الهی، به یک خرده علمی دست پیدا میکند، گمان میکند که اولاً آن علم و همهی علم را خودش به وجود آورده است و ثانیاً دیگر بر همه چیز تسلط دارد، لذا صاحب علم و خدا و دین خدا را هم منکر میشود. و تا چند کلمه از علم را یاد میگیرد، چنان بدان خوشحال و مغرور میشود که دیگر همه چیز و حتی «دین واقعی» را نیز مسخره میکند. چرا؟! چون به قدرتی که خدا به او داده، توانسته چند کلمه از ظاهر برخی از اشیاء دنیا را مطالعه کند! آیا این طغیان خود از تکبر بیجا و جهالت نیست؟! انکار حقایق که «علم» نیست.
«فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (غافر - 83)
ترجمه: هنگامى كه پيامبران ما با دلائلى واضح به سراغ آنان رفتند. به وسيله آن عملى كه نزد آنان بود فرحمند شدند. و مجازات آن استهزائى كه میكردند آنانرا فرا گرفت.
اسلام و قرآن کریم، نه تنها مانند کلیسا و مکاتب بشری، با علم تعارض و عنادی ندارد، بلکه مخالف جهل است و هر گرایش غیر علمی را منتج به خرافات و پیروی «ظن و گمان» قلمداد میکند. حال آیا اسلام با علم مخالف است یا مکاتبی که همه بر اساس «نظریات» یعنی گمانها بنا شده است:
«وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ» (یونس - 36)
ترجمه: بيشترشان جز خيال و پندار را پيروى نمىكنند، با اينكه پندار به هيچ وجه حق را اثبات نمىكند، (پس بدانند كه) خدا بدانچه مىكنند دانا است.
در خاتمه تذکر این نکته لازم است که «علم دائماً در حال توسعه است» جملهی خطا و اشتباهی است. بلکه کشف علم توسط انسان در حال توسعه است و این کشف و یا به تعبیر دیگر «پیشرفت علمی» نه تنها در تضاد و تناقض با اسلام نیست، بلکه عین دستور اسلام است و موجب شناخت بیشتر خالق و مخلوق میگردد.
پس، به صورت قطع و اطمینان کسی که اندکی «علم» به معنای واقعی آن داشته باشد، هیچ گاه دین حقیقی (اسلام و قرآن) را تکذیب نمیکند. چون اسلام و قرآن همان علم است.
- تعداد بازدید : 2871
- 10 مهر 1389
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی علم