پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): "ایمان" یعنی چه و چیست که برای ضعف و قوت آن به مشاور مراجعه مینمایید؟!
نکته:
از این رو، قبل از ورود به بحث، متذکر شده و توصیه میکنیم که ابتدا از «وسواس» بترسید و به فکر مداوای آن باشید. وسواس از شیطان است که گاهی در اعمال و رفتار بروز و ظهور دارد (مثل وسواس و به نجسی و پاکی) و گاهی نیز در افکار، اندیشهها و گرایشها ظهور و بروز دارد، مثل کسانی که نسبت به دین و ایمان و مکتب خود (اگر چه مادی و ملحدانه و یا به حق و مؤمنانه)، دچار حساسیت بیش از حد و وسواس میشوند و همین وسواس، آنها را مبتلا به بیماری "شک و تردید" نیز مینماید. اگر دنیا را ببینند و حس کنند، میگویند: «شاید خیال است» - «اگر خدا را در آثار و نشانههایش در درون یا بیرون، ببینند و بشناسند، میگویند: شاید چنین نیست و ...» - «اگر ایمان بیاورند، میگویند: شاید ایمان ندارم» - «و اگر یقین داشته باشند، میگویند: شاید یقین ندارم». اینها همه وسواس است و وسواس نیز از شیطان است.
راه معالجه وسواس، مقابله جدی با آن است. چنان که در وسواس پاکی و نجسی، میفرمایند: نجاست یقینی است، یعنی با شک و تردید چیزی نجس نمیشود. مسئله ایمان به خدا هم همینطور است، باید به خود القا کند، همین که نگرانم و دغدغه دارم و از ضعف ایمانم ناراحت هستم و میترسم، معلوم است که ایمان دارم؛ و نگذارد که شیطان در او القای وسواس کند.
الف - ایمان، شناخت نیست که برایش دنبال پاسخ قانع کننده (مستدل و معقول) بگردید و اگر به چنین پاسخها و استدلالهایی نرسیدید، در آن شک و تردید نمایید؛ بلکه "ایمان"، باور کردن نیروی مافوقی است که انسان خود را در پناه او در "امن و امان" میبیند. حال خواه ایمان کسی به خداوند سبحان باشد و خواه به طاغوت، فرعون، ثروت، شهوت و ... باشد که به هیچ وجهی استدلال و برهان عقلی ندارد. (لینک پیوست را حتماً مطالعه نمایید). قابل توجه است که بسیاری در ایمان به الله جلّ جلاله و بازگشت به سوی او، دنبال دلایل فلسفی و عقلی میگردند، اما در ایمانشان به طاغوت، فرعون، هوای نفس و ...، دنبال دلیل و برهان نیستند!
ب – بله، البته که مقدمهی هر ایمانی، "شناخت" میباشد و انسان تا کسی یا چیزی را نشناسد، اصلاً به آن توجهی ندارد. نه دوستش دارد و نه از آن بدش میآید و نه نسبت به آن دچار یقین یا تردید میشود. منتهی شناخت نیز باید منطبق با حقیقت و واقعیت باشد، نه شناختی نادرست و غلط.
بدیهی است اگر شناخت کسی از "دریا" یا "آتش" درست بود، نه تنها در نزدیک شدن به آن دچار مخاطره نمیگردد، بلکه از آن بهرههای فراوان نیز میبرد، اما اگر کسی گمان کرد که دریا و آتش نیز نوعی اسباببازی هستند، و یا مانند هوای مطبوع یا خوراکی لذیذ میباشند، حتماً دچار حوادث خطرناک نیز میگردد.
ج – اما باید توجه داشت که صرف «شناخت»، برای "ایمان" کافی نیست، اگر چه شناخت درست و صحیح نیز باشد؛ چنان که اگر کسی طاغوت، مستکبر و ظالم را شناخت، نسبت به او کفر میورزد.
بسیاری خداوند متعال را به خوبی میشناسند، پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و اهل عصمت را به خوبی میشناسند، قرآن و اسلام و معاد را میشناسند، اما یا "باور" ندارند، و یا باورهای غلط دیگر و حب و بغضهای دیگر، و امیال و کششهای دیگر، مانع از پذیرش و گرایش آنها میگردد.
**- پس، هرگز گمان نشود که ضعف ایمان، فقط و فقط ناشی از ندانستن دلایل و براهین قانع کننده میباشد و اگر برای منکر، مردد یا شکاکی، چند تا دلیل قطعی اقامه شد، دیگر قانع شده و میپذیرد! خیر، هرگز چنین نیست، وگرنه با آمدن انبیا و اقامه دلایل عقلی روشن (بینه) و معجزات حسی و ...، همه ایمان میآوردند و دیگر کسی ملحد، کافر و مشرک نمیشد.
مگر ابلیس لعین خدا را نمیشناخت؟ مگر بلعم باعور ابتدا از مؤمنین نبود؟ مگر سامریِ گوسالهساز، خودش از عرفای قوم موسی علیه السلام نبود؟ مگر معاویه لعنة الله، امیرالمؤمنین را نمیشناخت؟ مگر یزید، عمر سعد، شمر، خولی و ...، امام حسین علیه السلام را نمیشناختند؟ مگر آنان که امروزه مرعوب امریکا شده و سنگ او را به سینه میزنند، این شیطان بزرگ را نمیشناسند ...؟! چرا همه خوب میشناختند و میشناسند، اما امیالشان سبب میشود که به حق گرایش نیابند؛ چنان که فرمود این یهودیها و مسیحیها، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را حتی از فرزندان خود بهتر میشناختند، اما دانسته، عالمانه و عامدانه، حق را میپوشاندند (کفر) و ایمان نیاوردند.
« الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ » (البقره، 146)
ترجمه: كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم، همان گونه كه پسران خود را مىشناسند، او [محمد] را مىشناسند و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند، و خودشان [هم] مىدانند.
قواعد ایمان:
البته که ریشه ایمان، در فطرت نهادینه شده است، اگر آدمی دچار کفر و شرک نگردد، به خودی خود "مؤمن به الله جلّ جلاله" میباشد، اما "بنای این ایمان"، "حفظ، نگهداری، تقویت و تشدید این ایمان"، مانند هر بنای دیگری، قواعد، ستونها، چارچوبها و راهکارهایی دارد، چنان که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام فرمودند:
« ألاْيمانُ عَلى اَرْبَعِ دَعائِمَ : عَلَى الصَّبْرِ وَالْيَقينِ وَ الْعَدْلِ وَالْجِهادِ » (نهج البلاغه، حکمت 30 – در برخی نسخ 31)
ترجمه: ايمان استوار بر چهار پايه است: صبر، یقین، عدل و جهاد.
و البته برای هر کدام از این ستونها، چهار ستون بر شمردند و هر یک را تعریف نمودند که یعنی چه؟
شدت و ضعف ایمان و راهکارها:
ایمان به خداوند متعال نیز مانند علم، قدرت و هر کمال دیگری، شدت و ضعف مرتبه دارد و زیاد و کم میشود. اما برای تقویت و تشدید "ایمان به حق"، انسان باید توجه نماید که خودش از دو بُعد و یا بازوی «نظری و عملی» برخوردار میباشد.
تقویت بُعد نظری:
بُعد نظری، ریشه در "توجه" دارد، یعنی "جهتگیری"، پس هر چه توجه به خدا و بازگشت به سوی او بیشتر باشد، غفلت و فراموشی کمتر میشود و ایمان نقویت میگردد.
پس از توجه، نوبت به "معرفت" میرسد. بُعد نظری، با تعقل، تفکر و بصیرت در آیات (نشانههای) خدا تقویت میشود، چه آیاتی که به قلم وحی در کتابش نوشته و چه آیاتی که به قلم صُنع، در خلقتش نوشته و تأکید نموده در زمین و آسمان و هر چه بین آنهاست، نشانههایی برای اهل معرفت، اهل تعقل، اهل تفکر و اهل علم وجود دارد.
تقویت بُعد عملی:
اما، در بُعد عملی، ایمان انسان با «اسلام»، یعنی تسلیم او شدن و با اطاعت و عمل کردن به اوامر و عمل نکردن به نواهیاش تکمیل میگردد. رابطه ایمان و عمل، مستقیم است.
از این رو، حکمت اصلی احکام، همان عمل کردن به برنامه و دستورالعملهای است که خالق علیم و حکیم، برای سلامت، رشد، سعادت دنیا و رستگاری آخرت انسان، ابلاغ نموده است.
مرتبط:
*- آیا ایمان و کفر صفت هستند؟ مثل حسادت و نصیحت یا خیر فقط بحث نظری هستند؟ آیا ایمان فی نفسه نیک است مانند صداقت و کفر فی نفسه قبیح است مثل ظلم؟ (20 دی 1394)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
برای ضعف ایمان چکارکنم؟ واقعا در ایمانم ضعیفم و شک دارم.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7198.html
عضویت در کانال «پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)»
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
اعتقادی