«ایکس - شبهه»: علت اصلی بروز چنین سؤال یا شبههای در اذهان، غلط بودن اطلاعات اولیه است. نه چنین است که زنازاده هدایت نگردد و نه چنین است که به بهشت نرود. بلکه هر انسانی قابل هدایت، رشد و تأمین سعادت دنیا و آخرت خود است.
بدیهی است اگر امکان هدایت برای کسی میسر نباشد، جهنم بردن او نه تنها با «اختیار» منافات دارد، بلکه اساساً با اصل «عدل» در تناقض است. لذا آن جا که اختیار سلب میگردد، سؤال و جواب و مطالبهای هم در کار نیست. مانند این که اگر کسی را اسیر کنند و در گلویش شراب بریزند، گناهی بر او نیست. یا از کودک و یا مجنونی که از دنیا میرود، سؤال نمیشود.
وانگهی، مگر وقتی انبیای الهی به سوی مردم گسیل میشدند تا آنها را از شرک به توحید فرا خوانند، همهی آنها که هدایت شده و میگرویدند، الزاماً حلالزاده بودند؟ چه الزامی است که یک عده بتپرست، سوسمار خور، آب لجن نوش و بچهکش، حتماً مسئلهی نکاح را رعایت کرده و حلالزاده باشند؟
بدیهی است در چنین شرایطی، زنازاده به هیچ وجه مقصر نیست، اما دلیل نمیشود که چون تقصیری نداشته، هیچ تأثیری هم نگرفته باشد. مثل این است که پدر و مادری قبل از هم بستری، مشروب بنوشند و فرزندشان با کمسویی چشم، کوری یا شلی به دنیا بیاید. اگر چه این فرزند بیتقصیر است، اما بی تأثر از رفتار پدر و مادر نیست. یا فرزندی به علت تغذیه غلط پدر و مادر، کوتاه قد یا با بیماری قلب به دنیا آید. او تقصیری ندارد، اما بی تأثر نیز باقی نمانده است.
اساساً نظام آفرینش بر قانون «علیت» استوار است و اگر قرار باشد که تأثیر و تأثرها حذف و یا اختیاری باشند، دیگر نظام و تداوم بقایی باقی نمیماند. لذا بالاخره فرق است میان تأثیر لقمهی حلال با حرام – نطفهی حلال با حرام – فعل حلال با حرام و ... . چنان چه سیدالشهداء علیهالسلام به کوفیان میفرماید: علت شمشیر کشیدن شما علیه من، گوشت حرامی است که زیر پوستتان جمع شده است. یعنی لقمهی حرام خوردهاید، لذا عقلتان رشد نکرده و قلبتان قفل شده است و فهم نمیکنید و حیوانیت بر شما غلبه کرده است. و نیز مثالهای دیگری که در علم امروز نیز به اثبات رسیده است.
مثال تقصیر و تأثر زنازاده به این میماند که بگوییم، مقتول چه تقصیری داشته که قاتل او را کشته است؟ بدیهی است که احیاناً مقتول بیتقصیر است. آمریکا با هواپیماهای بدون سرنشین، مردم بیگناه را در مراسم عروسی و عزا میکشد، اسرائیل مردم غزه را میکشد و یا معلول میکند و ...،این مردم هیچ تقصیری ندارند، اما بیتأثر و تأثیر نیز نمیمانند. عدهای کشته، عدهای مجروح، عدهای آواره میشوند و سرنوشتها تغییر مییابد و از همین جا ظالم و مظلوم پدید میآید و ضرورت «دین» نیز برای برپایی قسط و عدل در روابط شخصی و اجتماعی انسان به اثبات میرسد.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (الحدید – 25)
ترجمه: به تحقیق ما رسولان خود را همراه با معجزات روشن گسيل داشتيم، و با ايشان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم را به عدالت خوى دهند (قیام و اقدام برای قسط کنند).
افعال دنیوی (فیزیکی) انسان از دو قوهی «شهوت و غضب» نشأت میگیرد که ضرورت حیات جسمانی او در این دنیا است و دین، «چه باید کردها و چه نباید کردها» را در استفاده از این استعدادها و امکانات، منطبق با قوانین و هدف خلقت به او میآموزد تا ظلم،ظالم و مظلوم نماند.
البته توجه به یک نکته نیز ضروری است که اگر چه «زنازاده» قابل هدایت، رشد و فلاح است، ولی کارش به خاطر همین ظلمی که به او شده مشکلتر است و البته به خاطر زحمت بیشتر، اجر بیشتر هم میبرد. مثل کسی است که بر هر علتی معلول به دنیا آمده است، اگر چه او در این معلولیت تقصیری نداشته است و احتمالاً پدر و مادر، محیط زیست و ... مقصر بودهاند، اما کار او دشوارتر از کسی میگردد که معلولیت ندارد.
پس، زنازاده مقصر نیست. قابل هدایت، رشد و سعادت دنیا و آخرت نیز میباشد، اما کارش تا حدودی دشوارتر است و تلاش بیشتری میطلبد و اجر این تلاش مضاعف را نیز خواهد برد.
کلمات کلیدی:
اعتقادی