دلیل اینکه میفرمایند: اعتقادات باید تحقیقی باشد چیست؟ آیا بنده نمیتوام یک بحث اعتقادی را صرف اینکه ازیک عالم دینی مورد قبول واطمینان خودم شنیدهام قبول کنم؟ آیا درعالم برزخ از من اعتقادات راهمراه با استدلال آن میخواهند؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): کلمه «عقیده» که از «عقد» گرفته شده است، به معنای بستن و استوار کردن میباشد. چنان که در ازدواج نیز از واژهی «عقد» استفاده میشود و یا پایبندی به قسّم را نیز «عقد» میگویند.
اصول عقاید:
آدمی، اعتقادات متعدد و گوناگونی در مورد مسائل متفاوت دارد، اما تردیدی نیست که ریشهی تمامی اعتقادات او، به اصولی بر میگردد؛ لذا آن را "اصول عقاید" میگویند. یعنی اصولی که به اندیشهها و باورهایی گره خورده است و سایر "عقاید" به آن اصول بسته شده است. حال خواه اصول عقاید کسی توحیدی باشد یا مادهگرایی.
عقیده:
عقیده، وقتی عقیده است که با شناخت عقلی و فهم و باور قلبی گره خورده باشد، در غیر این صورت "عقیده" نیست، بلکه گرایشاتی است که به شکل عقیده خودنمایی میکند و چون به عقل و قلب گره نخورده و بسته و محکم نشده است، بسیار متزلزل نیز میباشد. در این خصوص نیز فرقی نمیکند که "عقاید" کسی به خدا و قیامت و دین باشد، یا به خرافهها، علمزدگی یا ...، همه متزلزل هستند و اگر با مشکل یا مانعی [ذهنی، فکری، عملی، منفعتی و ...] مواجه شوند، زود متزلزل و متغیر میگردند.
عقل:
گره زدن و بستن و محکم کردن عقلی، فقط و فقط با «برهان» یا همان دلایل عقلی ممکن میشود. عقل تمامی دادههای دیداری، شنیداری، خیالی، تصوری و ... را اخذ میکند و به آن را به اصول خود، که بدان «بدیهیات اولیه عقلی» میگویند، تطبیق میدهد؛ اگر موافق بود، آن را میپذیرد و اگر نبود، رد میکند. [مثلاً عقل، خارج از قاعده علت و معلول را نمیپذیرد - تناقض را نمیپذیرد و ...].
پس عقیده، فقط وقتی واقعاً یک عقیدهی درست است که به واسطهی براهین، با عقل پیوند خورده باشد.
دلیل:
از این رو، اگر چه انسان برای هر شناختی، ابزاری دارد (مثل حس)، اما در نهایت برای صدور حکم، همه چیز را به عقل ارجاع میدهد و عقل همیشه یک سؤال ثابتی دارد، تحت عنوان «به چه دلیل؟»، پس اگر دلایل اقامه شده مقبول عقل بود، این عقد محقق میگردد، و اگر نبود، ولی شخص متعصبانه مصر به آن بود، "عقل" تعطیل و بایگانی شده و به جایش "نفس"، بر تخت حکومت و سلطه مینشیند.
حقیقت و ادعاها:
انسان، جویای حقیقت است و فطرتاً از بازی دادن و بازی خوردن بدش میآید، از فریب خوردن گریزان است؛ اما، در هر امری، حقیقتی وجود دارد و ادعاهای راست و دروغ نیز بسیار است. پس، این سؤال پیش میآید که با توجه به کثرت ادعاها، ملاک تشخیص حقیقت و کذب [حق و باطل] چیست؟! به عنوان مثال: یک عده میگویند: خدا و معادی در کار است – یک عده میگویند: این عالَم پوچ و هیچ در هیچ است – یک عده میگویند: این بتها، خدایان ما هستند – یک عده میگویند: آنها پسران و دختران خدای عالم هستی هستند – یک عده میگویند: هر چه انبیا گفتند دروغ است و هر چه ما میگوییم، راست و درست است – یک عده منکر هر حقیقتی هستند و ...؟
حالا ما در این آشفته بازار چه کنیم؟ حق چیست؟ باطل کدام است؟ حقیقت چیست و کذب کدام است؟ در اینجا تنها قاضی و داوری که به درستی قضاوت کرده و حکم میدهد، همان عقل است. از این رو، خداوند متعال میآموزد که در قبال ادعاها، بپرسید: برهان و دلیل شما چیست؟ و میافزاید که بگو این قرآن، برهان من است و پذیرش مبتنی بر برهان عقلی، روش من و تمامی کسانی که با من هستند و روش انبیای پیشین بوده است:
« أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ »
ترجمه: آيا به جاى او خدايانى براى خود گرفتهاند؟! بگو برهانتان را بياوريد؛ اين است يادنامه هر كه با من است و يادنامه هر كه پيش از من بوده؛ [نه] بلكه بيشترشان حق را نمىشناسند و در نتيجه از آن رويگردانند.
لذا فرمود: «عقل حجت درونی خداست و انبیا حجج بیرونی هستند».
پذیرش اخبار:
اگر چه ما میتوانیم "اخبار" را از دیگران بپذیریم، اما دقت کنیم که پذیرش اخبار نیز به یک برهان عقلی در پذیرش "مُخبر" (خبر دهنده) بر میگردد.
به عنوان مثال میگویید: من باور کردم که اکنون در فلان شهر باران میبارد؟ اگر بپرسند: از کجا باور کردی؟ خواهید گفت: هواشناسی خبر داد. اما دقت کنیم که باور و قبول "هواشناسی" به خاطر براهین و احکام عقلی ماست که میگوید: اولاً مطالعات علمی دارد و ثانیاً دروغ نمیگوید. لذا اگر به این دو برهان خدشه وارد شود، مثلاً گفته شود مطالعاتی ندارند یا چه بسا دروغ نیز بگویند، دیگر با اطمینان خبر از بارش باران در آن شهر نخواهید داد.
از این رو، پس از آن که "عقل" شناختی را حاصل و قبول کرد، "اخبار" نیز بدان واسطه مورد قبول و پذیرش واقع میشوند. مثل آن که پس از شناخت و اعتقاد به توحید، نبوت و معاد، خداوند متعال به واسطه وحی به رسولش، "خبر" دهد که محشر چگونه برپا میشود؟ در آنجا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بهشت و جهنم چگونه است؟ چه کسانی به بهشت و چه کسانی به جهنم میروند؟ احوال بهشتیان چگونه خواهد بود؟ احوال جهنمیان چگونه خواهد بود و ...؟ اینها همه "خبر" است، اما پس از شناخت و قبول عقلی «مُخبر»، مورد قبول واقع میشود.
تحقیقی بودن اصول عقاید:
پس، کسی نمیتواند بگوید: «من عقیده دارم که خدا و معادی هست، چون فلانی گفت»، یا بگوید: «من عقیده دارم که خدا و معادی نیست، چون فلانی گفت».
فرض کنیم، این آقای فلانی که به خودش و گفتهاش اعتماد کردیم، شخص رسول اکرم صلوات الله علیه و آله باشد. آیا میتوانیم بگوییم: «من عقیده دارم که خدا و معادی هست، چون ایشان گفتند که هست؟!» قطعاً "عقل" سؤال میکند که از کجا فهمیدی که ایشان راست و درست گفته است؟ دلیل و برهانت چیست؟!
"عقل" خواهد گفت: اول باید با براهین عقلی، وجود خدا شناخته و اثبات شود، سپس وجود شخص و رسالت او اثبات شود، سپس به "خبر" او استناد گردد.
پس اعتقاد به اصول دین، باید مبتنی بر شناخت عقلی و فهم و باور قلبی باشد که آن نیز به واسطهی "خبر" حاصل نمیگردد، بلکه برهان و دلیل میخواهد و براهین نیز با تحقیق و کار عقل روی دادهها و انطباق استدلالها، اقامه و پذیرفته میشوند.
حکایت:
مقصود از "تحقیق" این نیست که همه باید افلاطون، ارسطو، یا ملاصدرا و بوعلی شوند، بلکه چون همگان "عقل" دارند و عقل نیز بدیهیات ثابتی دارد، هر کسی میتواند و باید که به حد توان و امکانات خود، برای اعتقاداتش و کارهای متبنی بر آن، دلیل و برهان عقلی داشته باشد.
در حکایات نقل شده: «پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با اصحاب خويش بر پير زنى گذشت كه با چرخ دستى نخ ريسى می كرد، از او پرسيد خدا را به چه دليل شناختى؟ پير زن دستش را كه به دسته چرخ بود و چرخ را به سرعت می گرداند از دسته چرخ برداشت و طبعا چرخ پس از چند لحظه متوقف شد، پير زن گفت: به اين دليل؛ هم چنان که اين چرخ را دستى مى بايد كه آن را به گردش آورد، چرخ عظيم جهان را نيز كه همواره در گردش است، دستى مقتدر میگرداند. در اين وقت بود كه رسول اكرم صلوات الله علیه فرمود: "عليكم بدين العجائز". (شهید مطهری، مجموعه آثار، ج6، ص 890)
خب اگر دقت کنیم، او به برهان «حرکت و محرک» استناد عقلی کرد، منتهی به زبان ساده، نه به زبان علمی ارسطو و یا سایر فلاسفه و فیزیکدانان تا امروز.
برزخ:
با مرگ انسان، بدن به زیر خاک میرود، اما روح و شکل او، به عالم دیگری که بین عالَم دنیا و آخرت است، و بدین سبب بدان «برزخ = حایل بین دو چیز» میگویند، منتقل میشود.
در برزخ، صورت باطنی حیات دنیا رخ مینماید و در آخرت همین صورت باطن با "ثواب یا عقاب" که نتیجهی کار میباشد، همراه میگردد. از این رو، چنین نیست که انسان بتواند در دنیا به گونهای باشد، و در آخرت به گونهای دیگر.
مرگ، شوک بزرگی است و شوک نیز موجب فراموشی میگردد. انسان در یک حادثهی دنیوی (مثل تصادف، مواجه با یک صحنه هولناک، تأثر شدید در مصیبت دوستان و ...) نیز دچار شوک لحظهای، موقت ولی طولانیتر و یا دائمی میگردد.
از این رو، انسان به هنگام مواجه با مرگ، همه چیز را فراموش میکند، به جز آن چه با وجودش عجین شده است، یا به تعبیر «مَلَکه»ی او شده است.
بله، به محض ورود به قبر و انتقال به عالَم برزخ، دو ملک میآیند و میپرسند: « مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ و ...»؛ یعنی ربّ تو کیست؟ دین تو چیست؟ رسول تو کدام است؟ کتابت چیست؟ امامت کیست؟ قبله تو کدام است و ... .
حالا انسان تماماً تحویل گرفته شده است (وفات)، به عالم نا مأنوسی منتقل شده است، فرشتگان را میبیند و میداند که هیچ جای بازی، دروغ و توجیه وجود ندارد و باید پاسخی مقبول بدهد.
اما، به واسطه شوک مرگ و شوک بزرگتر مواجهه با حقایق عالم هستی، همه چیز را فراموش کرده است، مگر آن که با روح او عجین شده باشد. از این رو در روایات تصریح شده که مؤمن با صراحت و اطمینان کامل، شهادتین خود را به صدق بیان میکند، اما آنان که عقاید درست و محکمی نداشتند، با ترس و وحشت تمام، میگویند: وای بر من، که نمیدانم.
در آنجا معلوم میشود که حتی آن کسی در دنیا دم از توحید و معاد و نبوت قرآن و ولایت میزده، واقعاً عقیده داشته و راست میگفته، یا طبق عادت، طبق شنیدهها از دیگران، طبق تقلید از جوّ حاکم و محیط و ...، یک چیزهایی میگفته است.
پس عقیده، وقتی درست، محکم، پابرجا، با ثبات و مؤثر خواهد بود که حتماً با تحقیق، با براهین عقلی و فهم و باور قلبی، گره خورده باشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- چرا "اصول عقاید" باید تحقیقی باشد و استناد به گفتهی بزرگان مورد اعتماد قبول نیست؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7658.html
- تعداد بازدید : 2207
- 12 خرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید