«ایکس - شبهه»: با توجه به تکرار نشر و فرافکنی این سؤال و غالباً به شکل «شبهه» در برخی از سایتها، لازم است به نکات ذیل دقت کافی شود:
الف – انبیاء یا ائمهی اطهار (ع)، نویسنده یا کارشناس موضوعی یک یا دو یا چند مقوله نیستند که بنشینند در چند مورد کتاب بنویسند و آنها را نشر دهند تا معارفشان منتشر شده و به آیندگان برسد. بلکه آنان مخازن علم الهی و معادن وحی و امامان و پیشوایان جامعهی بشریت هستند و گفتارها، رفتارها، بیانات و همهی افعال و حالاتشان کتاب معرفت است و منتشر نیز شده است.
ب – چرا ما باید گمان کنیم که الزاماً «کتاب»، یعنی چند سطر نوشتاری که در صفحاتی درج شده و تحت عنوانی میان دو جلد قرار گرفته باشد؟! مثلاً اگر کسی بخواهد «هستی» را مطالعه کند، کدام کتاب را به جز کتاب خلقت را میخواند؟ همهی فرمایشات و زندگی و سیرهی آن بزرگواران «کتاب» است و منتشر شده و در اختیار همگان قرار دارد. مضافاً بر این که ائمهی اطهار علیهمالسلام شاگردان بزرگی ترتبیت کردهاند که آنان نیز قلم، قدم، افعال و حالاتشان کتاب است و بعضاً معارف اخذ شده از نبی اکرم (ص) یا ائمهی اطهار (ع) را موضوع بندی کرده و در قالب کتاب به رشتهی تحریر درآورندهاند.
ج – هر چند کتبی منسوب به برخی از ائمه (ع) نیز نام بردهاند و اغلب مانند صدها هزار عنوان کتاب دیگر، در جنگها، اختناقها و ... نابود شده است. اما مگر معارفی که هم اکنون در دست شیعه و سنی هست، از غیب وحی شده است؟ این معارف هر کدامشان که درست است، از ناحیهی ایشان نشر یافته و امروز مورد بهرهوری دانشمند و عادی قرار میگیرد.
د – برادران اهل سنت ما، پس از قرآن کریم که کلام وحی است، چه کتابی معظمتر، کاملتر و ژرفتر از «نهج البلاغه» که مجموعهای از سخنان، تفسیرها، تاریخ، احکام، دستورالعملها، حکمتها، خطبهها و نامههای حضرت علی علیهالسلام است، جستجو میکنند؟ اگر به هر دلیلی نسبت به تشیع گرایشی ندارند، مانعی نیست. میتوانند این کتاب را به عنوان «معارف منتشرهی چهارمین خلیفهی خود» مورد مطالعه قرار دهند. یا چه کتابی در اصول عقاید، احکام، اخلاق و عرفان، عمیقتر و ژرف تر از «صحیفه سجادیه» مییابند و چه مجموعهای از معارف اسلامی در زمینههای متفاوت: جهانبینی، فلسفه، تاریخ و ...، از اصول کافی میخواهند که اغلب مباحث امام باقر و امام صادق علهیمالسلام است.
ھ – اگر بهانه نمودند که «خیر. ما اینها را قبول نداریم، باید کتابت و قلم شخص آنها موجود میبود»، توجه داشته باشید که فقط بهانه است. مگر ما بقی علوم (تجربی، ریاضی، نجوم، فلسفه و ...) را به قلم کاشف و نویسنده مطالعه کرده و میکنند؟! اصلاً مگر «قرآن» کریم را به قلم نویسنده میخوانند و یا حتی پیامبر (ص) برای آنها کتابت نموده است؟ از آنها بپرسید: قرآن از چه طریق به شما رسیده است؟ و یا ملاک قبول یا رد «کتابت نویسنده» است، یا عقل؟! اگر ملاک دستخط بود، پیامبر اکرم (ص) خود قرآن کریم را مینوشتند.
و – دقت شود که کتاب و کتابت، الزاماً 300 صفحه در یک موضوع و یک یا چند جلد نیست. هر یک حدیث و روایتی خود یک صفحه یا چند سطر کتاب است. لذا سؤال اینجاست که آیا آن معارف به آیندگان و به دست ما نرسیده است؟! خوب با آنها چه کردیم، که اگر کتابی به قلم آنها میبود چه میکردیم؟!
در خاتمه آنها نیز دقت کنند، به هیچ یک از دانشمندان اهل تسنن یا تشیع، وحی نازل نشده است و هر چه میگویند، از معارف منتشر شدهی آنان اخذ شده است. لذا بیانات و نوشتههایشان و هم چنین اعمالشان یا باید منطبق با اصول بیان شدهی آنان و وحی و عقل باشد، یا برداشت شخصی و احیاناً بر اساس هوای نفس و منافع شخصی و حزبی است. در اینجا نیز «عقل» ملاک خوبی است.
کلمات کلیدی:
اعتقادی