پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): این همان سؤالی است که میگویند: «اگر عصمت خداداد است، پس فضیلتی نیست»، منتهی به گونهی دیگری مطرح شده است. در هر حال بدانیم که اگر خداوند متعال نعمت و فضیلتی را ندهد، هیچ کس نمیتواند خودش آن را کسب نماید. هم خالق و مالک اوست و هم مُعطی و رازق اوست.
تقسیم بندی فضایل و دادهها، به «خدا داده – خدا نداده»، اگر شرح و تفصیل نداشته باشد، خطاست! چرا که قایل شدن به دو مبدأ وجود و فیض را میرساند که این خودش شرک آشکاری است. هر چه هست را خدا داده، حال یا در خلقت سرشته، یا با واسطه داده و میدهد.
پس، سؤال باید اینگونه باشد که آیا این دادههای خدایی، فطری هستند یا اکتسابی. اکتسابی را نیز خداوند متعال است که توان و استعداد اخذ و نیز وسایل اخذ و راههایش را گذاشته است. آیا اگر خداوند سبحان، به کسی استعداد فراگیری زبان را ندهد، او میتواند آن را از بیرون کسب نماید؟!
اما، دربارهی عصمت به نکات ذیل توجه شود:
الف – آن چه خداوند متعال در خلقت به انبیا و اولیایش داده، به سایرین نیز داده است، البته با تفاوت درجه و مرتبه و یا شدت و ضعف آن به تناسب ظرفیت وجودی و نقش هر کدام در چرخهی خلقت و نظام آفرینش و هدایت علیمانه و حکیمانه. هر چیزی مقداری دارد:
« إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا » (الإسراء، 30)
ترجمه: به یقین، پروردگارت روزی را برای هر کس بخواهد، تقدیر (اندازه) میگذارد؛ او نسبت به بندگانش، آگاه و بیناست.
« قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ » (سبأ، 36)
ترجمه: بگو: «پروردگار من است كه روزى را براى هر كس كه بخواهد تقدیر (اندازه) میگذارد؛ ليكن بيشتر مردم نمىدانند.»
●- بنابراین اندازهها متفاوت است، ولی شاخصهها و ویژگیهای انسانی را به همگان داده است، و بدیهی است که اگر چنین نبود، نمیفرمود که بگو: من بشری مثل شما هستم [قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ].
●- اگر خداوند متعال به اهل عصمت علیهم السلام "عقل" داده، نه تنها دیگران را محروم نکرده است، بلکه فرموده که این عقل حجت درونی شماست و حجج بیرونی نیز با عقل شناخته و تصدیق میگردند.
●- اگر خداوند متعال به آنها "فطرت" داده، فرموده: « فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ». پس همگان از این موهبت برخوردار میباشند.
نکته: هیچ گاه دو عقل سالم، در مورد یک موضوع، دو حکم متفاوت و متناقض نمیدهند و هیچ گاه دو فطرت، دو حقیقت متفاوت را متظاهر نمیگردند. البته ظرفیتها متفاوت است، اما اصل یکی است.
به عنوان مثال: نظریه حرکت و محرک ارسطو، تئوری علمیِ همان حقیقتی است که انسان پشت کوهی نیز میداند و بدان عمل میکند؛ و اگر آینهای به اندازهی یک دیوار بلند بزرگ و یا به اندازه یک کف دست کوچک باشد و هر دو نور خورشید را منعکس کنند، هر دو یک نور را اخذ و منعکس کردهاند.
●- اگر خداوند متعال به آنها علم داده، به همگان داده است، چرا که دنیا سراسر تجلی علمِ خالق علیم و حکیم میباشد و به همگان فرموده که به زمین و آسمان و هر چه در آنهاست بنگرید و علم پیدا کنید، لذا فرمود: « عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ / العلق، 5».
وحی:
ممکن است گفته شود که خداوند منّان، به انبیایش وحی فرستاده است! اما دقت شود که همان وحی را توسط ایشان به ما نیز داده است؛ مضافا بر این که فرمود خوب و بد هر کسی را به خودش الهام میکنم و البته الهام نیز از انواع وحی میباشد.
منتهی تفاوت این است که اهل عصمت علیهم السلام و مؤمنان برای خدا تعیین و تکلیف نمیکنند که چگونه وحی بفرستد و به چه کسی بفرستد! و معترض هم نمیشوند که چرا وحی را به من توسط این یا آن فرستادی؟! اما غیر مؤمنان دائماً معترض هستند و میگویند: چرا وحی به او آمد؟ چرا به خودمان نیامد؟ چرا این شکلی آمد و آن شکلی نیامد و ...؟!
نکته: هیچ پیامبری به خداوند متعال معترض نشد که چرا با دیگری بدون مَلَک وحی و با ایجاد صدا سخن گفتی، اما برای من فرشته وحی فرستادی؟ یا چرا برای او حضرت جبرئیل را فرستادی و برای من فرشتگان زیر مجموعهاش را فرستادی؟ یا چرا وحی به من در خواب و به صورت رویای صادقه نازل گردید و به دیگری به گونهای متفاوت؟!
امامان نیز هیچ کدام معترض نشدند که چرا وحی به یک نفر از طریق جبرئیل و ... نازل شد و به ما توسط همان یک نفر ابلاغ شد و چرا به خودمان نازل نشد؟! مؤمنان نیز هیچ گله نکردند که چرا وحی به ایشان نازل شد و سپس با چند و یا حتی هزاران واسطه به ما ابلاغ شد؟! بلکه همه خود را مخاطب وحی خدا دیدند و ایمان آوردند.
ب – هیچ یک از موهبات الهی، سلب اختیار نمیکند:
پس از آن که دانستیم خداوند منّان این موهبات را به همگان داده [منتهی در مراتب و درجات گوناگون]، باید دقت کنیم که عقل، علم، وحی، اخلاق، عصمت و هیچ یک از فضیلتهایی که خداوند منّان به بشر میدهد، سبب نمیگردد که از او سلب اختیار شود؛ چنان که عقل، علم، وحی و الهامی که به ما داده نیز از ما سلب اختیار ننموده و نمینماید.
اختیار وقتی سلب میگردد که فرشتگان مرگ، انسان را تحویل بگیرند (وفات) و در آن هنگام انسان میمیرد؛ که شبیه آن را در خواب داریم تا درک معنا کنیم و شناخت حاصل نماییم.
عقل، شعور، علم، وحی، عصمت و ... نیز از آن بزرگواران سلب اختیار ننموده و نمینماید.
ج – مهم، حفظ دادهها، شکوفایی استعدادها با ایمان و عمل صالح است که با اختیار انجام میشود. به تعبیری دیگر، یعنی "شکر" که همان شناخت مُنعم، شناخت نعمت و استفاده بهینه از آن است و او نیز وعده داد که هر که شاکر باشد، نعمتم را برایش زیادتر میکنم. پس «هر که شاکر باشد»، یعنی همان اختیار.
د - دیگران نیز بیبهره از عصمت نیستند؛ اگر به همگان فرمود که گناه نکنید، معلوم است که همگان میتوانند گناه نکنند – یا اگر به همگان فرمود که ایمان بیاورید، متقی باشید و عمل صالح انجام دهید، معلوم میشود که همگان دارای این اختیار و امکان هستند؛ منتهی شدت و ضعف مرتبه دارد و خداوند متعال هیچ کس را بیشتر از آن چه به او داده، مسئول و مکلف نکرده است.
●- پس عصمت را خداوند منّان داده، چنان که عقل، شعور، علم و اختیار و نیز راههای حفظ و رشد آن را او داده است، نه خالق دیگری وجود دارد و نه مُعطی دیگری؛ و البته هر یک از بندگانش را به اندازهی آن چه داده، مکلف نموده است: « لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ - خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمیکند. (انسان،) هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده؛ و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است (یعنی اختیار) / البقره، 286 »
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چگونه عصمت اختیاری اهل بیت (ع) ثابت میشود؟ اگر خدا داده، میتوانست به همه بدهد و اگر اکتسابی است، همه میتوانند کسب کنند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8442.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی