میخواستم بدونم نظر اسلام (چه شیعه و چه سنی) در مورد "خوب" چیه؟ آیا اسلام نیز به "خوب نسبی" تاکید داره، یا خوب مطلق؟ و اگه جوابتون خوب مطلق هست، مصداقی از این خوب مطلق تو روابط آدمها(نه صرفا مسلمونا) بیان کنید. (ارشد)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): این همان مبحث دیرینهی "خیر و شرّ" است که اکنون با واژگان "خوب و بد" مطرح شده است.
مفاهیم وقتی به صورت کلی مورد بحث و بررسی قرار میگیرند، تعاریف کلی یا به تعبیری «عقلی – فلسفی» را شامل میگردند و در اینجا سخن از مصداق یا مصادیق، دیگر جایگاهی ندارد. به عنوان مثال: «اگر عقل به این داده رسید که همه چیز مخلوق است، پس خالقی دارد»؛ کاری ندارد که آن خالق کیست و چه نام دارد؟ تنها نامی که برای او میشناسد، همان "خالق" است. حال آیا این خالق، حیّ، علیم، حکیم، قادر، احد، صمد و ... نیز میباشد، مباحث دیگری است که در موضع خود مورد بحث قرار میگیرد.
خوب (خیر):
بهتر است به جای "خوب" از واژهی "خیر" که عام است استفاده کنیم؛ چرا که هر "خیری" حتماً خوب است. نقطهی مقابل "خوب"، "بد" میباشد، اما نقطهی مقابل "خیر"، "شرّ" است و هر شرّی حتماً بد میباشد.
پس این معانی نیز تعاریف «عقلی و فلسفی» است و سخن از مصداق ندارند. وقتی گفتید: «هر خیری، حتماً خوب است»، مصادیق نیز به تناسب جایگاه و آثارشان به "خیر و شرّ" شناخته میشوند.
به عنوان مثال: اگر پرسیده شود: «آیا "آب یا هوا" خیر است یا شرّ؟ خوب است یا بد؟»؛ پاسخ خواهید داد: «مطلق آب و هوا، خیر و خوب است و اساساً در نظام علیمانه و حکیمانهی خلقت، هیچ مخلوقی بد نیست» - حال اگر بپرسند: « گاهی باران سیل راهاندازد – گاهی هوا طوفانی میشود ... و به انسان آسیب میرساند»؛ پاسخ خواهید داد: «اصل سیل، زلزله، طوفان، آتشفشان و ... نه تنها شرّ و بد نیستند، بلکه لازمهی چرخهی طبیعت و حیات میباشند؛ اما این که انسان در شرایطی باشد که از این حوادث متضرر گردد، مقولهی دیگری است که به انسان و شرایطش در اقامت، تردد و ... بر میگردد؛ لذا ممکن است برای او شرّ شود».
زمانی حیوانات وحشی یا گزنده را موذی و شرّ میدانستند و هر کجا میدیدند، آنها را میکشتند! امروزه با رشد علمی، فهمیدهاند که هر کدام چه نقش مهمی در چرخه طبیعت و حیات دارند و کاهش یا انقراض آنها چه صدمات جبران ناپذیری به دنبال دارد.
پس، آن چه که "هست"، چون هستی و کمال است، خوب و خیر است؛ اما چگونگی برخورد و بهرهوری از آنها، ممکن است شرّ گردد! مانند علم، ثروت و قدرت که اگر در اختیار مسکبران در نظام سلطه و ظالمان قرار گیرد، برای خودشان و همگان، شرّ میشود.
خیر محض:
واژهی "مطلق" نارساست و بهتر است از واژهی "محض" استفاده کنیم و به جای "خیر مطلق" بگوییم: «خیر محض».
●- اندیشهی بشر، همیشه متوجه مقولهی "خیر و شرّ" و بالتبع آن "خوب و بد" بوده است، چرا که آدمی نیازمند و عاشق کمال آفریده شده است. از این رو، آن چه موجب کمال و فضیلت باشد را "خیر" دانسته و آن چه که ملازم با نقص باشد و کاستی را به همراه یا به بار آورد را "شرّ" شمرده است.
ارسطو میگوید: « هر عمل و دانش و شیئی برای غایتی خواسته می شود، كه بسا آن غایت نیز خود غایتی دیگر داشته باشد؛ بدینترتیب بنا بر اصل عقلی امتناع تسلسل، آنچه در نهایتِ غایات است، تنها برای خود خواسته میشود و غایت و خیر اعلاست / اخلاق نيكوماخس، ص13-14».
●- حقیقت این است که اولاً "کمال هست" – "ثانیا انسان عاشق کمال هست" – و ثالثاً نه کمال حد و مرزی دارد [که اگر داشت دیگر نقص بود و نه کمال]، و نه عشق انسان به کمال حد و مرزی دارد.
به عنوان مثال: نه حیات، علم، حکمت، زیبایی (جمال)، قدرت، غنا، عظمت، لطافت و ... حد و مرزی دارد و نه عشق انسان به این کمالات (خیرها) حد و مرزی دارد. در واقع آدمی، عشق بیحد به کمال بیحد (محض) دارد و در هر حال و کاری، برای تقرب و لقای این محبوب به راه است، یعنی اوج آمالش تقرب به "خیر محض" میباشد.
مصداق حقیقی خیر محض:
خیر، کمال است و کمال نیز همان هستی میباشد، پس تنها مصداق حقیقی هستی، کمال و خیر محض، خداوند متعال میباشد.
ارسطو نیز در باب "خیر، کمال و فضیلت" همین را میگوید، اما چنان که بیان شد، در بحث فلسفی، سخن از مصداق نیست، و مصادیق در "کلام" مورد بحث قرار میگیرد.
ارسطو میگوید (شرح اجمالی): «هیچ کسی بیهدف نیست، و اهداف نیز در راستای یک دیگر قرار میگیرند – هیچ کس شرّ خود را نمیخواهد، پس همه دنبال خیر هستند – و چون به لحاظ عقلی تسلسل باطل است، غایتی که "خیر محض" است، وجود دارد و همه بدان سو میروند».
آنگاه که توجه نمودیم «خیر، کمال و هستی» یک حقیقت هستند، متوجه میشویم که به حکم عقل، نه تنها فقط یک مصداق حقیقی دارند و هر دوئیتی سبب احاطهی نقص و محدودیت میگردد، بلکه متوجه میشویم که هستی و کمال هیچ کسی از خودش نیست، پس به جز او کمال، هستی و خیری وجود ندارد و هر کجا که "خیری" باشد، تجلی و افاضهی اوست.
نسبیت:
با توجه به نکات مذکور، معلوم میشود که "نسبیت" همه جا حاکم است، اما "من درآوردی" نیست، بلکه قواعد و چارچوبها و اندازههای (مقدراتِ) خود را دارد.
علم معلم، نسبت به دانشآموز بیشتر است – قدرت یا ثروت کسی، نسبت به دیگری بیشتر است – زیبایی موجود یا شیءای در طبیعت، به نسبت مشابههایش، و آن نیز در نظر ما بیشتر است و ... – حتی اگر سخن از انسان کامل، اشرف مخلوقات، خلیفة الله و ... به میان آید، او نیز به نسبت مخلوقات و از جمله انسان، کاملتر است، اما در برابر هستی و کمال محض، مخلوقی است که ذاتاً محتاج، فقیر و قائم به غیر میباشد.
خیر در ادبیات قرآنی:
در قرآن مجید، آیات بسیاری دارد که به مقولهی "خیر" اشاره و تصریح کرده است؛ منتهی گاهی سخن از هستی و منشأ "خیر = الله جلّ جلاله" دارد و گاهی سخن از این که چه چیزی برای شما خیر است و بالتبع نقطهی مقابل آن برای شما "شر = بد" است. مانند:
هستیِ کمال و خیر:
« وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ - خَيْرُ الْغَافِرِينَ - وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ - خَيْرُ الرَّاحِمِينَ - خَيْرُ الْحَاكِمِينَ - خَيْرُ الْوَارِثِينَ - وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى - فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا و ...».
بیان شد که از یک سو کمال حد و مرزی ندارد و از سوی دیگر هر چه هست، تجلی اوست در ظرف و مقدار ممکن (محدود)؛ بنابراین آدمی در خودش، دیگران و دنیا، نمودها و کارهایی میبیند که مطلقش "خیر" است، مانند رزق رساند، نصرت نمدن، رحمت داشتن بر دیگران، حاکمیت حکیمانه، حفاظت نمودن ... – [و ممکن است که کاربردش به تناسب هدف و موضوع شرّ باشد –مثل این که هنگام حمله درندگان از جنس حیوان یا انسان، یک عده از آنها "حفاظت" کنند و آنها را یاری و نصرت نمایند]؛ اما برای عقل انسان این سؤال پیش میآید که این هستی، کمال و خیر از کجاست و غایتش کدام است؟ و خداوند متعال پاسخ میدهد که "هستی، خیر و کمال محض اوست".
خیر برای شما:
هم چنین آیاتی هست که دلالت دارد چه چیزی برای شما خیر «خوب» است؟ مانند:
« وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى – و قطعاً آخرت برای تو خیرتر (نیکوتر) از دنیا خواهد بود / الضحی، 4» - و یا - « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ – بازماندهی خدا، خیر است برای شما، اگر از مؤمنین باشید، و من نگهبان شما نیستم / هود علیه السلام، 86» و ... .
خیر و خوب نسبی:
حال که دانستیم، خیر همان هستی و کمال است، معلوم میشود که اولاً در هیچ احدی مطلق و محض نخواهد بود، مگر ذات مقدس الهی – و ثانیاً هستی و کمال به هر نسبتی که تجلی یابد، خیر و خوب میباشد.
آیا علم دانش آموز کلاس اول، نسبت به علم فوق دکترا، خوب و خیر نیست؟ - آیا قدرت بدنی کودک 5 ساله به نسبت قدرت بدنی جوان 25 ساله، خوب و خیر نیست؟ آیا تجلی عظمت در خلقت یک کوه، به نسبت تجلی عظمت در خلقت یک سیاره خوب و خیر نیست؟!
پس خیرها و خوبیها در مخلوقات، همه نسبی و به تناسب ظرفیت وجودی و اندازهها (مقدرات) خلقت آنها میباشند:
« إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ » (القمر، 49)
ترجمه: ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم.
پس، حال که همه چیز مخلوق است و مخلوق نیز قَدر و اندازه دارد، لذا محدود است و خیر محض نمیباشد؛ کمال و "خیر و شرّ" در مخلوقات نیز در تعبیر عقلی و فلسفی، نسبی میشوند.
در احکام (شریعت) نیز همینطور است. به عنوان مثال: نماز دیر وقت، از قضا نمودن بهتر است و نسبت به نماز اول وقت، خیر کمتری دارد. صدقه دادن، ولو کم، از ترک صدقه بهتر است، اما نسبت به صدقهی به اندازه و کریمانه، بهتر نیست و ... .
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا اسلام نیز قایل به "نسبیت در خوب و بد" هست، یا فقط خوب مطلق؟! اگر پاسخ مطلق است، آیا مصداق خارجی هم دارد؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8793.html
عضویت در کانال اختصاصی «ایکس - شبهه»
- تعداد بازدید : 2134
- 11 شهریور 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی