منظور از "وجود، حضور و ظهور دین" در میان جوامع مختلف انسانها چیست؟ اگر پاسخی از طرف شما دریافت کنم، میتوانم در موارد دیگر نیز قدم به قدم جلو بروم. (دوم نظری، تبریز)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا باید به معنا و مفهوم مشترکی از کلمه "دین" و چیستی آن برسیم و سپس به منشأ و علل گرایش به مطلق دین برسیم، تا "منظور از وجود و حضور دین و یا علل گرایش مردمان به ادیان گوناگون در جوامع متفاوت را بیابیم. بدیهی است که اگر مقصود و معنای شما از دین، چیزی باشد، و مقصود و معنای مخاطب شما چیزی دیگری باشد، گفتمان به هیچ نتیجهای نمیرسد.
یک نظریهپرداز غربی [به ویژه پس از رنسانس]، هر چه از دین میگوید، مبتنی بر شناختی است که از کلیسا دارد! یک مسلمان، وقتی از دین میگوید، مقصودش اسلام است و مطلق دین نیز مبتنی بر کلام وحی [قرآن مجید] میباشد و در این چهارچوب سخن میگوید؛ و یک فیلسوف یا محقق نیز در بیان، تعریف و هر بحث دیگری راجع به دین، "مطلق دین، صرف نظر از مصادیق آن " را در نظر میگیرد.
فوئر باخ، مارکس، برتراند راسل، اگوست کنت، هربرت اسپنسر و ...، فیلسوفان نامآشنایی هستند که همه راجع به "دین"، تعریف و توصیف آن و علل پیدایش آن، نظریه دادهاند، منتهی هر کدام دین را به معنایی در نظر گرفتند و از همان منظر نقد نمودهاند.
"دین"
مطلق "دین"، صرف نظر از این که کدام دین مورد بحث قرار گیرد، یعنی: «نوع جهانبینی و بایدها و نبایدهای منطبق با آن، که فرهنگ و آداب و رسوم را نیز شکل میدهد».
پس، در تعریف عام از دین، "اسلام، مسیحیت، یهودیت" دین هستند، چنان که هگلیسم، مارکسیسم، اومانیسم، ماکیاولیسم، فمینیسم ... و تمامی "ایسم"ها نیز نوعی دین میباشند.
بنابراین، اگر فوئر باخ دین را به چالش میکشد و میگوید: «علت اعتقاد به فاعلیت خدا در بارش بارش، ندانشتن علم به تشکیل ابرهای باردار و بارش است»! یا اگر مارکس میگوید: «دین افیون جامعه است»! یا اگر بورکهیم: قائل به اصالت شخصیت اجتماعی در برابر شخصیت فردی میباشد و علت دستهای از عبادات (توتم پرستی) را حفظ شخصیت اجتماعی میداند و ...، همه "دین" با تعریف خاص خود را مورد بحث و نقد قرار دادهاند، منتهی نظریهی خود را به تمامی ادیان تعمیم دادهاند!؛ و اگر "دین" به معنای عامش را نظر بگیرند، جهانبینی، باورها و ایدئولوژی خودشان نیز نوعی دین میباشد.
ریشه گرایش به دین:
گرایش به دین [صرف نظر از کدام دین]، یک گرایش فطری است، یعنی اکتسابی نیست، از بیرون اخذ نشده، بلکه در خلقت آدمی سرشته شده است، لذا همگان دین دارند و هیچ بیدینی در جهان وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. از اینرو خداوند متعال در قرآن کریم، به "دین کفار" نیز اشاره مینماید و به پیامبرش دستور میدهد که «به کفار بگو: دین شما برای خودتان و دین من برای خودم - لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ / الکافرون، 6».
اگر فیلسوفی، دانشمندی، نظریهپردازی و یا نقادی، "دین" را رد میکند؛ در واقع میخواهد دین خودش را به اثبات برساند! هم جهانبینی توحیدی و اسلامی و شریعتش دین است، و هم جهانبینی مادی [ماتریالیستی] و مکاتبش نوعی دین هستند.
"فطرت گرایش به دین"، یعنی سرشت تکوینی انسان، سبب شده است که همگان به نوعی دین گرایش پیدا کنند، حال خواه اسلام و مسیحت باشد، خواه بودیسم، خواه هندوئیسم، خواه اومانیسم، لیبرالیسم، یا هر ایسم و مکتب دیگری.
دین حق نیز فطری است:
چنین نیست که اصل گرایش به دین، فطری باشد، اما "کدام دین و دین حق"، نا معلوم و مجهول مانده باشد، که این خلاف حکمت و هدایت است. مثل این است که بگویید: «در نظام طبیعی بدن، اصل تشنگی وجود دارد، اما نیازش به آب نامعلوم است، آب ناشناخته است، و ممکن است انسان تشنه، برای رفع تشنگی، برود سنگ بخورد»!
از اینرو، وقتی خداوند متعال میخواهد جمیع انسانها را به دین حق دعوت نماید، به آنها متذکر میگردد که به "دین فطرت" خود توجه کنید و روی بدانسو نمایید، و تصریح مینماید که این دین فطری، مبدل نمیشود، چرا که نظام خلقت و هدایت تکوینی الهی است، و باز تأکید مینماید که تنها دین استوار و نگهدارنده، که میشود به آن تکیه کرد و پابرجا ماند، همین "دین فطرت" میباشد، بدون که اسمی از دین و شریعتی خاص بیاورد!
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الرّوم، 30)
ترجمه: پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند!
بدیهی است که در اینجا مقصود از "دین"، شریعتهای گوناگون الهی چون اسلام و مسیحت، و یا مکاتب و ایسمهای ساخت بشر نمیباشد، بلکه همان پایه و اساس دین، یعنی "خداشناسی، خداجویی، خداپرستی و خدا دوستی = توحید" میباشد؛ که فطرت آن را میشناسد و نشان میدهد.
بدیهی است که چون "پرستش" فطری میباشد، اگر کسی خدای حقیقی را نشناسد و نپرستد، بیخدا و بیدین نمیماند، بلکه حتماً و یقیناً و بدون استثناء، خدایان کاذب را جایگزین نموده، تمام محبتی که فطرتاً به خدا دارد را به آن جعلیها اختصاص میدهد و آن خدایان دروغین را میپرستد، و بالتبع آن به ادیان کاذب میگرود؛ هر چند این خدای کاذب، طاغوت زمان و یا هوای نفس خودش و دیگران باشد، و هر چند این دین کاذب، در قالب یک مکتب و یا یک ایسم به او عرضه شود، و یا مبتنی بر "من، من، من" باشد:
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، محبتشان به خدا شدیدتر است (غایت محبتشان اوست و سایرین را در راستای محبت او دوست دارند]. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است.
●- شریعت (قوانین، حقوق و احکام)، در دینی که خدایش "شهوت" است، همان شهوترانی است، به هر شکل ممکن. لذا در امریکا و برخی از کشورهای اروپایی، نه تنها همجنسگرایی، بلکه ارضای شهوت جنسی با حیوانات را به عنوان یک لایحهی حقوقی به مجلس برده و به تصویب میرسانند!
●- شریعت (قوانین، حقوق و احکام)، در دینی که خدایش "قدرت" است، همان ساز و کارهای لازم، برای استیلای نظام سلطه میباشد، حال چه در یک خانواده، یا یک کشور، یا کل جهان.
●- شریعت (قوانین، حقوق و احکام)، در دینی که خدایش "ثروت" است، همین ساز و کارهای اقتصادی، چون ربا، رشوه، تحمیل، تحریم، حتی به راه انداختن جنگ برای فروش سلاح و ... میباشد.
علل گرایش جوامع به ادیان:
اما، علل گرایش بیشتر مردم در یک جامعه، به یک دین و شریعتی خاص [اسلام، مسیحیت، بودیسم، لیبرالیسم و ...]؛ یکی، دوتا و دهتا نیست؛ بلکه عوامل بسیاری در "چگونگی شناختها، باورها، پذیرشها و اعتقادات و بالتبع رویکردی عملی مردم" مؤثر میباشد؛ مانند: حاکمیت، تبلیغ، آموزش، جنگ، شرایط اقتصادی، بافتهای فرهنگهای قدیمی به جای مانده از گذشتگان (دین اسلاف – سلفیگری)، نژادپرستی، ترس، امید و ...؛ اما "علت تامه"، همان غفلت و روی برگرداندن مردم، از "عقل و فطرت" و انحصار و متوقف نمودن توجه به "تمایلات نفسانی" میباشد؛ لذا نظامات کفر و استکباری جهان نیز از گذشته تا کنون، روی این دو محور سرمایهگذاری نموده و مینمایند.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی .
پرسش:
منظور از "وجود، حضور و ظهور دین" در میان جوامع مختلف انسانها چیست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9855.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2570
- 2 تیر 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی