حضرت علی علیه السلام، در خطبه ۶۷ نهج البلاغه میفرمایند: «اگر خلافت با انصار بود پیامبر سفارش آنها را به مردم نمیکردند بلکه بلعکس میشد». طبق این خطبه، پیامبر باید سفارش مردم را به اهل بیت میکردند نه اهل بیت را به مردم.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
اصلاً جای نگرانی یا دغدغهی ذهنی وجود ندارد، چرا که خداوند متعال و قانونگذار، خود تعلیمات و سفارشات لازم را نسبت به حقوق هر کدام نسبت و مقابل دیگری نموده است و بالتبع این علوم توسط پیامبر اکرم، به اهل بیت علیهم السلام منتقل شده است؛ اما لازم است بازخوانی و بازنگری نمایید که شما از کجای این جمله و چرا چنین نتیجهای را اخذ نمودید؟! و « بلکه بلعکس میشد »، که به نظر میرسد علت برداشت، استدلال و پرسش شما، همین جمله است، در کجای این بیان آمده است؟! گاه در ترجمه و یا توسط شخص، یک جملهای به قرآن کریم یا حدیث نسبت داده میشود و همان ایجاد سؤال یا شبهه مینماید، در حالی که اساساً چنین جملهای بیان نشده است!
بیان ایشان، "مطلق سفارش" نمیباشد، بلکه تأکید و احتجاج بر یک "سفارش خاص" است [که شرح داده خواهد شد] و میفرمایند که اگر حکومت حق انصار بود، ایشان "چنین سفارشی" [نه هر سفارشی] دربارهی آنان نمینمودند.
●- اگر دقت فرمایید، امیرالمؤمنین، حضرت علی علیه السلام، در این بیان کوتاه، به خطا بودن مبانیِ مشروعیت یک نظریه و درخواست برای یک جبهه و نیز روش نادرست بهرهبردای جبههی دیگر، از یک قانون یا اصل درست اشاره مینمایند؛ مضافاً بر این که نه تنها این بحث، استناد، احتجاج و استدلال را ناقص و نادرست میخوانند، بلکه خطای نتیجهگیری و علت آن را نیز بیان میدارند!
مسئله ساده نبود؛ یک عده از بزرگان، متفکران، صاحبنظران و سران قبایل جمع شده بودند تا برای تعیین حاکم برای حکومت اسلامی، تصمیمگیری نمایند! و حال آن که همه مدعی اسلام و مسلمانی بودند و قرار بود برای حکومت اسلامی تعیین و تکلیف نمایند، و البته میدانستند که امام، وصی، خلیفه و حاکم بر مسلمانان را خداوند متعال تعیین و منصوب نموده و توسط پیامبرش به مردم ابلاغ نموده است، چنان که در غدیر خم اتفاق افتاد.
در غدیر خم، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، امام و خلیفهی بعد از خود را معرفی ننمودند، چرا که این معرفی، از همان ابتدای بعثت صورت پذیرفته بود، بلکه برای ایشان و امامان بعدی، از همگان بیعت گرفتند و همگان نیز بیعت نمودند. حالا چرا دقایقی قبل از رحلت، سقیفه را تشکیل دادند و به محض رحلت، بیعت خود را شکستند و برای تصاحب حکومت با هم رقابت کردند و در نتیجه به غیر از حکم خدا عمل کردند، مباحث دیگری است که باید مورد مطالعه، بررسی و داوری تمامی مسلمانان قرار گیرد. خداوند متعال، با کسی تعارف و شوخی ندارد و تابع رأی اکثریت نیز نمیباشد.
«وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» (الرّعد، 25)
ترجمه: آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن میشکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع میکنند، و در روی زمین فساد مینمایند، لعنت برای آنهاست؛ و [نیز] بدی (و مجازات) سرای آخرت!
●- قصد امیرالمؤمنین در این فرمایش، اشاره به غدیر و اثبات حق ولایت، امامت، وصایت و حاکمیت خود نبود، بلکه متذکر میگردند که هم درخواست انصار نادرست بود و هم روش عملکرد قریش نسبت به آموزههای پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله! گاهی یک نظریه، یک درخواست، یک دیدگاه و یک موضعگیری، از اصل خطاست، و گاهی اصل درست است، اما روش بهرهبرداری و اجرای آن خطاست!
نظریه انصار
●- ایشان ابتدا از حاضرین ناظر بر مناتظرات سران در سقیفه میپرسند که انصار چه گفتند «ما قالَتِ الأنْصارُ»؟ پاسخ میدهند: «نظر انصار این بود که امیری از ما باشد و امیری از شما - مِنّا اَميـرٌ وَ مِنْكُمْ اَميرٌ»، یعنی حکومت را بین خود تقسیم کنند؛ بدون توجه به امر خداوند متعال، رسول خدا صلوات الله علیه و آله و عهدی که بسته بودند!
ابطال نظریهی انصار
حضرت این نظریه و درخواست انصار را ابطال مینمایند. دقت شود که آنان این معرفت و ایمان را نداشتند که امر ولایت، امامت، خلافت و حکومت، به آنان واگذار نشده است که برایش تصمیمگیری کنند؛ اما در عین حال خود را مسلمان، جزو پیروان رسول خدا صلوات الله علیه و آله، و البته "انصار" میدانستند و بر تعریف تمجید ایشان از انصار افتخار نموده و بر خود میبالیدند.
حضرت در ابطال این نظریه و درخواست آنان، با استناد به فرمایش پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«فَهَلاَّ احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِاَنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَصّى بِاَنْ يُحْسَنَ اِلى مُحْسِنِهِمْ، وَ يُتَجاوَزَ عَنْ مُسيئِهِمْ؟»؛
ترجمه: پس چرا کسی در ردّ [نظر و درخواست] آنان، اینگونه با آنها (مستند و مستدل) احتتاج نکرد که «همانا رصول خدا صلی الله علیه و آله، وصیت فرمود که به نیکوکار انصار نیکى شود، و از بدکارشان چشم پوشى گردد؟!
این سخن یعنی؟! یعنی پیامبر اکرم (ص)، انصار را در ردیف سایر مردمان قلمداد نمودند که طبق آیات قرآنی، حدیث و حکم عقل، باید با نیکوکارانشان نیکویی شود و از بدکارانشان چشم پوشی نمود! و هیچ تخصیصی در موضوع حکومت [که برای قریش آورده بودند] برای انصار نیاوردهاند.
دقت شود که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، با تبیین شاخصههای گوناگونی، برخوردارن از حق حاکمیت را معرفی نمودند تا برای هیچ شخص و گروهی، با هیچ گرایش، تعصب و امتیازی؛ جای شک و شبهه باقی نماند. یکجا میفرمایند: "حکم خداوند این است و آیه را تلاوت مینمایند"، یکجای دیگر میفرمایند که "از اهل بیت من هستند" و یک جای دیگر هم میفرمایند که صاحبان ولایت و امامان، همه از "قریش" هستند. چرا که سلسلهی آنها از یک خاندان میباشد؛ و در مواقف دیگر مشخص میفرمایند که علی و اولاد او علیهم السلام هستند و ... .
بنابراین، ایشان با این بیان فرمودند که در حکومت، برای انصار هیچ شاخصه و امتیازی نسبت به دیگران بیان نشده است، اما قریشیها [در شاخصهی قومیت] دارند. دقت شود که سقیفه، نشست فقهای دین نبود، بلکه نشست سران اقوام بود، پس برایشان "قومیت" ارجح بود.
گفتگو کنندگان از حضرت میپرسند: «حالا در این که فرمودید، چه احتجاجی بر انصار است»، یعنی چه دلیل خاصی وجود دارد که باید میپذیرفتند؟! ایشان میفرمایند:
«لَوْ كانَتِ الإمارَةُ فيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ - اگر حکومت از آنان بود پیامبر در حقشان سفارش نمىنمود».
این احتجاج یعنی چه؟ یعنی اگر قرار بود که حکومت در انصار باشد، پیامبر اکرم (ص) اولاً به آن اشاره مینمودند، ثانیاً معرفی مینمودند و ثالثاً امر به اطاعت و تبعیت از آنان مینمودند، نه این که بفرمایند: مانند سایر مردمان، با خوبهایشان خوب باشد و از بدهایشان درگذرید!
ابطال روش قریش
سپس ایشان پرسیدند که نظر قریش چه بود، آنها چگونه استدلال کردند [که انصار پذیرفتند]؟ گفتند: «احْتَجَّتْ بِاَنَّها شَجَرَةُ الرَّسُولِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ»؛ یعنی: چنین احتجاج کردند که آنها شجرهی رسول خدا (ص) هستند - که فرموده شده ولایت، امامت و حکومت در میان آنهاست.
حضرت در مقابل این احتجاج که اصلش درست و مستند بود، اما روش بهرهمندی و اجرایش خطا بود، فقط یک جمله فرمودند:
«احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَ اَضاعُوا الثَّمَرَةَ»؛ یعنی: «به درخت احتجاج کردند و میوهاش را ضایع کردند»! یعنی: اولاً که ولایت و خلافت، حق تمامی این شجره و قریشیان نمیباشد، بلکه خلیفهی بر حق، از اهل قریش است. ثانیاً "ثمره"ی این احتجاج را ضایع کردند؛ چرا که ثمرهی این احتجاج مستند این بود که بگویند: «چون ایشان فرمودند که ولاة حق، امامان بر حق و بالتبع حاکم برحق در میان قریش است، پس باید طبق حکم ایشان، امیرالمؤمنین علیه السلام که سرآمد تمامی مردم جهان و از جمله قریشیان هستند، به حکومت برسند»، نه این که ابتدا احتجاج کنند که در قریش است، و سپس حکومت را از آن خود نمایند! این ضایع کردن ثمرهی شجرهی رسول الله صلوات الله علیه و آله میباشد!
سفارش:
1- بیان پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، در قبال سؤالی است که دربارهی انصار از ایشان پرسیده شده است، نه راجع به امامت، خلافت، اهل بیت علیهم السلام و ...؛ پس ایشان پاسخ دادند که مانند بقیه هستند، با خوبهایشان خوب باشید و از بدهایشان درگذرید.
2- حقوق حاکم بر مردم و مردم بر حاکم را خداوند متعال تبیین و وضع نموده و توسط پیامبرش به همگان ابلاغ نموده است؛ پس دیگر چه سفارشی به امیرالمؤمنین علیه السلام بنمایند؟!
●- یک موقع خلیفه به غیر از اهل عصمت میباشد، پس باید خودش هم تعلیم بگیرد؛ در اینجا پیامبر یا امام، حقوق حاکمیت و حاکم و نیز حقوق مردم را به او متذکر میگردند، مانند نامهی امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر رحمة الله علیه، هنگامی که او را برای خلافت مصر فرستادند.
اما، یک موقع خلیفه، خودش معدن وحی، معلم وحی، امام و امیرالمؤمنین، راهنما و رهبر، علیم، بصیر و عمل کنندهی کامل به وحی و سنت است، خود اوست که برای مردم تبیین مینماید، حقوق حاکم چیست؟ حقوق مردم چیست و ...؟
بدیهی است که در اینجا، به مردم سفارش میشود که مؤمن باشید، متقی باشید، آگاه و بصیر باشید، به حدود الهی تعدی نکنید و از امام و خلیفهی بر حق، تبعیت نمایید، تا رشد یافته و در دنیا و آخرت، به رستگاری برسید.
«الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (الأعراف، 3)
ترجمه: همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم میکند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش، گردن و دست و پایشان) بر میدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند.
دقت:
«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» (الأنبیاء، 73)
ترجمه: و آنان را پیشوایانی (امامانی) قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
طبق احتجاج امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 67، مبنی به سفارش پیامبر (ص) نسبت به انصار، پیامبر باید سفارش مردم را به اهل بیت میکردند نه اهل بیت را به مردم.
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10092.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3293
- 21 آذر 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن ولایت (امام علی)