پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر زندگی سختی نداشته باشد نیز انسان عاقل با تفکر نماید که هدف از خلقت و حیات چیست و برای چه هنوز زنده است؟
فشارهای زندگی، همیشه بوده، هست و خواهدبود، هر چند که اولاً کم و زیاد میشوند و ثانیاً تنگناها برای همگان یکسان نمیباشد؛ لذا کسی که نه تنها ثروت، بلکه درآمد مکفی هم ندارد، گمان میکند که ثروتمند دیگر هیچ کمبود، نیاز، ناراحتی و فشاری ندارد؛ و خود ثروتمند نیز گاه چون اولاً سرگرم با ثروتش میباشد و ثانیاً بسیاری از کمبودهایش را با پول پوشش میدهد، گاه متوجه گرفتاریها و باتلاقی که در آن فرو رفته نمیشود! مگر این که خداوند متعال را هدف غایی بگیرد و او را دوست داشته باشد.
شخص ثروتمندی را میشناسم که حدود هفتاد سال دارد و بیش از بیست سال است که در هیچ وعدهی غذایی، به جز نان و ماست نمیتواند بخورد – آن یکی میگفت: حسرت زندگی کارگرم را میبرم که شب به خانه میرود و کنار خانوادهای سالم زندگی میکند – دیگری میگفت: شوهرم مرا دوست دارد و برایم کم نمیگذارد، اما چون ثروت دارد، عیاش هم هست – دیگری از فراق فرزندش که برای تحصیل به کانادا فرستاده و او نیز به بهانهی اخذ تابعیت، چهار سال است که از آنجا خارج نشده و اکنون میگوید: دیگر هیچ وقت، حتی برای دیدار شما نمیآیم، رنج میبرد و ... .
تردیدی نیست که تظاهرات فرانسویها در شنبههای هر هفته، که تحت عنوان «جلقه زردها» شروع شد و اکنون در حال مصادره توسط چپگراها میباشد، با آن همه زحمت، کشته، زخمی و بازداشتی، به خاطر "الله اکبر" و یا استقلال کشورشان نمیباشد، بلکه به خاطر نارضایتی از نظام سرمایهداری و فشارهای وارده بر زندگی آنان میباشد، و هم چنین است آلمان، انگلیس، ایتالیا و ...، که همه ساله شاهد تظاهرات اعتراضی اقشار گوناگون میباشند و البته هیچ نتیجهای نیز نداشته و ندارد.
●- بنابراین، زندگی زحمت، فشار و اذیت دارد، چرا که اولاً دنیا بهشت نیست که در آن کمبود، غم، غصه، ترس و نگرانی و ... نباشد، و ثانیاً دنیا فانی و محل گذر است؛ پس حتی خوشیهایش نیز پایداری ندارد. حتی خوشی زندگی در کنار رسول الله صلوات الله علیه و آله، برای امیرالمؤمنین، فاطمة الزهراء، امام حسن و امام حسین علیهم السلام نیز پایدار نماند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، دنیا و تعلقات دنیوی را در یک جملهی کوتاه ولی ژرف، بسیار زیبا و حکیمانه توصیف مینمایند:
«إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ» (نهج البلاغه، حکمت 127)
ترجمه: همانا خداوند متعال فرشتهای دارد که هر روز ندا میکند: « [ای فرزندان آدم!]، بزایید برای مردن؛ و جمع کنید برای فنا (از بین رفتن یا از دست دادن) و بسازید برای خراب شدن».
●- خداوندی که خالق بشر و قرار دهندهی او برای مدتی کوتاه در زمین میباشد، خود فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ – به راستى كه انسان را در رنج آفريدهايم / البلد، 4» - ممکن است که پرسیده شود: «چرا؟!»، حکمتش این است که آدمی در سختی ساخته شده و رشد مییابد، چنان که الماس، در اعماق زمین قرار دارد و پس از حفاریهای بسیار به روی زمین و به دست آدم میرسد و پس از تراش بسیار مبدل به برلیان و زینت انسان میگردد و به کمالش میرسد؛ و طلا تا ذوب نشود، به سکه یا جواهر مبدل نمیگردد و تا به کمال خود [مصرف یا زینت انسان] نرسد، فلزی است مانند مابقی فلزات. پس، آن فقط حیات جاوید و بهشت است که همه چیز بدون زحمت در آن هست.
هدف از خلقت:
هدف از خلقت را به جای تئوریپردازی و تبعیت از نظریاتی که فقط مبتنی بر ظنّ، گمان، وهم و مطابق با امیال و اهداف نفسانی میباشند را باید از خدای خالق عالم هستی و بشر پرسید. نظریهپردازیهای بشری، در بسیاری از موارد، به رغم رنگ و لعاب فلسفی و ادبی، اگر تابع وهم نباشند، فقط به خاطر اهداف سیاسی، اقتصادی و توجیه جرائم، ظلمها و جنایات نظام سلطه میباشند.
هدف از خلقت و زندگی:
اگر فشارهای زندگی، هیچ حاصلی نداشته باشد جز آن که آدمی تفکر نماید که چرا خلق شده است، خودش حکمتی بسیار بزرگ، ضروری و سازنده است و آدمی را به رشد و کمال میرساند. چنان که خود مرقوم نمودهاید: «فشارها سبب شده تا هر روز صبح از خود بپرسید: هدف از زندگی چیست؟!» و گویی اگر فشارها نبود، هرگز به این فکر نمیافتادید!
1- خداوند سبحان، پیش از آن که به پیکر گِلی حضرت آدم علیه السلام روح بدمد تا زنده شود، هدف از خلقت و قرار دادن او روی زمین را بسیار صریح اعلام نمود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً – من خلیفهی (جانشین، نه جایگزینِ) خودم را روی زمین قرار میدهم / البقره، 30».
ویژگی این مخلوقی که قابلیت خلیفة الله شدن را دارد، نسبت به سایر مخلوقات و حتی فرشتگان، "علم و اختیار" میباشد؛ پس او باید از پایینترین مرتبه در عالم خلقت (اسفل السافلین) تا بالاترین (اعلی علیین) را سیر کند، تا ببیند، بشناسد و علم الهی در او تجلی یابد و با ارادهی مبتنی بر علم، انتخاب نماید. حالا ممکن است که کسی از روی تنبلی و تبعیت از شهوات نفسانی بگوید: «کسب علم سخت است – ما علم نخواستیم و ...»؛ اما به همین که میگوید نیز باید علم داشته باشد و با علومی بسیاری که دارد زندگی میکند و تمامی صدمات از ناحیهای که به آن علم ندارد، بر او وارد میشود.
2- انسان موجودی مرکب از "جسم و روح" میباشد، لذا از سه مرتبه وجودی طبیعی (مادی)، برزخی (مثالی)، و اخروی (عقلی) برخوردار شده است؛ پس در سیر کمالی خود، باید از این سه مرتبه، سالم عبور نماید؛ پس ابتدا در همین عالم طبیعت و حیات مادی قرار میگیرد، اما برای گذر.
3- فرمود: زمین و آسمان و هر چه در آنهاست را رام [مسخر] شما قرار دادیم؛ یعنی هدف غایی از تمام آفرینش، غایت تجلی حق تعالی میباشد که در "انسان" تحقق مییابد؛ لذا همه چیز را برای رشد و تعالی انسان آفریده است. حال این تجلی، در افراد گوناگون متفاوت است و هر چه تلاش کمالی بیشتر باشد، تجلیات بیشتر میشود، تا برسد به "انسان کامل"، که مظهر اتمّ تجلی اسمای الهی میباشد. و البته که تلاش، زحمت و مشقت دارد؛ حتی برای اهل عصمت علیهم السلام (انسان کامل) که زحمات و مشتقاتشان به مراتب بیشتر بوده و هست.
4- عبادت «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ - و جن و انس را جز براى اينكه مرا بپرستند نيافريديم / الذاریات، 56».
برخی، نه معنی عبادت و آثار آن را میدانند و نه حتی به معنی و پیام این آیه توجه میکنند، پس بالتبع این پرسش در ذهن آنها ایجاد میشود که «مگر خدا به عبادت ما نیازی داشته و دارد؟!» و حال آن که میدانیم هیچگونه نیازمندی در خدا نیست و خداوند متعال بینیاز (غنی) و حمید هست و اساساً آن که نیاز داشته باشد، خدا و خالق و إله و رب نیست.
دقت شود که در این آیه نفرمود که «جن و انس را آفریدم تا من پرستش شوم» که زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، چه بخواهند و چه نخواهند، پرستندهی او هستند و او نیز به پرستش هیچ کدام نیازی ندارد. بلکه فرمود: «خلق نمودم تا مرا بپرسند – نه من پرستیده شوم»! یعنی آنها را برای رسیدن به کمال آفریدم و رسیدن آنها به کمال خودشان، مستلزم بندگی من است و نه غیر من!
یعنی: تمام مخلوقات که مجبور هستند، اما به جنّ و بیشتر از جنّ، به انسان، عقل و اختیار داده شده است، و به نور وحی و معلمانش نیز مجهز شده است، تا مرا بیشتر بشناسد و بپرستد، که کمال او وقتی حاصل میگردد که غایت، معبود و محبوبی جز هستی و کمال محض "الله جلّ جلاله" نداشته باشد.
بنابراین، دقت نماییم که معنای "عبادت"، نماز و روزه و انجام احکام نمیباشد، بلکه اینها مقتضای عبادت خداوند متعال هستند، لذا اگر به قصد "قربة الی الله"، انجام نشوند، نه تنها هیچ ارزشی ندارند، بلکه حتی به ضد ارزش بدل شده و زیان نیز میرسانند.
عبادت (بندگی)، در اصل همان هدف غایی قرار دادن، دوست داشتن، وابسته شدن و تلاش برای قرب محبوب است که باید خداوند سبحان باشد و اگر او بود، این هدایت، با اطاعت و تسلیم محقق میگردد.
بیتردید، هر کسی اهداف و وابستگیهایی دارد که آنها را دوست دارد و این دوستداشتنها، مانند حلقات یک زنجیر، به هم پیوند میخورند تا متصل شوند به محبوب غایی. حال ممکن است که محبوب غایی کسی ثروت، قدرت، شهوت و لذت باشد و محبوب غایی کسی، خداوند متعال باشد، و البته که هر دو برای رسیدن به محبوب، به زحمت و مشقت میافتند و باید کار و تلاش نمایند. لذا فرمود که محبوب غایی مشرکان، "ندها = اهداف و خدایان کاذب" هستند، اما محبوب غایی مؤمنان و شدت محبت آنها، متعلق به "الله جلّ جلاله" میباشد.
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و از مردم كسانىاند كه غير خدا را همتايانى [براى او] برمى گيرند، و آنها را همچون دوست داشتن خدا دوست مىدارند؛ ولى آنان كه ايمان آوردهاند، شدت محبتشان [محبوب غاییشان]، خداوند است و اگر ستمكاران (مشركان) وقتى عذاب را مشاهده مىكنند، ببينند كه قدرت، همه از آن خداست، و خدا سخت عقوبت است [دچار حسرتى وصف ناپذير خواهند شد].
آدمی، مخلوق، نیازمند، فقیر و عاشق کمال است، پس اگر کسی یا چیزی را دوست داشته باشد، یا به آن وابستگی و تعلق یابد، برای رفع نواقص، رشد و کمال خودش میباشد، یعنی برای رفع ضعف و رسیدن خودش به قدرت (کمال) است. پس باید بداند که فقط او قوی و قادر است و مابقی همه چون خودش مخلوق هستند و ارزش وابستگی، عبادت و بندگی ندارند. «لا إله الاّ الله».
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
از شدت فشار زندگی، هر روز از خود میپرسم که برای چه زنده هستم و هدف چیست؟ یکی میگوید: بیهدف است، دیگری میگوید: لذت است، و خدا میفرماید: عبادت است؟ لطفا توضیح دهید.
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10184.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
گوناگون