به این نتیجه رسیدهام که خداوند متعال به انسان عقل داده است و ما میتوانیم خودمان راه درست و غلط را با تعقل تشخیص دهیم و وجه امتیاز بشر با فرشتگان و ...، "اختیار" اوست.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا اگر در نقطهای مثل تهران حضور داشته باشید، با "عقل" تشخیص میدهید که شمال و جنوب این شهر کجاست، و برای رفتن به نقطهی دیگری، چون کرج، شهر ری و یا دماوند، از کدام جهت باید رفت؟! خیر، بلکه با "علم" تشخیص میدهید؛ اما وقتی علم یافتید، به حکم عقل، برای رسیدن به نقطهی مورد نظر، در جهت مخالف حرکت نمینمایید.
البته که اگر برای شناخت معقولات، به جز عقل ابزار دیگری لازم بود، خالق علیم و حکیم، آن را نیز موهبت مینمود، چنان که برای شناخت محسوسات، حواس پنجگانه را موهبت نمود و برای "فهم، ایمان، کفر، حبّ و بغض"، قلب را موهبت نموده است.
اما، باید دقت نماییم که به بهانهی برخورداری از عقل، قلب و حس، نمیتوانیم مدعی شویم که «ما میتوانیم خودمان راه درست و غلط را تشخیص میدهیم»، چرا که "عقل" به نور "علم" میبیند؛ پس باید "علم" نیز داشته باشیم.
●- فرض کنید که عقل مبتنی بر دادههای فطریاش، حکم میکند که «نظام علیّت بر عالم هستی حاکم است، پس هر معلولی، حتماً علت و عللی دارد؛ یا هر حرکتی، حتماً مُحرکی دارد؛ یا جمع نقیضین محال است و ...»؛ اما اگر در عالم بیرون، آب و آتش و حرارت را نبیند، حرارت را حسّ ننماید و فرقش با برودت را درک ننماید و تجربه نکند که آب روی آتش به جوش میآید و ...، از کجا میتواند حکم نماید که «حرارت، علت است برای معلولی به نام جوش آمدن و تبخیر»؟! یا اگر چیزی را ساکن و چیز دیگری را در حرکت نبیند و اثر محرک در حرکت را تجربه نکند، از کجا میتواند درک کند که لابد چیزی این توپ، این خودرو، این سیارات را به حرکت درآورده است و به دنبال محرک مناسب با آن بگردد؟! یا همینطور است جمع نقیضین؛ باید سیاهی و سفیدی، بلندی و کوتاهی، سبکی و سنگینی، حیات و ممات و ... را ببیند، علم حاصل کند و سپس بگوید که جمع این دو محال است.
شناختهای اعتقادی:
●- "عقل"، حکم میکند که عالم هستی، خالقی دارد؛ اما شناخت او، مستلزم برخورداری از "علم" میباشد. تا آدمی علیمانه و حکیمانه بودن نظام خلقت را نبیند، نمیتواند حکم کند که خالق آن علیم و حکیم هست و تا با اندازهها آشنا نگردد، نمیتواند حکم کند که خالقش قادر و اندازهگذار میباشد.
فرمود: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ – پس بدان [علم داشته باش] که إلهی به جز الله وجود ندارد / محمد صلوات الله علیه و آله، 19»؛ پس آدمی باید هم به وجود الله جلّ جلاله علم داشته باشد و هم به وجود سایر چیزها و هم به معنا و مفهوم الوهیت، هم به پرستنده بودن تمامی موجودات ... و هم به این که هیچ کدام قابلیت إله بودن را ندارند؛ چرا که همه مخلوق و نیازمند و فانی هستند. حال این علوم را از کجا به دست آورد؟!
●- "عقل"، حکم میکند که عالم هستی، بیهوده، عبث، بازیچه و باطل آفریده نشده و حق است؛ اما باید زمین و آسمان را ببیند، عالمانه و حکیمانه بودن خلقت را ببیند، جهتداری آن را ببیند و ... تا چنین حکمی نماید. لذا فرمود:
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» (ابراهیم علیه السلام، 19)
ترجمه: آيا نديدى (ندانستهای = علم نیافتهای) که خداوند، آسمانها و زمين را بحق آفريده است؟! اگر بخواهد، شما را مىبرد و خلق تازهاى میآورد!
●- اما، نه تنها دیدن و علم یافتن به خلقت لازم است، بلکه به صرف حکم عقل مبنی بر بیهدف نبودن و مقصد داشتن، معلوم نمیشود که عالم هستی و انسان به کجا میرود و آنجا چه خبر است و چگونه است و چه خوادثی در آنجا رخ میدهد، عالم برزخ کدام است و عالم آخرت کدام؟ حشر چیست؟ حساب و کتاب و سؤال و جواب چگونه است و بهشت و جهنم یعنی چه و هر کدام چگونه است و در هر کدام چه خبر است؟! عقل چگونه میتواند حکم کند که در جهنم آتش و عذاب هست و در بهشت، زیبایی، نعمات و ...؟! اینها مستلزم "علم" است.
●- "عقل"، حکم میکند که آدمی باید به لحاظ "روحی و جسمی" سالم باشد تا رشد نماید. اما روح و جسم چگونه سالم بمانند؟ بیماریها، خطرات و مُهلکات هر کدام، چه چیزهایی میباشند؟!
علم:
اینجاست که خداوند علیم و حکیم، انسان را "تعلیم" میدهد؛ چنان که تا روح بر پیکر بیجان حضرت آدم علیه السلام دمید و او زنده شد، او را تعلیم داد و فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا – به آدم تمامی اسماء (نشانهها) را تعلیم داد / البقره، 31» و وجه امتیاز او با فرشتگان نیز همین "علم" او بود.
●- پس، خداوند متعال، برای این که عقل بشر به نور علم ببیند، راه رشد از گمراهی را تشخیص دهد و سپس با اختیارش، یکی را برگزیند، هم "کتاب خلقت" را پیش روی او باز کرد و فرمود: هر چه در آسمانها و زمین است را رام شما کردم، و هم "کتاب وحی" را با انبیایی که آن را تعلیم دهند و خود نیز پیشرو و الگو در حرکت باشند فرستاد، تا به آن چه نمیدانیم، آگاه شویم و یا به آن چه میدانیم، اما توجه نداریم، متذکر گردیم و بدانیم که مواضع و دعوتهای دیگر، همه جدلها غیر علمی هستند و هر ایسمی را نمایشی از علم ندانیم:
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ» (لقمان، 20)
ترجمه: آيا نديديد [ندانستهاید که] خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است مسخّر شما كرده، و نعمتهاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! ولى بعضى از مردم بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگرى دربارهی خدا مجادله مىكنند!
اختیار:
همه موجودات زنده و با شعور، اختیار دارند، منتهی نه از سنخ اختیار بشر و نه به اندازهی اختیار بشر.
اما، بشر نیز اختیار چندانی ندارد، اگر ما اختیار داشتیم، کاری میکردیم که هیچگاه پیر و فرسوده نشده و نمیریم؛ و یا به معاد و نتایج مواضع و عملکردمان مجبور نشویم، و یا اختیار میکردیم که برای تفریح و تنوع هم که شده، خورشید یک روز از جهت مقابل طلوع نماید و آثار دیگری بر جای بگذارد!
بشر، نه در خلق و پیدایش چیزی اختیار دارد و نه در آثار و نتایج. یعنی نه اختیاری در اول دارد و نه در آخر. چنان که اگر آب گوارا بنوشد، سیراب میشود و اگر آب آلوده یا اسید بنوشد، بیمار یا مجروح شده و میمیرد. اگر راه درست را انتخاب کند و تسلیم امر و نهی الهی گردد، به فلاح و سعادت ابدی میرسد، و اگر کفر ورزد و عصیان کند، معذب میگردد. این موجودیتها و آثارشان، خارج از اختیار بشر میباشد.
پس اختیار بشر، فقط در حد "انتخاب" است، آن هم در اموری که میتواند با ارادهی خویش انتخاب نماید.
●●●- بنابراین، ما نمیتوانیم چون "عقل" به ما موهبت شده، راه درست و غلط را خودمان تشخیص دهیم، بلکه برای این تشخیص "علم" لازم است که آن نیز مستلزم "معلم و تعلیم" میباشد؛ مضافاً بر این که پیمودن راه، مربی و رهبر نیز میخواهد. آیا هر کسی که به وجود قلهی دماوند علم یافت و نقشهای هر چند دقیق نیز در اختیار داشت، میتواند بدون مربی و راهنما، به قله صعود نماید؟!
پس حرکت به سوی رشد و کمال، به غیر از "علم" [نبی و وحی]، رهبر [امام] نیز میخواهد. لذا به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود:
«إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (الرعد، 7)
ترجمه: تو فقط بيم دهندهاى! و براى هر گروهى هدايت كنندهاى هست.
●- و فرمود که در آخرت، هر کسی با همان پیشوا، رهبر، هادی و امامی که در دنیا از وی تبعیت میکرد و راه او را میرفت، محشور میگردد؛ و البته عقل تصدیق میکند که روندگان به یک جهت معین، به یک مقصد معین میرسند. پس کار عقل، این تشخیص است و کار علم، شناخت راه و امام بر حق.
«يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا» (الإسراء، 71)
ترجمه: (به ياد آوريد) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مىخوانيم! كسانى كه نامهی عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مىخوانند؛ و بقدر رشتهی شكاف هستهی خرمايى به آنان ستم نمىشود!
همین آیه، خودش یک مقولهی علمی است، نسبت به چگونگی حشر؛ و عقلی که به نور علم میبیند، آن را تصدیق میکند، و قلب اگر محجوب و قفل نشده باشد، آن را در مییابد، فهم میکند، باور کرده و به آن ایمان میآورد و سپس نوبت به افعال (عمل) ارادی میرسد.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
به این نتیجه رسیدهام که خداوند متعال به انسان عقل داده است و ما میتوانیم خودمان راه درست و غلط را با تعقل تشخیص دهیم و وجه امتیاز بشر با فرشتگان و ...، "اختیار" اوست.
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10208.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 1783
- 16 اسفند 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون