چه چیزی در وجود آدمی هست که باعث میشه برای مثال از کمک به همنوع خودش احساس خوشایندی بکنه؛ حتی در افرادی که اعتقاد به باورهای دینی ندارند یا ضعیفه ایمانشون و چشم به رضوان الهی یا پاداش خدا ندارند؟ (تجربی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): فقط یک چیز نیست که بشود به آن اشاره نموده و گفت: «این است و غیر از این نیست»، اما میشود به چند نکتهی بسیار مهم اشاره نمود:
الف – اگر دقت کنیم، متوجه میشویم که بسیاری از این صفات، گرایشات، حالات و رفتارهایی که در انسان وجود دارد و ما گمان داریم دیگر اوج فضایل انسانی میباشد، در حیوانات خشکی، آبی و هوایی، به مراتب شدیدتر وجود دارد؛ چنان که شاهدیم برخی از ماهیها، هزاران کیلومتر راه را طی میکنند تا به زادگاه برسند و آنجا تخمریزی کنند – برخی از نرها، آنقدر اطوار دارند تا ماده در مکانی که آنها آماده کردهاند تخمریزی کنند تا آنها بتوانند تخمها را بارور نمایند – تقریباً تمامی پرندگان، از جوجههای خود مخافظت میکنند و برای آنان غذا تهیه میکنند، با پرهایشان برای آنان آب میآورند، گاه این فرآیند از چند ماه و حتی یک سال یا بیشتر طول میکشد و بسیاری از آنان برای محافظت و تغذیهی جوجههای خود، در معرض شکار پرندگان شکاری قرار میگیرند.
بسیاری از چهارپایان را میشناسیم که وقتی حیوان شکارچی به لانهی آنها نزدیک میشود، خود را در معرض دید و حمله قرار میدهند، تا حیوان شکارچی آنها را تعقیب کند و از محل طولهها دور شود.
بارها دیدهایم که بیشتر چهارپایان برای خود محدودهی مکانی تعیین میکنند و هر حیوانی که به آن محدوده نفوذ کند را دشمن قلمداد نموده و تا پای جان، از محدوده و وطن خود دفاع میکنند؛ و هم چنین دیدهایم که برخی از حیوانات، حافظه دارند و حتی انتقام هم میگیرند!
به ویژه در پرندگان بیشتر دیده شده که برای جفتیابی و جذب ماده، خود را با تغییر رنگ یا شکل پَرها آرایش میکنند، این آرایش را به نمایش میگذارند، گاه لانه را به رخ میکشند، گاه از خودشان صداها و آوازهای گوناگون در میآورند و گاه برتری خود را نسبت به رقبا، به اثبات میرسانند.
●- آیا تمامی این رفتارها، کارهایی نیست که انسانها نیز انجام میدهند؟! آیا آدمیان همین اطوارها را برای جفتیابی انجام نمیدهند؟ آیا از دو سال شیر دادن تا سالیانی طولانی، حفاظت و تغذیهی فرزندان را بر عهده نمیگیرند؟! آیا برتری شکل، قیافه، هیکل، دارایی و توانایی خود را به رخ نمیکشند؟! آیا یک محدودهی جغرافیایی کوچک (خانه)، یا بزرگ (وطن) را حریم خود تلقی ننموده و از آن تا پای جان دفاع نمیکنند؟! آیا یک دیگر را نمیدرّند و یا کمک نمیکنند و زندگی اجتماعی ندارند؟! آیا اطاعت و پیروی از یک سرکرده، بزرگتر و رئیس را در حیواناتی چون فیل ... و نیز انسان نمیبینیم؟!
●- پس بسیاری از این صفات، گرایشات، حالات و رفتارها، حیوانی و لازمهی حیات حیوانی (جسمانی) در دنیا میباشد.
تفاوتها
در عین حال، تفاوتهای بسیاری بین انسان و حیوان، حتی در همین حالات و رفتارهای مشترک وجود دارد؛ از جمله:
یک - حیوان مبتنی بر غریزهی حیوانی [شهوت و غضب] کار میکند، اما انسان به غیر از شهوت و غضب حیوانی، "حبّ و بغض" قلبی و انسانی نیز دارد که مربوط به روح اوست.
دو – حیوانات شعور دارند، اما عقل شناختی ندارند، لذا دنبال کشف علم و یافتن راهکارهای بهتر جهت رشد و کمال مادی و معنوی نیستند. لذا برای انسان، مطالعه، تفکر، ابزارسازی قدرتمند، فعل حکیمانه، امید، پشیمانی، بازگشت، استغفار و ... وجود دارد، اما برای حیوان وجود ندارد.
سه – انسان، به غیر از عقل شناختی، از قوهی "اختیار در انتخاب" برخوردار میباشد؛ میتواند فقط حیوانی زندگی کند و [كَالْأَنْعَامِ – همچون چهارپایان] شود و میتواند مسیر خلیفة اللّهی را پیش گیرد. خداوند متعال، برای این عقل و قوهی اختیار، اراده و انتخاب انسان [که وجوه تمایز اصلی او با سایر مخلوقات میباشد]، آنقدر ارزش قائل شده که امکان انتخاب "إله، ربّ، رسول، کتاب و امام باطل" را نیز به او داده است، منتهی او را از عواقب چنین انتخابهای نادرستی مطلع نموده است.
چهار – بنابراین، آدمی با اختیار و ارادهی خودش، برای هر کارش، از خوردن و خوابیدن و پوشیدن گرفته، تا ازدواج و فرزندآوری، تا انتخاب معبود و ربّ، هدفگذاری میکند؛ لذا کارهایش چون اجباری نبوده، به تناسب هدف و اهدافش ارزشمند و یا بیارزش و یا حتی ضدارزش میشوند.
از اینرو، به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود که جایگاه، مواضع و هدف غایی خودت را چنین معرفی و بیان نما:
«قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»
ترجمه: بگو: يقينا پروردگارم مرا به راه راست هدايت نموده، به دينى پايدار (و متكفّل سعادت دنیا و آخرتبشر)، همان آيين ابراهيم كه حق گرا بود و هرگز از مشركان نبود.
«قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» (الأنعام، 161 تا 163)
ترجمه: بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است * همتايى براى او نيست؛ و به همين مأمور شدهام؛ و من نخستين مسلمانم! (و در تسلیم بر همه سبقت دارم).
ب – امام کاظم علیه السلام فرمودند:
«إنَّ للّه ِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً، و حُجَّةً باطِنَةً، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ» (الكافي : 1/16/12)
ترجمه: خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها (عقول) میباشند.
بنابراین، عقل، از آن جهت که حجت خداست، عصمت دارد و خطا نمیکند و نیز پیش از حجّیت فرستادگان و راهنمایان الهی، حجیّت دارد و اگر کسی به دعوت عقلش لبیک نگوید، حتماً به دعوت حجج بیرونی، لبیک نخواهد گفت. لذا شاید کسی هیچ یک از ادیان إلهی را نشناسد و یا قبول نداشته باشد و یا اصلاً پیام و دعوتشان را دریافت ننموده باشد، اما "عقل" به عنوان پیامبر دورنی، همیشه همراه و راهنمای اوست.
نکته: شاید این پرسش پیش آید که اگر ما پیامبر و حجت درونی داریم و عقل خوب و بد را تشخیص داده و نشان میدهد، دیگر چه نیازی به حجج بیرونی [پیامبر، کتاب، دین و امام] داریم؟! چنان که همین پرسش، به شکل شبهه، در فضای مجازی فرافکنی میشود! اما، باید دقت نمود که اولاً: عقل به نور علم میبیند و علم، فقط در کتاب خلقت نیست؛ لذا خداوند متعال با پیامبر و وحی، این نور (علم) لازم را برای دیدن عقل مهیا میسازد. ثانیاً همین عقل است که حکم میکند: «تو باید مبدأ و معاد را بشناسی و به آن ایمان بیاوری، تو به پیامبر و وحی و کتاب و امام نیازمندی و ...».
ج – خداوند متعال، حقایق عالم هستی را که ریشه و رأس آن خداشناسی، خداپرستی، خداجویی و خدا دوستی، و عشق به محبوب و امید وصال و لقای او میباشد را در "فطرت" آدمی سرشته است.
کسی به نوزاد مکیدن شیر یا گریه و خنده را یاد نداده است، این از غریزهی اوست؛ اما عشق، محبت، نفرت، (حبّ و بغض) را نیز کسی یاد نداده است، و این از "فطرت" اوست. لذا معبود و محبوب غایی همگان [چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند] خداوند سبحان است، چنان که همگان عاشق هستی و کمال محض هستند. پس، اگر آدمی فطرت را مدفون و محجوب سازد و خدایان دروغین [طاغوت، شهوت، ثروت و ...] را جایگزین نماید، تمامی عشق و محبتی که باید به خدای حقیقی داشته باشد را به این خدایان دروغین اختصاص میدهد؛ در واقع مصداقسازی میکند:
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: بعضى از مردم، معبودهايى غير از خداوند براى خود انتخاب مىكنند؛ و آنها را همچون دوست داشتن خدا دوست مىدارند، امّا آنها كه ايمان دارند، شدت محبتشان (محبوب غاییشان) خداوند است؛ و آنها كه ستم كردند، (و معبودى غير خدا برگزيدند،) هنگامى كه عذاب (الهى) را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قوت (توانایی)، از آنِ خداست؛ و خدا داراى مجازات شديد است؛ (نه معبودهاى خيالى كه از آنها مى هراسند).
نکته: از این آیه استنباط میشود که آدمی فطرتاً عاشق "قوت – توانمندی – کمال" است و جایگزینی خدایان کاذب، به این دلیل است که گمان میکنند آنها میتوانند به او قوتی ببخشند!
●- فطرت، آنقدر جامع، کامل و مهم است که خداوند متعال میفرماید: رویت را به فطرتت برگردان که دین حقیقی، پایدار و نگهدارنده، همین است! (الرّوم، 30)
ج – دادههای الهی برای هدایت، رشد و کمال انسان، به همین حد محدود نمیشود، بلکه خوب و بد هر کسی را نیز به خودش الهام میکند و الهام نوعی وحی است که توسط فرشتگان وحی، بر هر کسی نازل میشود:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (الشمس، 7 و 8)
ترجمه: و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) سامان بخشیده * سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است.
نکته: شاید پرسیده شود که اگر خداوند متعال به ما عقل، فطرت، قلب و الهام داده، پس علت این همه کفر، شرک، نفاق، ظلم، فسق، فساد و انحراف چیست؟!
اینجا همان نقش "اختیار و اراده" مشخص میشود. آدمی میتوان عقل را به زندان نفس بیندازد، مسببات بسته شدن قلبش را فراهم سازد، فطرت را مدفون نماید تا نورش بیرون نتابد و به الهامات حقیقی توجه نکند! مبدأ و معادی دروغین و خیالی را فرض بگیرد، دین و کتاب جعلی و دستساز را جایگزین وحی نماید، به جای ولایت الله جلّ جلاله، ولایت طاغوتها را گردن نهد و به جای امامان حق، از امامان باطل پیروی نماید ... و در یک جمله: «به جای عقل، تابع نفس حیوانی گردد»!
●●●- نتیجه آن که علل بسیاری در خلقت و هدایت آدمی وجود دارد که سبب ظهور و بروز کارهای خوب از او میشود؛ از غرایز حیوانی گرفته، تا براهین عقلی، تا کششهای فطری، الهام و ... .
اما فرمود: اگر کار خوب نیز با هدف و نیت خوب انجام نپذیرد، در جهت بندگی خدا نباشد و به آن باقی وصل نشود، در همین دنیا میماند و "حبط" میشود و در آخرت سودی نمیرساند. چنین آدمی، مانند حیوانی است که در نگاه انسان، کارهای خوبی دارد و اگر آدمی با دیدهی علمی بنگرد، هیچ حیوانی کار بد ندارد.
مشارکت و همافزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
چه چیزی در انسان سبب رغبت به انجام کارهای خوب میشود، حتی در کسانی که اعتقادات دینی ندارند و بالتبع چشم به پاداش اخروی نیز ندارند؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10503.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2159
- 24 مرداد 1399
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون