میگویند: کاش خدا این اختیار را به ما میداد که هر وقت خواستیم بمیریم؟ [توضیح مختصری دربارۀ مرگ و ارزش زندگی در دنیا].
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
حالا اگر کسی در لحظهای به علل گوناگونی دچار اختلالات شد، عصبی شد، ناراحت و مغموم شد، احساس ناامیدی کرد، مرگش را خواست و مُرد و بلافاصله پس از انتقال به برزخ، فهمید چه خطای بزرگی کرده و ای کاش میتوانست برگردد، چه شود؟! – یا اگر کسی هیچ وقت نخواست که بمیرد، چه شود؟!
از یک سو، آنان که به توحید و معاد معرفت و ایمان ندارند و به همین حیات دنیا راضیاند، و برخورداری از اندکی متاع دنیا خوشحالشان میکند، هرگز دوست ندارند که بمیرند؛ از سویی دیگر ناامیدان از رحمت الهی، آرزوی مرگ میکنند! و از سویی دیگر، مشتاقان لقاء الله، آرزوی پایان سفر و رسیدن به محبوب را دارند.
حال چه شود؟ هر کی هر کی شود؟! پس نباید از خداوند سبحان، انتظار کاری غیر علیمانه، غیر حکیمانه، بیهدف، بازی، شوخی و عدم ربوبیّت داشت!
بدیهی است که نه زندگی در دنیا ابدی است و هر حرکتی مقصدی دارد که به آن منتهی میشود و باید قیامت و نتیجۀ مواضع و اعمال برسد تا عدالت محقق گردد؛ و نه "مرگ"، بازی و شوخی است!
خداوند متعال میفرماید: انسانهای کافر یا مجرم، به محض این که میمیرند و با انتقال به عالم دیگر، با حقایق عالم هستی [که از پیش به آنها خبر داده شده بود، اما باور نکردند] مواجه میشوند و از جایگاه و نتایج اعمال خود مطلع میگردند، اولین درخواستشان بازگشت برای جبران است که البته هرگز از آنها پذیرفته نمیشود:
«حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (المؤمنون، 99 و 100)
- (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد * شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى گويد (اولاً باز نمیگردد و ثانیاً اگر بازگردد نیز كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند!
الف – مرگ
یک مسئله این است که حقیقت "مرگ" را نفهمیدهاند و گمان میکنند که مرگ یعنی آدمی نفس آخر را بکشد و برای همیشه از این دنیا رخت بربندد! اما چنین نیست، بلکه ما در هر لحظه میمیریم! پنج سال پیش، یک سال پیش، یک روز پیش، یک ساعت و یک لحظۀ پیش ما کجاست و چه شد؟! دیگر تمام شد و بازگشتی هم به آن دوران نیست.
اما، از آنجا که خداوند رحمان و رحیم، به بندگانش فرصت و مهلت بازگشت و اصلاح میدهد، در هر لحظه گویی که مُردیم و بازگردانده شدیم تا اصلاح نماییم. هر بار که میخوابیم، میمیریم و آنگاه که بیدار میشویم، همان بازگرداندن به زندگیست:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الزّمر، 42)
- خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد؛ سپس ارواح كسانى كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مىدارد و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) بازمى گرداند تا سرآمدى معيّن؛ در اين امر نشانههاى روشنى است براى كسانى كه انديشه مىكنند!
●- مسئله دیگر آنست که اگر معنای "مرگ" را درست درک نماییم و بفهمیم که مُردن چگونه است، و در معارف اسلامی و احادیث نیز مطالعهای داشته باشیم، متوجه میشود که نه تنها اختیار مرگ داده شده، بلکه به مرگ اختیاری توصیه هم شده است.
منصوب به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله است که فرمودند: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا – بمیرید، قبل از آن که شما را بمیرانند / مجلسي، بحارالانوار، بيروت، الوفا، 1304ق، ج69، ص59 »؛ و این همان مرگ اختیاری میباشد.
در بیان نورانی دیگری ایشان فرمودند: «حاسِبوا أنْفُسَكُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأكْبَر - پيش از آن كه مورد حسابرسى قرار گيريد، خود به حساب نفستان برسيد و پيش از آن كه سنجيده شويد، خود نفستان را در ترازوى سنجش بگذاريد و براى آن حسابرسى بزرگ آماده شويد / بحار الأنوار : 70/73/26»
اینها همه، نه تنها مرگ، بلکه محشر و قیامت اختیاری است، با این تفاوت که هنوز امکان و اختیار بازگشت و اصلاح داده شده است.
در هنگام مرگ چه میشود؟
هنگام "مرگ"، فرشتۀ مرگ هر کسی، جان او را تماماً تحویل میگیرد و به عالم دیگر منتقل مینماید؛ در این لحظه، تعلق و توجه روح به بدن قطع میشود - نفس حیوانی که لازمۀ زندگی مادی در این دنیا بود، میمیرد – امانات الهی کلاً تحویل گرفته میشوند تا مورد حسابرسی قرار گیرند و بالاخره آن که اختیار داده شده در برخی از انتخابها و ارادهها، از انسان سلب میگردد.
*- بنابراین، اگر کسی که هنوز در این دنیا زنده است، با ایمان، بندگی و اطاعت از خداوند سبحان، اختیار را از خود سلب کند و به او واگذار نماید و با عقل، قلب و جانش بگوید: «وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ - من كار خود را به خدا واگذارم كه خداوند نسبت به بندگانش بيناست / غافر، 44» - و کسی که هوای نفس خود را به امر خدا به کنترل درآورد و هر کاری که میکند، در چارچوب بندگی و اطاعت او باشد، "به مرگ اختیاری" مُرده است و در عین حیات در دنیا، در عوالم بالا زندگی میکند. چشم او "عین الله" – دست او "ید الله" و خون او "ثار الله"، نفَسش تسبیح و خوابش عبادت میشود – مانند روزهدار در ماه مبارک رمضان که مشتهیات نفسانی را به کنترل خود درآورده و خودش را در اختیار خدا گذاشته است.
ب – دنیا
اما مسئله دیگر، نشناختن و نفهمیدن ارزش زندگی در دنیا و تحصیل و رشد در این دانشگاه شناخت حقایق عالم هستی و در این کارگاه بزرگ آدمسازی میباشد!
آن چه در قرآن مجید و احادیث از دنیا مورد مذمت قرار گرفته، دنیاگرایی و تعلق و وابستگی انسان به زندگی دنیویست، وگرنه آیات بسیاری در تعریف از دنیا وجود دارد که برای ما، زمینش را پر از نعمت و آسمانش را زینت داده است و مهمتر از همه آن که خلیفۀ خود را در زمین قرار داده است.
ما در همین دنیاست که نسبت به خداوند سبحان معرفت پیدا میکنیم، رسول و امامانش (ع) را میشناسیم و با وحی که کلام الله است، آشنا میشویم؛ و در همین دنیاست که خداوند متعال را با اختیار ، انتخاب و ارادۀ خود بندگی مینماییم؛ یعنی مقام و منزلتی که حتی فرشتگان ندارند! و در همین دنیاست که میتوانیم با جان و مالی که خدا داده، با خودش معامله کنیم و این نعمت را نه این که بازگردانیم، بلکه در مقابل بهشت، به او بفروشیم: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ... - حقّاً كه خداوند از مؤمنان جان ها و مال هايشان را خريدارى كرده به بهاى آنكه بهشت از آن آنها باشد / التوبة، 111» - پس از مرگ و در آن دنیا، از این خبرها نیست.
امیر المؤمنین، امام علی علیه السلام، در وصف دنیا میفرمایند: «وَ مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ - هر که به دیده بصیرت به آن نگریست، او را بینا کرد / نهج البلاغه، خ 82»
ایشان در نکوهش کسی که بدون معرفت دنیا را نکوهش کرده بود فرمودند:
«اى نكوهش كننده دنيا، كه خود به غرور دنيا مغرورى و با باطلهاى آن فريب خوردى خود فريفته دنيايى و آن را نكوهش مىكنى! آيا تو در دنيا جرمى مرتكب شدهاى، يا دنيا به تو جرم كرده است؟!
كى دنيا تو را سرگردان كرد و در چه زمانى تو را فريب داد؟! آيا با گورهاى پدرانت كه پوسيدهاند (تو را فريب داد) يا آرامگاه مادرانت كه در زير خاك آرميدهاند؟!
آيا با دو دست خويش بيماران را درمان كردهاى و آنان را پرستارى كرده و در بسترشان خواباندهاى، درخواست شفاى آنان را كرده، و از طبيبان داروى آنها را تقاضا كردهاى؟! در آن صبحگاهان كه داروى تو به حال آنان سودى نداشت، و گريه تو فايدهاى نكرد، و ترس تو آنان را سودى نرساند، و آنچه مىخواستى به دست نياوردى، و با نيروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور كنى. دنيا براى تو حال آنان را مثال زد، و با گورهايشان، گور، خودت را به رخ تو كشيد .
إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ ... .
همانا دنيا سراى راستى براى راست گويان، و خانه تندرستى براى دنيا شناسان، و خانه بىنيازى براى توشه گيران، و خانه پند، براى پندآموزان است. دنيا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جايگاه تجارت دوستان خداست، كه در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند.
چه كسى دنيا را نكوهش مىكند و جدا شدنش را اعلام داشته، و فرياد زد كه ماندگار نيست، و از نابودى خود و اهلش خبر داده است و حال آن كه (دنيا) با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند. در آغاز شب به سلامت گذشت، امّا در صبحگاهان با مصيبتى جانكاه بازگشت، تا مشتاق كند، و تهديد نمايد، و بترساند، و هشدار دهد، پس مردمى در بامداد با پشيمانى، دنيا را نكوهش كنند، و مردمى ديگر در روز قيامت آن را مىستايند، دنيا حقائق را به يادشان آورد، ياد آور آن شدند، از رويدادها برايشان حكايت كرد، او را تصديق كردند، و اندرزشان داد، پند پذيرفتند .
●- بنابراین، اگر در دنیا به بازی مشغول نشویم، عمر شریف را به بطالت نگذرانیم، اسیر خواهشهای نفس نگردیم، موهبات و نعمات را بشناسیم و شاکرانه استفاده نماییم و ...، قدر فرصت زندگی در این دنیا را خواهیم دانست و با معرف، ایمان، تقوا، اخلاص، توکل، توسل، تفکر و عمل صالح، از خداوند متعال طول عمر و عافیت بیشتر مسئلت خواهیم نمود.
●- کسانی که خود را آماده کردهاند و مشتاق لقاء الله هستند، آرزوی مرگ میکنند. آنان در طول حیات نیز آن طرفی زندگی میکنند و البته مرگ آخرشان نیز میرسد.
مرگ برای کسی بد، سخت و دردناک است که این طرفی و در غفلت زندگی میکند، اما ناگهان [بَغتَةً] مرگش فرا میرسد و به او میگویند: «وقتت تمام شد، برویم»!
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما.
پرسش:
میگویند: کاش خدا این اختیار را به ما میداد که هر وقت خواستیم بمیریم؟ [توضیح مختصری دربارۀ مرگ و ارزش زندگی در دنیا].
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/social/11347.html
- تعداد بازدید : 1329
- 24 آبان 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون