س: همین که نام سایت را شبهه گذاشتید، معلوم است حرف طرف مقابل را نشنیده رد میکنید، پیش داوری میکنید، بودجه بیت المال را هزینه ترویج عقاید منسوخ میکنید. شما با انسانهای اهل رنسانس طرف هستید و ....
ایکس شبهه – آیا فقط از نام سایت و کلمه «شبهه» به این نتایج رسیدهاید و یا چون سایتی نیز به شبهات مطروح در بسیاری از سایتها پاسخ میدهد موجب این همه غیظ شده است؟! اگر اهل بحث، گفتگو، استدلال و به اصطلاح اهل رنسانس هستید و نظری دارید، چرا نشانی ایمیلی برای دریافت پاسخ درج ننمودید؟ آیا این یک طرفه تهمت زدن و تکبر و تهجر نیست؟ در عین حال آن چه مرقوم نمودید را میتوان یک سؤال یا شبهه فرض نمود و به تحلیل و بحث پیرامون آن پرداخت.
این همه بغض و عصبیت لزومی نداشت. «شبهه»، شبهه است و اسم دیگری ندارد. پس اگر موضوع کار پایگاهی طرح شبهات و سؤالات بود، هیچ منعی ندارد که همین نام را بگذارد. قبلاً نیز مکرر بیان شده بود که «سؤال و شبهه» نه تنها بد نیست، بلکه مقدمه علم و فهم است. عقل و ذهن سالم و فعالم همیشه با سؤال و شبهه مواجه می گردد و حتی شک نیز مقدمه یقین است. و بدیهی است که پاسخ بدون توجه و مطالعه آن ممکن نیست.
اما پاسخگویی نیز همیشه به معنای «رد کردن» نیست و رد کردن نیز همیشه بد نیست، مگر این که طرفین بخواهند با تعصب جدال کنند. همه این مسائل نیز ربطی به انسان عصر رنسانس با عرب 1400 سال پیش ندارد. شما میتوانید در بیانات یا نظریات افلاطون و ارسطو نیز تحقیق کنید و با سؤالات و شبهات مواجه شوید و به دنبال پاسخ بگردید و قبول یا رد کنید. آیا به این کار پیش داوری میگویند؟ فرض نمایید که برای شخصی سؤال یا شبههای در فلسفه، حقوق، فیزیک، شیمی یا علوم قرآنی پیش آمده که شخص دیگری پاسخ آن را میداند. آیا میتوان مدعی شد که آن میداند پیش داوری نموده است؟
الف - آیا اگر یک شبههای طرح شد، ابعادش تجزیه و تحلیل شد، پاسخش ایفاد شد و ذهن نیز در تأمل و تفکر و قبول یا رد آن پاسخ آزاد بود، نامش پیش داوری است؟ چرا باید طرح سؤال و شبهه (که اصل آن لازم است) و حتی شایعه و شبهه پراکنی و تبلیغات سوء برای ایجاد انحراف در اذهان عمومی را مدرنیته القا شود، اما اگر کسی پاسخ داد، به غیض آمده و به بدترین شکل متهم و منکوب گردد؟!
اما اگر کسی گمان مینماید که چون در این عصر به دنیا آمده حتماً انسان اهل رنسانس و به اصطلاح روشنفکر است، باید از خود بپرسد: چه کسی گفته که چون قرآن کریم در 1400 سال پیش نازل شده، اسلام قدیمی و منسوخ است، اما کفر و شرک قدیمیتر نیست؟ چه کسی گفته که اگر اسلام آموزش و تعلیم داد که جهان خالق و ربی علیم و حکیم دارد، این حرف قدیمی است، اما اگر کسی مدعی شد که جهان تصادفی و بی سر و ته است و هیچ دلیلی هم نداشت، این حرف جدید بوده و فقط به خاطر تجددش قابل قبول است و پذیرش آن نیز اجباری است؟! چرا یک عده وقتی شبههای را (البته به منظور ایجاد انحراف و ضد تبلیغ) در سایت ها و وبلاگ ها طرح می نمایند، بدان افتخار و غرور می کنند، اما وقتی پاسخش (برای اهل تحقیق) ایفاد میگردد، حرص میخورند و بر بغضشان تشدید میگردد؟!
حالا اگر عدهای به اصطلاح اهل رنسانس شده و به «دهریون» قدیم «مادیون» گفتند و یا احساس روشنفکری کرده و با تلفظ غربیاش «ماتریالیست» گفتند، دلیل نمیشود که حتما بیانشان جدید و استدلالش نو و غیر قابل تشکیک یا حتی رد باشد. الحمدلله که امروزه طول مدت یک نظریه به کمتر از 5 سال رسیده و سریعاً توسط سایر دانشمندان یا اهل نظر خودشان رد میگردد.
باید دقت شود که بدیهیات عقلی و علمی همیشه ثابت است و صنعت نیست که بگوییم قدیمی است و مواد غذایی نیست که کسی مدعی شود تاریخش گذشته است. قدمت «هر پدیدهای علتی دارد و یا دو ضرب در دو مساوی با چهار» به قدمت تاریخ خلقت است و کسی نمیتواند مدعی شود که چون قدیمی است، پس حتما منسوخ است.
قدمت تاریخی پوشاندن حق و حقیقت (کفر)، عبادت نفس و طاغوتهای درونی و برونی (شرک)، دورویی برای ایجاد انحراف (نفاق)، نافرمانی از اوامر الهی (معصیت) و ...، به زمان خلقت ابلیس لعین و سپس حضرت آدم (ره) بر میگردد. حالا اگر کسی میخواهد هر چه قدیمی است را رد کرده و کنار بگذارد، چرا ابلیس و عقاید و روشهای ابلیسی را کنار نمیگذارد؟ چرا کفر و شرک را جدید و مدرن فرض کرده و توحید و اخلاص را کنار میگذارد؟! عقاید اسلامی را منسوخ، اما عقاید جاهلیت قدیم را پابرجا قلمداد میکند؟! آیا این نوع تفکر، همان حقه قدیمی «اغوا» توسط ابلیس و زینت دادن به انحراف نیست؟ پس چرا عصر رنسانسیها آن را منسوخ اعلام نکرده و کنار نمیگذارند؟
«قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» (الحجر، 39)
ترجمه: گفت پروردگارا به سبب آن كه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مىآرايم و همه را گمراه خواهم ساخت.
نکته: خدا کسی را اغوا نمی کند، اما از آنجا که مجرم همیشه سعی دارد گناه را به گردن دیگری بیاندازد، ابلیس نیز گناه نافرمانی، تکبر و انحراف خود را به خدا نسبت داد.
«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (الحجر، 82)
ترجمه: [شیطان] گفت: قسم به عزت خودت که همگی را اغوا میکنم، الا بندگان مخلصت را (چون میداند نمیتواند آنها را اغوا کند).
حال آیا میتوان مدعی شد که هر کس فریب خورد، اغوا شد، و بندگی هزاران هزار رب کاذب، از هوای نفس خودش گرفته تا سایر طواغیت درونی و بیرونی را نمود، حتما جدیدی، مدرن، عصر رنسانسی و روشنفکر است، اما هر کس که خود و حقایق عالم هستی را شناخت و از هر شرکی دوری نمود و اخلاص داشت، عقایدش قدیمی و منسوخ است؟! شیطانپرستی که خیلی قدیمی است و ریشهاش به شخص ابلیس میرسد که خود و هوای نفسش را بندگی کرد و به لحاظ عقلی نیز رد و منسوخ است.
ب - البته ما (و همگان) نیز با این که درآمد کشور صرف عقاید منسوخ عرب، عجم، شرق و غرب سنتی یا مدرن شود مخالف هستیم و تهجرها و تعصبات جاهلی و خرافات دینی یا ملی، قبل از رنسانسی یا مدرن و نیز ترویج و تبلیغ انحراف و انحطاط را بد و مذموم میدانیم. اما آیا نمیدانید و مکرر بیان نگردیده است که این پایگاه شخصی است و کاملاً با بودجه شخصی اداره میشود و هیچ ربطی و وابستگیای کم یا زیادی به هیچ سازمانی ندارد؟ چرا باید به دروغ القا شود که هر کس سایت و یا وبلاگی علیه اسلام ایجاد کرد، حتما بسیار اهل دموکراسی بوده، اما هر سایتی که به نشر معارف اسلامی و پاسخگویی به سؤالات و شبهات نمود، حتما از بودجه بیت المال استفاده میکند؟! آیا این اتهام از نوعی بغض و نیز پیش داوری نیست؟ (هر چند که وظیفه حکومت و دولت اسلامی، هزینه و حمایت از هر گونه فعالیت فرهنگی و تبلیغاتی است، هر چند که در این امر بسیار کوتاهی میشود).
مضاف بر این که چه کسی گفته: هزینه درآمد شخصی یا کشور، برای تبلیغ و ترویج مستقیم و غیر و مستقیم افکار و عقاید منحط، بسیار قدیمی و پوسیدهی کفر و شرک غربی یا شرقی (مثل سرمایههای اختصاصی به تولید فیلمها و سریالهای منحط، یا ترجمه و نشر رومانهای غربی در کتب و مجلات با یارانه [سوپسید] کاغذ و ...)، مدرنیته، روشنفکری و لازمه دموکراسی است، اما هر استدلالی در تکذیب آنها، قدیمی و منسوخ است و هر هزینهای در این راستا مذموم است؟ آیا این القا و اغوا، از سویی ناشی از تکبر و از سوی دیگر ظلم به بشریت و در مجموع خودباختگی و ذلت نیست؟!
خوب است که عصر رنسانسیها، اگر فقط شعار نمیدهند و اهل تحقیق هستند، از خود بپرسند: کدام نظریهی ماتریالیستی جدیدی، قدیمی نیست؟ بعد رنسانسیها و امثال هگل، مارکس، داروین، فروید، ژان پل سارت، ژان ژاک روسو، نیومن، رورتی، باومن و ...، به رغم واژگان یا ادبیات جدید، چه نظریه جدیدی را ارائه کردهاند که قدیمیترها طرح نکرده باشند و کدام نظریهی آنها که منافاتی با علوم اسلامی و قرآنی داشته باشد، به لحاظ عقلی و علمی به اثبات رسیده است؟!
تذکر:
در عین حال مجدد بیان میگردد که سؤال، شبهه و حتی شک، نه تنها بد نیست، بلکه اگر بدون غل و غش، پیش داوری، حب و بغض نفسانی و اهداف پلید (ایجاد انحراف) باشد، خیلی خوب و مقدمه شناختی صحیح است و گسترش امکان طرح سؤال و شبهه، بحث و گفتگو، تبادل اندیشه، ارائه پاسخ و ... بسیار خوب، مفید و ضروری است. و این پایگاه از همه کاربران گرامی که سؤال یا شبههی خود و یا آن چه در پیرامون خود مواجه شدهاند را ارسال و طرح مینمایند.
- تعداد بازدید : 2470
- 3 شهریور 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون