ایکس – شبهه: خداوند متعال هیچ کسی را گناهکار یا مجبور به گناه خلق ننموده است. فطرت انسان پاک است و همگان بر اساس فطرت آفریده شده و متولد میگردند. «کُلّ مُولوُدٍ یُولَدٍ عَلَی الفِطرَة».
پس همه انسانها معصوم از گناه به دنیا میآیند و همگان میتوانند این عصمت را حفظ کنند. در نتیجه عصمت از گناه برای همگان ممکن است، چرا که خدا به همگان فرمود که گناه نکنید و بدیهی است خدا به کاری که در توان انسان نباشد دستور نمیدهد. پس مهم حفظ آن عصمت خداداد است.
دقت کنیم که نه اختیار از ما سلب شده که جبراً گناه کنیم و نه اختیار از اهل عصمت (ع) سلب شده بود که جبراً گناه نکنند. آنان با اختیار خود عصمت را حفظ کرده و گناه نمیکردند و ما نیز با اختیار خود پرده و حصار عصمت را دریده و گناه میکنیم.
وقتی خداوند متعال میفرماید که پیامبر نه شاعر است و نه مجنون و آن چه آورده وحی منزل است و اگر چیزی از خود میبافت و به نام وحی عرضه میکرد رگ قلبش را میزدیم، یعنی اختیار چنین خطایی را داشت. ایشان نیز میتوانستند مانند دیگرانی که امیال و کلام خدا را به کتابهای آسمانی (انجیل و تورات) اضافه کردند و گفتند این سخن خدا و رسول است، یا کسانی که به دروغ ادعای نبوت کردند، از خود مطالبی بگوید و آن را به خدا نسبت دهد، اما عصمت خود را حفظ میکرد. وگرنه میفرمود: او هیچ گاه نمیتواند چنین کاری کند و نمی فرمود اگر میکرد، چنان عذابش مینمودیم:
«تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ * وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ» (الحاقه، 43 تا 47)
ترجمه: [قرآن] فرودآمدهاى است از جانب پروردگار جهانيان * و اگر [او] پارهاى گفتهها بر ما بسته بود * دست راستش را سخت مىگرفتيم * سپس رگ قلبش را پاره مىكرديم * و هيچ يك از شما مانع از [عذاب] او نمىشد.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دعا کمیل از خدا میخواهد و تمّنا مینماید که: «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ - بار الها، بپوشان بر من آن ذنوبی که سبب دردیده شدن عصمت میگردد»، معلوم میشود که پردهی عصمتی وجود دارد که با برخی از گناهان یا ذنوب پاره میشود. (ذنوب الزاماً گناه نیست، بلکه هر چیزی است که به انسان بچسبد، مثل تهمت، شایع، جوّ و ...)
عصمت:
كلمه «عصمت» اسم مصدر و از ريشه (عَصَمَ) است به معنای منع و امساك. راغب در مفردات میگوید: «العصم الامساك». دیگرانی که عصمت را به معنای «منع و نگهداری» نیز معنا کردهاند، همین مفهوم را در بر دارد. یعنی امساک و خودنگهداری از کاری که سبب پاره شدن پرده عصمت گردد و یا نگهداری عصمتی که در انسان وجود دارد.
اختیار:
اختیار نیز به معنای «گزینش و انتخاب» است که در مقابل جبر (ناگزیری و اجتناب ناپذیری) قرار دارد. وقتی نسبت اراده انسان به انجام دادن یا انجام ندادن کاری مساوی باشد، اختیار نامیده میشود.
به عنوان مثال: انسان میتواند نماز بخواند و میتواند نخواند – میتواند کسب علم کند و میتواند نکند – میتواند مواد مخدر مصرف کند و یا شرب خمر نماید و می تواند خود را آلودهی آنها ننماید و... . لذا هر کدام را برگزید و انتخاب کرد، از روی اراده و اختیار است.
نتیجه:
عصمت نیز مانند علم، شدت و ضعف مرتبه دارد و هر انسانی دارای مرتبهای از این علم و عصمت است و میتواند آن را سالم و کامل نگه دارد یا ندارد؛ و البته هر انسانی به تناسب نعمات و موهبات الهی، مسئول و مکلف میشود و به تناسب تکلیفش مورد مؤاخذه قرار میگیرد. چنان چه فرمود:
«لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ...» (البقره، 286)
ترجمه: خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آن چه (از خوبى) به دست آورده به سود او، و آن چه (از بدى) به دست آورده به زيان اوست.
اگر علم و عصمت ما به حدّ انبیا و اولیای الهی نیست، مسئولیت و تکلیفمان نیز به آن حدّ نیست. و اگر همین حدّ از علم و عصمت، اختیار را از ما سلب نکرده و ما را مجبور نمیسازد، در آنان نیز چنین است. پس هنر و امتیاز هر کس، در همان حفظ «عصمت» و «عمل به علم» است.
کلمات کلیدی:
گوناگون