ایکس – شبهه: پدیده ناشناخته که بسیار است. ناشناختههای بشر به مراتب بیش از شناختههای اوست. مگر علم و کشف علمی به پایان رسیده که چنین ادعایی میکنند؟ و از کجا میداند که بعداً چه چیزهایی را کشف خواهد کرد و چه چیزهایی برای بشر مکشوف نخواهد شد؟
منتهی عادت نوع بشر همیشه این گونه بوده که تا به اندک علمی دست یافته، گمان کرده پس دیگر دلیل متقنی برای تکذیب خالق عالم هستی پیدا کرده است؟! و چنان بر کشف علمی کوچک و اندک خود بالیده که گویی آن چه کشف علمی شده را خودش به وجود آورده است! غاقل از این که کار علم، کشف پدیدههاست و نه خلق آنها. پس هر چه کشف و شناخته شود، بیشتر دلیل بر وجود خالقش میباشد.
این اندیشه غلط متعلق به همین یکی دو قرن اخیر نیست که بشر در علم تجربی پیشرفت چشمگیری یافته است، از گذشته نیز چنین بوده است. خداوند متعال خود میفرماید که نوع بشر (البته کفار) چنیناند که تا پیامبری برای آنان میآید، به همان اندک علمی که دست یافتهاند خوشحال و مغرور شده و آنان را مسخره کردهاند:
«فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون» (غافر، 83)
ترجمه: و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مىگرفتند آنان را فروگرفت.
البته روش کلیسا در مقابله و دشمنی با علم نیز این اندیشه و بینش غلط را دامن زد. لذا کفار و مادهگرایان (ماتریالیستها) نیز از این فرصت نهایت سوء استفاده را بردند. ضمن آن که به جای انتقاد از کلیسا، مطلق دین را تکذیب کردند، به هر کشف علمی که دست یافتند نیز گمان کردند این دلیل دیگری برای ردّ خدا و ماوراء الطبیعة میباشد.
چنان از یافته علمی و عقلی سخن میگویند که گویا قرار است فعل خدا غیر علمی، غیر عقلی و غیر قابل فهم و کشف باشد و اگر چگونگی آن کشف شد، پس دیگر خدایی در کار نیست! لذا میگویند: «پدیدههای عالم یا کشف شدهاند و یا قابل کشف هستند، اگر میتوانید یک پدیده را بگویید که عقل یا علم بشر قادر به شناسایی آن نباشد؟!» در صورتی که به تناقض و غلط بودن همین سخن توجه ندارند. چرا که بدیهی است اگر علم و عقل بشر قادر به شناسایی چیزی نباشد، آن را نمیشناسد و نمیتواند مثال بیاورد و اگر شناخت، که دیگر شناخته است.
اسلام بر عکس کلیسا یا سایر ادیان و یا مکاتب جدیدی که حتی عقلانیّت را رد میکنند، دعوت به کنکاش علمی، مطالعه در عالم خلقت، شناسایی کائنات و فوق آن را مینماید، تا آن جا که این مطالعات را بالاترین عبادت بر میشمرد:
*- «امام حسن مجتبی(ع): لَا عِبَادَةَ كَالتَّفَكُّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» - هيچ عبادتى همانند تفكر و انديشه در آفرينش نيست. (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 68، ص 324)
*- «امام صادق (ع): لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» - عبادت به زيادى نماز و روزه نيست، [بلکه] عبادت به انديشه نمودن در كار خداوند است. (الکافی، شیخ کلینی، ج2، ص 55)
خداوند متعال در کلام وحی که برای رشد و هدایت بشر نازل شده است، مکرر امر به مطالعه و تحقیق علمی در همه زمینهها و پدیدهها، از جمله انسانشناسی، جانور شناسی، زمین شناسی، نجوم و علوم فضایی، زراعت و ... نموده است، تا خدا شناسی، مبدأ شناسی، معاد شناسی و هدف شناسی تکامل یافته و استوارتر گردد. به عنوان نمونه به آیات ذیل توجه شود:
«أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ * وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ * وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ * وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ * فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ» (الغاشیه، 17 تا 21)
ترجمه: آيا به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده * و به آسمان كه چگونه برافراشته شده * و به كوهها كه چگونه برپا داشته شده * و به زمين كه چگونه گسترده شده است * پس تذكر ده كه تو تنها تذكر دهندهاى.
حالا اگر بشر این دعوت را پذیرف و تحقیق کرد و فهمید چه پیچدگیهایی در خلقت حیوانی چون شتر وجود دارد، و یا چند کهکشان با سیارات، مدارها، سیاه چالها، ستارههای منفجر شده که نورش پس از دو میلیون سال میرسد، یا ستارههای تازه متولد شده را شناخت، و یا اگر فهمید که کوهها چگونه از چین خوردگیهای زمین به وجود آمدهاند و چه نقشی در ثبات زمین یا اکو سیستم دارند؟ یا اگر فهمید که چگونه زمین مدوّر با این سرعت حرکت و گردشش به دور خورشید و به دور محور خود ثابت و مسطح به نظر میرسد و ...؟ باید خالقِ علیم، حکیم، قادر، متعال، جمیل، قیّوم و ... را بهتر بشناسد و بر یقیناش افزوده شود، یا آن که چون اندکی از تجلّی علم، قدرت و حکمت خالق برایش مکشوف و مشهود شد، زود برای او شاخ و شانه بکشد و نفیکند؟!
بشر با این همه پیشرفت علمی در کشف آن چیزی که بوده و هست، هنوز به خودش «موجود ناشناخته» میگوید؛ هنوز اقرار دارد که ناشناختههای حیات و قوانین علمی و حکیمانه در اقیانوسهایی که در دسترس است کمتر از ناشناختههای آسمانهای دور از دسترس نمیباشد؛ هنوز معتقد است که نمیتواند یک خط مشیّ معین، مشخص، علمی، عقلی و منطبق با حقایق عالم هستی برای بشر و شئون مختلف و متفاوت زندگی فردی و اجتماعیاش تدوین کند ...، اما به محض یافتن یک معادله کوچک یا کشف علمی یک مجهول، با جرأت و جهالت تمام نفی وجود خالق میکند؟!
دقت شود که مسئله نفی «وجود خداوند متعال و هستی بخش» تنها مقولهی غیر علمی و غیر عقلی این نوع از بشر است. کجا دیدید که با شناخت فعل، فاعلش را تکذیب کنند، با شناخت علم، عالمش را نفیکنند، با دیدن معلول، نفی علت کنند، یا با مشاهده نظم حکیمانه، وجود حکیم را انکار کنند؟!
نوع بشر به خاطر گرایشات مادی خودش سعی دارد به خود و اذهان عمومی القا کند که هر کشف مادی و فیزیکی، لابد دلیلی برای رد و تکذیب متافیزیک است! غافل از آن که اگر تمامی عالم خلقت نیز مادی باشد، نه تنها وجود خالق و هستی بخشی که خود دیگر نباید ماده بوده و از خواص و نیازهای مادی برخوردار باشد را نفی نمیکند، بلکه بیشتر به اثبات میرساند.
بدیهی است که هر کشف علمی و یا رشد علمی، خود دلیل متقنی بر اثبات وجود خداوند متعال است. اما بشر عاجز، با هر کشفی، قبل از هر چیز میخواهد مقابل خدا به دشمنی بایستد(؟!) خدا میفرماید: برو مطالعه کن، تحقیق کن و کشف کن که چگونه تو را از نطفه آفریدم؛ اما بشر تا به اطلاعاتی در این زمینه دست مییابد، به دشمنی با خالقش بر میخیزد و زود نتیجه میگیرد که چون دانستم چگونه نطفه به عَلَقه (خون)، و عَلَقه به مضغه (خون بسته یا لخته خون)، و آن به گوشت و استخوان و... تبدیل میگردد، پس خدایی نیست؟!
«أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ» (یس، 77)
ترجمه: مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفهاى آفريدهايم پس به ناگاه وى ستيزهجويى آشكار شده است.
کلمات کلیدی:
گوناگون