ایکس – شبهه: نه با تحصیلات خانمها مخالفتی هست و نه با اشتغال آنها و نه با احکام الهی در زندگی مشترک، بلکه باید توجه داشت که تحصیلات دانشگاهی، ازدواج، کار در بیرون، کار در خانه و ...، همه فرع بر یک اصلی است تحت عنوان «بینش و هدف»، وگرنه هیچ کدام ارزش ذاتی نداشته و الزاماً سبب موفقیت و رشد نمیگردند و چه بسا مسببات سقوط و انحطاط را نیز فراهم آورند.
وقتی نوع نگاه به تحصیل، به ازدواج، به خانهداری، به عُمر و ... از پایه صحیح نباشد، دیگر فرقی ندارد که فرد تحصیل بکند یا نکند، ازدواج نماید یا ننماید، به کار بیرون اشتغال یابد یا به کار در خانه و ...، در هر حال ضرر خواهد کرد. مگر آن که نگرش خود را تغییر دهد، نگاه خود را اصلاح کند و با هدف گرفتن ارزشهای والاتر تصمیمگیری و عمل نماید.
*- وقتی نگاه به تحصیلات دانشگاهی و بهرهی آن «اشتغال» باشد و نه کسب علم، نتیجهی طبیعیاش این است که یک خانم دانشپژوه متأهل، پس از اخذ کارشناسی یا ارشد یا دکترا، گمان میکند که اگر در شرکتی شاغل نگردد، تحصیلاتش به هدر رفته است!
*- وقتی تعریف و نگاه یک خانم تحصیلکرده به خانه و خانهداری «ابطال عمر» باشد، معلوم است که تنها ارزش و رشد خود را در کار بیرون از خانه و در یک شرکت یا وزارتخانه میبیند و به طور قطع چه شاغل شود یا نشود، محور محکمی برای این کانون، همسری موفق و مادری ارزشمند و دلسوز نخواهد بود.
*- اما هر دو تعریف و نگاه غلط است. نه نتیجه و ارزش تحصیل و کسب علم به اشتغال در یک شرکت است و نه نتیجه خانهداری «ابطال عمر» است.
اگر کسی اهل علم باشد و نخواهد تحصیلاتش به هدر رود، مجبور نیست که راه کارهای رشد و بازدهی علمیاش را به کار کردن در یک شرکت خلاصه و محدود کند. میتواند ادامه تحصیل دهد – میتواند تحقیقات علمی گستردهتری داشته باشد – میتواند رساله یا کتاب بنویسد – تدریس کند و ... .
اگر کسی نگاهی عوامانه به خانه و خانهداری نداشته باشد، متوجه میشود «زندگی مشترک» و اداره و تکامل آن، نه کار کوچکی است و نه کار راحتی، چه رسد به این که ابطال عمر تلقی شود. تردیدی نیست که در این کارگاه عظیم هستی، هیچ کاری سختتر، زیباتر، با ارزشتر، ذوقآفرین تر، تکامل بخشتر و مثمرتر از تولید و تربیت «انسان» نیست که بخش عمدهی این تکلیف بر عهده «زن» گذاشته شده است، چرا که ویژگیها و کمالات او در این امر بیشتر است.
*- یک کارمند، در واقع به نوعی با صاحب کار خود مشارکت میکند. آوردهی او بخش قابل توجهی از عمر، انرژی، فضایل، معلومات، کمالات، هنر و ذوقش برای سود بیشر صاحب سرمایه یا شرکت میباشد و در عوض ماهانه چند صد هزار تومان میگیرد و این داد و ستد را ابطال و یا اتلاف عمر نمیبیند، اما مشارکت خود در «زندگی» و نقش آفرینی در «حیات فردی و اجتماعی بشری» را سبک شمرده و ابطال عمر میبیند! چرا؟ چون 4 سال دانشگاه رفته و در یک رشتهای مدرکی اخذ کرده است!
این تعریف، نگاه، ارزشگزاری و هدفمندی، حتی برای مردان که مکلف و موظف به تأمین معاش برای همسر، اولاد و خانواده هستند نیز نتیجهای جز اتلاف عمر ندارد، چه رسد به زنان. بلکه اگر تحصیل، اشتغال، کسب معاش، رفاه و ... را وسیله برای تحقق اهداف والاتر دید، این تحصیل، کار و تلاش نیز ارزشمند میگردد.
*- مشکل بزرگ دختران و زنان جامعه امروز ما، همین نگاه غلط به عرصههای زندگی و تعریف غلط از خود، جایگاه، استعدادها و بالتبع تکالیف و مسئولیتهای خطیرشان است.
دختر تا دیپلم ازدواج نمیکند که هنوز زود است؛ پس از دیپلم، دانشگاه به عنوان شاخصهی رشد و ارزش القا شده است، پس باز ازدواج نمیکند که می خواهد در آزمون شرکت کرده و به دانشگاه رود. پس از ورود به دانشگاه ازدواج نمیکند که فعلاً در حال تحصیل است و ازدواج او را گرفتار نموده و نمیتواند حتی کارشناسی را به پایان برساند، چه رسد به ادامه تحصیل. پس از اخذ کارشناسی (24 یا 25 سالگی)، دیگر نه از شور، نشاط و امکانات جوانی برای ازدواج برخوردار است و نه اصلاً خواستگار مطلوبی دارد. اگر توفیق یار باشد و ازدواج کند نیز به این فکر فرو میرود که اگر در بیرون از خانه اشتغال نداشته باشد، تحصیلاتش به هدر رفته و اگر همسری و مادری کند، عمرش تلف شده است!
به فرض که شوهر رضایت داد و او سر کار رفت، اگر خودش و محیط کارش، صاحب کار و همکارانش همگی سالم باشند، باید تمامی معلومات، استعدادها، انرژیها، هنرها، ذوقهای انسانی و ویژگیهای زنانه خود [به غیر از غریزه و شهوت جنسی] را به خاطر سود بیشتر شرکت به مشارکت بگذارد، اما مشارکت در زندگی مشترک را اتلاف و ابطال عمر میخواند.
زن سالم، از روزی که در محیطی سالم مشغول به کار میشود، باید باب طبع صاحب کار، محیط و مشتری بپوشد، راه برود، حرف بزند، بخندد، ظرافت به خرج دهد و کار کند. به خانه هم که آمد، ته مانده انرژی خود را باید متوجه کار فردایش بکند. ساعات خواب، بیداری، تغذیه و دور هم نشستن خود، همسر و فرزندان را با ساعات کار در شرکت، حضور و غیاب و فرمایشات صاحب کار تنظیم کند، و با این همه نه تنها احساس اتلاف عمر شریف نکند، بلکه به خود القا کند که لابد زنی موفق و اجتماعی، همسری کامل و مادری دلسوز و مهربان است(؟!) خُب، این فقط یک دروغ بزرگی است که از سوی فرهنگ منحط غرب القا شده است.
حال اگر زنی به هر علّتی مجبور به کار و اشتغال در بیرون شد، امری جداگانه است، اما آیا هر زنی باید گمان کند که اگر اشتغال و کسب درآمد بیرونی نداشت، عمرش در خانه تلف شده است؟! بدیهی است وقتی زمان و امتیازات مخصوص خانه و خانواده، از طرف زن بین شوهر و فرزندان از یک سو و کار و صاحب کار از سوی دیگر تقسیم شد، آن هم برای ماهانه چند صد هزار تومان، کم کم شوهر اشتراک همسرش در اقتصاد خانواده را حق طبیعی خود میداند و مابقی تغییر نگاهها، احساس تکلیفها، تضعیف عشقها، هبوطها و تزلزلها از همین جا شدت مییابد.
کلمات کلیدی:
گوناگون