ایكس – شبهه: موضوع بسیار مهم، نقشآفرین در ساختار بشر، حساس، ظریف و دقیق است، لذا توجه كامل به چند نكته ضروری میباشد.
الف – انسان خلیفه الله است:
نه تنها انسان میتواند کار خدایی بکند، بلکه اساسا باید چنین نماید تا رشد كند. انسان خلیفه خداست. وقتی خداوند متعال اراده كرد انسان را بیافریند، به ملائكه فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً – همانا من در زمین جانشینی قرار خواهم داد».
خلیفه كسی است كه از صفات و اختیارات مستخلف خود برخوردار باشد و البته مراد از خلافت یك خلافت جامع و كامل میباشد. منتهی خلافت نیز دارای مراتب مختلف است و مرتبه جامع و كامل آن مختص انسانهای كامل است و حد والای آن مخصوص مقام محمود و اشرف مخلوقات، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله میباشد.
پس خلیفه باید که بتواند کار مستخلفاش را بکند.
ب – انسان اسم اعظم و تجلی اسمای الهی است:
اسم خدا، نشانهی خداست و خداوند متعال (و بالتبع هر چیزی) با نشانههایش شناخته میشود و نه با ذاتش.
پس همه مخلوقات خداوند «اسم الله» و «آیت الله» هستند و در میان آنها انسان برگزیده (مصطفی) شده است، چرا كه بیشتر از سایر مخلوقات تجلی اسمای الهی است و البته انسان كامل اسم اعظم میشود.
از این رو هر كس بیشتر به اسمای الهی علم پیدا كند و بیشتر تجلی آنها باشد، خودش اسم بزرگتری است تا برسد به اسم اعظم. لذا انسان نشانهی برتر است و انسان كامل برترین نشانهها میباشد. لذا وقتی حضرت آدم (ع) را میآفریند، برتری او را به ملائك با علم به اسما و نشانههای الهی بیان داشته و عیان میسازد. میفرماید علم همه اسما (همه نشانهها) را به او دادم، سپس آنها را به ملائكه عرضه كردم [یعنی اسمها و نشانهها وجود خارجی بودند و نه الفاظ] و گفتم: اگر گمان دارید كه شما برتر هستید، بگویید اینها كیستند یا چیستند؟
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» (البقره، 21)
ترجمه: و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگویید از اسامى اینها به من خبر دهید.
ج – تجلی اسما یعنی كار خدایی:
همه اسمهای افعالی خداوند متعال باید در انسان تجلی یابد تا انسان خلیفهی او گردد و اگر انسان رشد نموده، كامل شده و خلیفهی او گردد، فقط كار خدایی میكند.
خداوند متعال در اسمای فاعلی (كار خدا)، خالق، باری، مصور، رحمان، كریم، رازق، رئوف، جواد، عفو، غفور، منتقم ... (و سایر اسمای كمالیه فعلی) میباشد، پس انسان كه خلیفه، اسم و نشانهی اوست باید بتواند تجلی همه این اسما باشد.
د – تفاوتها:
منتهی نكتهی مهم اینجاست كه نباید با ظهور و تجلی این اسمها در انسان، كسی گمان نماید كه پس انسان مثل خدا میشود! خیر. بلكه او مثل و مانندی ندارد. «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ».
پس تفاوتهای بسیاری بین كار خدا و كار انسان وجود دارد. اولین ویژگی و تفاوت این است كه انسان خودش نیز مخلوق است و او خالق – انسان خودش اسم و نشانه است و او صاحب اسم. لذا انسان خودش، ذاتش، هویتش، علمش، قدرتش و همه كارش قائم به غیر است، اما او قائم به ذات است. لذا میتواند كار خدایی بكند، حتی میتواند خلق كند، زنده كند، بمیراند و حتی حشر كند، اما باذن الله و نه مستقل از او.
این توان را خداوند متعال در انبیای كرامش نشان داده است. حضرت ابراهیم علیهالسلام عرض نمود برای اطمینان قلبی به من نشان بده كه چگونه مردگان را كه پوسیده و مبدل شدهاند را محشور میكنی؟! دستور داد چند پرنده را بگیرد، بكشد، اجزایشان را له كند، در هم بیامیزد و در چند جای مختلف قرار دهد و سپس آنها را ندا كند با به سویش برگردند. یا به حضرت موسی علیه السلام اجازه داد تا چوب خشك (عصا) را مبدل به مار كند و با ضربهی آن دریا را بشكافد. یا به حضرت عیسی علیهالسلام اجازه داد كور را بینا كند یا مرده را زنده نماید، یا حتی در مجسمه پرنده روح بدمدد ...، ولی همه باذن الله:
«وَرَسُولًا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُكُم بِآیةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّینِ كَهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیكُونُ طَیرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الأكْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ» (آل عمران، 49)
ترجمه: و [او را به عنوان] پیامبرى به سوى بنى اسرائیل [مىفرستد كه او به آنان مىگوید] در حقیقت من از جانب پروردگارتان برایتان معجزهاى آوردهام من از گل براى شما [چیزى] به شكل پرنده مىسازم آنگاه در آن مىدمم پس به اذن خدا پرندهاى مىشود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مىبخشم و مردگان را زنده مىگردانم و شما را از آنچه مىخورید و در خانه هایتان ذخیره مىكنید خبر مىدهم مسلما در این [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشید عبرت است.
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
باذن الله، یعنی این کار خداست که در او تجلی مییابد و یا به قولی به واسطهی او انجام میگردد. و گرنه انسان نه تنها حتی قادر به خلق یک مگس نیست، بلکه اگر مگسی چیزی از او برباید، نمیتواند پس بگیرد.
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» (الحج، 73)
ترجمه: اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهيد كسانى را كه جز خدا مىخوانيد هرگز [حتى] مگسى نمىآفرينند هر چند براى [آفريدن] آن اجتماع كنند و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد نمىتوانند آن را بازپس گيرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
* – دنیا و بهشت:
پس انسان نه تنها میتواند كار خدایی بكند، بلكه باید چنین نماید. باید مظهر علم، جود، كرم، رأفت، قدرت و همه اسمای الهی و از جمله خالقیت باشد، لذا اگر در دنیا فقط عدهی كمی قادر به خلق (در آن حد اعلی) باشند، در بهشت همگان هر چه بخواهند خلق میكنند و البته باذن الله.
كار خدایی خلیفه الله به جایی میرسد كه اگر خلقش در دنیا نیاز به زمان، مكان، شرایط و وسایل داشته باشد، در بهشت ندارد و هر چه امر كند خلق میشود و البته باذن الله.
کلمات کلیدی:
گوناگون