ایکس – شبهه: در متن سؤال به این فراز از بیان ایشان اشاره شده است: «فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلى رَجُل وَ سَمَّوْهُ اِماماً كانَ ذلِكَ لِلّهِ رِضًى» یعنی: اگر مردم اجتماع کردند و کسی را امام نامیدند، این مورد رضایت خداست.
همیشه دقت کنیم که هیچ گاه متن یا جملهی به هم پیوستهای را از نیمه نخوانیم و بدان احتجاج نکنیم، مثل آن مردی که میگفت: من به امر خدا نماز نمیخوانم؛ چون در قرآن فرمود به نماز نزدیک نشوید! و مابقی آیه را نخوانده بود که میافزاید «هنگامی که مست هستید». در این بیان ایشان نیز باید تمام متن را خواند و به نکاتی توجه داشت:
الف – این نامه خطاب به معاویه است، چنان چه ابتدای آن قید شده: «وَ مِن کِتابَ لَه إلی مُعاویه». و معاویه کسی بود که به اسلام نیز اعتقادی نداشت، چه رسد به انتخاب و انتصاب امام حق از سوی خدا و معرفیاش از سوی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله.
ب – کسانی که در سقیفه جمع شدند و حضرت (ع) را کنار گذاشتند، این بیعت شکنی خود را با «شورا» توجیه کردند و گفتند اگر مهاجرین و انصار جمع شدند و کسی را امام خواندند، این رأی مورد رضایت الهی است. امام علی (ع) نیز به همین جمله آنان اشاره کردند و فرمودند: «وَ اِنَّمَا الشُّورى لِلْمُهاجِرينَ وَ الاَْنْصارِ، فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلى رَجُل وَ سَمَّوْهُ اِماماً كانَ ذلِكَ لِلّهِ رِضًى - (اما این که) اگر مهاجرین و انصار، بر کسی اجماع کردند و او را امام نامیدند، خدا (از این اجماع و رأی راضی است) »، استدلال و حجت شماست، باید بر همان اساس ولایت و خلافت مرا قبول کنید، نه آن که چنین استدلالی را قبول کرده باشند.
در واقع فرمودند که اگر شما نص، وحی و سنت را قبول ندارید، بیعت خود را میشکنید و اجماع مهاجرین و انصار را معتبر و حجّت میدانید، اکنون من از سوی همان اجماع منتخب شدهام و تو (معاویه) باید گردن بنهی. چنان چه در ابتدای همین نامه متذکر شدهاند:
«اِنَّهُ بايَعَنِى الْقَوْمُ الَّذينَ بايَعُوا اَبابَكْر وَ عُمَرَ وَ عُثْمانَ، عَلى ما بايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَكُنْ لِلشّاهِدِ اَنْ يَخْتارَ، وَ لا لِلْغائِبِ اَنْ يَرُدَّ»
ترجمه: به درستی که بیعت کردند با من همان قومی که بیعت کردند با ابوبکر و عمر و عثمان و به همان شیوه. پس، آن که شاهد بود نمیتواند چیز دیگری اختیار کند و آن که غایب بود (در آن اجتماع نبود) حق ندارد (به بهانه غیبت شخص خودش) آن را رد کند.
ج – پس حضرت علی علیهالسلام به بهترین روش بحث، به او اتمام حجت کردند که هیچ راه فرار و توجیهی باقی نماند. فرمودهاند: اگر تو خلافت سه خلیفهی دیگر را به بهانه این که اجماع آرای مهاجرین و انصار بود به حق و موجه میدانی و خلافت خودت در شام را نیز چون منتصب آنها بودی موجه میدانی، امروز به همان آرا و به همان شیوه من خلیفه هستم و تو را عزل میکنم. لذا بر اساس باورهای آنها (یا اهل سنت امروزی) هم که شده، اگر تسلیم نگردی، یاغی، باغی و طاغی علیه خلیفه هستی و تو را باید به جایت برگرداند و به حقت رساند (بقیه نامه).
ملاحظه: دقت شود اگر در بحث مجادلهای روش نقضی پیش آمد، دلیل بر پذیرفتن یا محق دانستن دلیل نقضی از سوی بحث کننده نیست، مثل این که شما به آقای هگل بگویید: اگر در درون هر چیزی ضد خودش وجود دارد، در درون همین حرف شما نیز ضدش وجود دارد. این احتجاج بدین معنا نیست که شما اصل تضاد درونی دیالیکتیک را پذیرفته باشید – یا به آقای رورتی بگویید: اگر «مفاهیم کلی نداریم»، همین اصل شما خودش یک مفهوم کلی است، پس از اعتبار ساقط میباشد – یا به امریکا و اروپا بگویید: اگر تنها شرط مشروعیت دولتها، رعایت حقوق بشر است، شما باید با قدرت وداع کنید، چون بزرگترین ضایع کنندگان حقوق بشر خودتان هستید.
د – این نوع استدلال و احتجاج حضرت علی علیهالسلام، نه تنها نشان دهنده وجههی واقعی و دور از اسلام معاویه بود، بلکه یک اتمام حجت الهی بر تمامی مسلمانان جهان و به ویژه برادران اهل سنت میباشد.
ایشان در واقع میفرمایند: یا اهل سنت رسول خدا هستید، یا اهل سنّت شیخین. اگر اهل سنّت رسول خدا هستید، ایشان به امر الهی مرا به ولایت، امامت و خلافت شما منصوب نمود و همه بیعت کردید. اما اگر اهل سنّت شیخین هستید، آنها به رأی اکثریت در اجماع خودشان احتجاج کردند و در نهایت با یک دیگر بیعت کردند و سپس هر کس از قوم و طرفداران خودش بیعت گرفت و در نهایت گفتند که مردم ما را میخواهند، با ما بیعت کردند و همین رأی مرضی خداوند است! خوب حالا همان مردم، به همان شیوه، مرا به خلافت برگزیدهاند، لذا باید بر آن گردن نهید. پس چرا شما بین چهار خلیفه فقط از دومی اطاعت میکند و هر کجا نام علی (ع) میآید، او را به شیعه نسبت میدهید.
بدیهی است با این نوع احتجاج و استدلال حضرت (ع) معلوم میشود، خدا حجت را بر همگان تمام کرده است، یعنی اگر شیعیان به حکم وحی و سنّت پیامبر اکرم (ص) با علی علیهالسلام با علی علیهالسلام بیعت کردهاند، اهل سنّت نیز باید به حکم همان اجماعی که قبول دارند با ایشان بیعت کنند و بدین ترتیب وحدت واقعی حاصل میگردد.
کلمات کلیدی:
گوناگون ولایت (امام علی)