میگویند ترویج روحیه «شهادت طلبی»، با توجه به این که فرد میکُشد و کشته میشود، ترویج خشونت است؟ (لیسانس حسابداری/تبریز) + (حکایت کشته راه خَر)
ایکس – شبهه/ پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: هر چه «خشونت» در این عالم بوده و هست، از ناحیهی غیر موحدین، بیدینان، دنیا طلبان و به نحو برتر غیر مسلمانان بوده و هست.
در عصر خودمان (دست کم دو قرن اخیر) هیچ جنگ، ترور، توطئه، خشونت، رفتارهای ناهنجار و ... وجود نداشته که منشأ و عاملش «غرب وحشی» نباشد؛ اما آنها دم از مخالفت با خشونت میزنند تا دیگران این اتهام را به آنها نزنند و آیات جهاد را ترویج روحیهی شهادت طلبی را «ترویج خشونت» معرفی میکنند، تا آیات شیطانی خود مبنی بر کشتار و تجاوز و غارت، خشونت خوانده نشود.
دشمنان میدانند که تنها عامل ایجاد انگیزه و قدرت مقاومت مسلمانان در مقابل ظلم و استکبار، همان اعتقاد به خدا، باور معاد، گرایش به اسلام و آموزههای اسلامی است. عاملی که مثل پول یا سلاح، به یک قشر خاص اختصاص ندارد، بلکه موجب بیداری، خیزش و مقاومت همگانی میشود و از پول و سلاح، در مقابل مردم و باورهایشان، کاری بر نمیآید. لذا سعی در تضعیف آن در باورها دارند.
مگر میشود مدعی شد که روحیهی استکبار، منش فرعونی، عطش جهانگیری، حملات ددمنشانه به مردم و به ویژه مسلمانان در سرتاسر جهان و...، ترویج و اشاعهی خشونت نیست، اما یک آیهای که در آن دستور داده به هنگام جنگ به شدت بجنگید و یا یک آیهای که روح شهادتطلبی را تقویت میکند، ترویج خشونت باشد؟!
الف – اساساً روح جنگ، خشونت است و مبتنی بر کُشتن و کشته شدن میباشد، لذا هیچ لطافتی در ظاهر آن دیده نمیشود. کسی که وارد معرکهی جنگ میگردد، وارد عالَم خشونت شده است، پس نمیشود گفت: یک طرف خشونت کند، بجنگد و بکُشد، اما طرف دیگر با لطافت تمام لبخند بزند و اگر شد شیرینی و گُل پخش کند. پس او نیز باید بدون هیچ ترس و واهمهای بجنگد، و ترس همیشه از بخش کشته شدن است. لذا تا روحیهی شهادت طلبی نباشد، این واهمه بر طرف نخواهد شد.
مگر لشکریان دشمن، نیروهای خود را چگونه آموزش میدهند؟ آیا آنان را از کشته شدن میترسانند، یا آن که آنان نیز تشویق کرده و میگویند: شما شهید راه وطن یا ... میشوید، پس از کشته شدن نترسید و سرسختانه بجنگید و جلو بروید؟
از این رو، هر جنگندهای باید بتواند در مقابل کشتن و کشته شدن، شجاع باشد، منتهی فرق در هدف است و خداوند میفرماید که مؤمنین با خدا معامله میکنند و در راه او میکُشند و کشته میشوند و نه در راه مطامع مستکبرین و کفار. لذا آنها هلاک شده و خونشان به هدر میرود، اما بهای خون شهدا، قرب الهی و جنت المأوا میباشد:
«إنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» (التوبه، 111)
ترجمه: در حقيقتخدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكشند و كشته مىشوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده او (خداوند) است و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معاملهاى كه با او كردهايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است.
ب – در هر جنگی، اعم از جنگ سخت یا جنگ نرم که بسیار سختتر از جنگ سرد است، طرفین تلاشی هدفدار در راه نابودی دشمن میکنند که اصطلاحاً به آن «جهاد» گفته میشود. لذا «جهاد»، اختصاصی به اسلام و مسلمین ندارد، هر کس در هر جبههای که وارد جنگ نرم یا سخت شد، در آن جبهه جهاد میکند، منتهی اهداف فرق دارد، یکی برای خدا و دیگری برای طاغوت جهاد میکند.
پس، هر جنگی «جهاد» است، برای دو طرف، اما اگر جنگ سرد باشد، در قرآن کریم از آن به «قتال» یاد شده است و تصریح دارد که در قتال نیز هر دو طرف قتال میکنند، میکُشند و کشته میشوند، منتهی یکی برای الله و دیگری برای طاغوت:
«ألَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا» (النساء، 76)
ترجمه: كسانى كه ايمان آوردهاند در راه خدا كارزار مىكنند و كسانى كه كافر شدهاند در راه طاغوت مىجنگند؛ پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است.
ج – بدیهی است که هر کس وارد جهاد یا قتال میگردد، برای خود مقام و درجهای میخواهد و مقام هر کس نیز به تناسب «هدف» اوست. کسی که برای طاغوت، برای اشتهار، برای ریا، برای منافع دون دنیوی و ... به میدان آمده است، تقرب به همینها را میخواهد و کسی که برای خدا به میدان آمده است نیز ارتقای درجه و تقرب به او را میخواهد و بدیهی است که طاغوت به تقرب خود وعده داده و تشویق میکند و خداوند متعال نیز به درجهی رفیع نزد خود وعده داده و تشویق مینماید. چنان چه ساحران دربار فرعون از او پرسیدند: اگر بر موسی علیهالسلام غالب آییم، نزد تو اجری داریم؟ نگفت به شما پول میدهم، بلکه گفت: از مقربین به درگاه من خواهید شد؛ و چنان چه خداوند متعال به مجاهدین با مال و جان، وعدهی درجه والاتر نزد خود میدهد:
«ألَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» (التوبه، 20)
ترجمه: كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند نزد خدا مقامى (درجهای) هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند.
د - بدیهی است که اولین خصلت و روحیهی لازم برای رسیدن به چنین درجه و مقامی «نترسیدن» است، چه ترس از دشمن، چه ترس از مسخره کردن دیگران و چه ترس از مرگ. لذا تقویت روحیهی شهادتطلبی، تقویت ایمان، تقویت باور، تقویت انسانیت، تقویت مقابله با ظلم و ذلت و تقویت صفات کمالیه انسان و جامعه است. پس، خداوند متعال به مؤمنین که بندگان خاص او هستند، فرمود: اگر روی برگردانید، خداوند قوم دیگری را جایگزین شما میکند که محبّ و محبوب خدا هستند و ویژگی آنان این است که نمیترسند و با جان و مال جهاد میکنند و این دو ویژگی «نترسیدن و جهاد در راه خدا»، فضلیتی از سوی خداوند کریم است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيم» (المائده، 54)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى [ديگر] را مىآورد كه آنان را دوست مىدارد و آنان [نيز] او را دوست دارند [اينان] با مؤمنان فروتن [و] بر كافران سرفرازاند (عزیز یعنی محکم و نفوذ ناپذیر)؛ در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىترسند اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد مىدهد و خدا گشايشگر داناست.
ه – در نتیجه، هر دو طرف متخاصم، باید نترس، شجاع و شهادت طلب باشند و هر دو طرف مجاهده کرده، میکُشند و کُشته میشوند، پس هر دو طرف روحیهی شهادت طلبی را در نیروهای خود تقویت میکنند، منتهی یکی حقانیت و قداست دارد، از سوی دشمن مورد هجمه و شماتت قرار میگیرد و یکی ظلمات است، مورد تمجید و تبلیغ قرار میگیرد.
هر دو طرف به هنگام کُشته شدن، «شهید» میشوند، یکی شهید راه خدا و دیگری به قول مولوی «شهید راه خر». هر دو طرف به هنگام کشته میشوند، یکی «قتیل فیسبیلالله» میشود و دیگری «قتیل الحمار – کشته راه خَر».
حکایت کشته راه خَر:
نقل شده که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در یکی از غزوات به پیروزی رسید. بالتبع اسراء و غنائمی جمعآوری شد. در میان غنائم، خر سفید رنگی بود که دل از یکی از یاران ایشان برده بود و خدا، خدا میکرد که در تقسیم غنائم، آن را به او بدهند.
از اتفاق اسیری از هیاهوی معرکه بهره بُرد و روی همان خر پرید و فرار کرد و این آقای حریص به دنبال او دوید و بالاخره به او رسید، اما با ضربهی شمشیری کشته شد.
خُب، به لحاظ حضار، او شهید بود. چرا که اولاً سرباز جبههی اسلام بود و ثانیاً در معرکه و آن هم به دست دشمن کافر کشته شده بود.
جنازهاش را آوردند تا مانند بقیه شهدا برای او نماز گذارده شود. از حضرت خواستند که تشریف بیاورند، اما ایشان فرمودند: من پشت جنازه او نماز نمیخوانم، چون او برای خدا به تعقیب او نرفته بود، بلکه برای آن خَر رفت و «قتیل الحمار = کشتهی راه خَر» گردید.
مرتبط:
- تعداد بازدید : 2101
- 18 آذر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون جنگ و جهاد