ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: شاید ظاهر سؤال بسیار ساده و از روی عاطفه و حس انسان دوستی باشد، اما مسئلهی بسیار مهمی است و در تحقق آن نکات بسیار دقیق، ظریف و شروط بسیار نقشآفرینی باید مورد توجه قرار گیرد که فقط به چند محور آن اشاره میگردد:
الف – حکما اصطلاحی در استدلال عقلی دارند مبنی بر این که «معطی شیء، نمیتواند خودش فاقد آن شیء باشد»، یعنی: کسی که چیزی را ندارد، نمیتواند آن را به دیگری عطا کرده و ببخشد.
پس ما باید ابتدا دقت کنیم که آیا اولاً خودمان «اسلام» عزیز را در سطح مورد انتظار و قابل قبول ظرفیت خودمان میشناسیم که به دیگران بشناسانیم؟ و ثانیاً اصلاً خودمان مسلمان (تسلیم امر خدا) هستیم تا بخواهیم دیگران را مسلمان کنیم؟ چقدر؟
امیرالمؤمنین، امام علی علیهالسلام فرمودند: «اَکبَرُ العَیبِ اَن تَعیبَ ما فیک مِثلُهُ» یعنی: «بزرگترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشماری». لذا اغلب امثال ما که مسلمانی خودشان معیوب و ناقص و گاهی کلاً معوج است، نباید و نمیتوانند به فکر مسلمان کردن نامسلمانان باشند. ما خودمان را حفظ کرده و نگران نامسلمان شدن مسلمانان به خاطر رفتارها و گفتارهایمان باشیم، اولیتر از این است که نامسلمانان را مسلمان کنیم.
ب – در آموزههای قرآنی و حدیثی (اسلامی) بسیار تأکید شده است که سلسله مراتب در آموزش، پرورش، تعلیم، تربیت و به طور کلی هر نوع رسیدگی به دیگران باید رعایت شود و ابتدا نیز از خود شخص شروع میشود.
به دعای حضرت ابراهیم علیهالسلام توجه کنیم؛ خلیلالله است، نبیالله است، رسول الله است و امام نیز شده است، اما به هنگام دعا برای هدایت که مستلزم برپایی ستون دین، یعنی نماز است، اول خودش را دعا میکند، بعد فرزندان و اهل بیتش را و بعد پدر و مادرش را و سپس سایر مؤمنین را مشمول دعایش قرار میدهد:
«رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء * ربَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ» (ابراهیم، 40 و 41)
ترجمه: پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده و از اولاد من (نيز نمازگزاران قرار ده)، * و اى پروردگار، دعاى مرا اجابت نما، پروردگارا! بر من و بر پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى در روزى كه حساب برپا مىشود.
ج – اهل بیت علیهمالسلام بسیار تأکید نمودهاند که دیگران را با عمل دعوت کنید. صرف اتکا به سخن گفتن کافی نیست و اگر کافی بود، خداوند متعال پیامبران و اولیایش را اسوهی حسنه و امام قرار نمیداد و آنها نیز برای تعلیم و تربیت، تزکیه و هدایت ما این همه زجر نمیکشیدند، بلکه فقط به زبان تبلیغ میکردند. آری، هدایت الگوی عینی و عملی نیز میخواهد.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «كونوا دُعاةَ النّاسِ بِأَعمالِكُم ، ولا تَكونوا دُعاةً بِأَلسِنَتِكُم» (بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۹۸)
یعنی: با عملتان دعوت کننده مردم (به صراط مستقیم) باشید، و از دعوت کنندگان به زبانتان (اکتفا به گفتن) نباشید.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: چرا چیزی میگویید که به آن عمل نمیکنید و این نزد خدا بسیار بزرگ و سنگین است.
ج – البته سخن گفتن نیز خود نوعی عمل است، منتهی تبیین و بیان آن است، لذا اگر متکی به عمل نباشد، مثل جسم بیروح است و خاصیتی نیز نخواهد داشت و حتی چه بسا مبدل به «ضد تبلیغ» نیز بشود.
اما اگر فرد به اندازه خود ایمان آورد و عمل کرد و اقدام به تبلیغ بیانی نمود، آن نیز اصولی دارد که باید رعایت شود و همگی در قرآن کریم و احادیث آموزش داده شده است که از جمله آنها: پرهیز از سخن گفتن در مطلبی است که بر آن علم نداریم – سخن گفتن با «قول لیّن»، یعنی بیان آرام است تا مخاطب به لجاجت نفس نیافتد – بحث و دعوت باید مستدل باشد، حکیمانه باشد، موعظه و خیرخواهی باشد و اگر احیاناً بحثی به جدال کشیده شد، باید به نحو احسن جدال شود. همه این موارد در یک آیهی کریمه بیان شده است که باید الگوی رفتاری مبلغ باشد:
«ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (النّحل، 125)
ترجمه: (مردم را) به سوى راه پروردگارت با منطقى حكيمانه و ادلّه قانعكننده و با پندى نيك و بيدارىبخش و عبرتآموز دعوت كن و با آنان (مخالفان) به نيكوترين وجه محاجّه و مجادله نما. (اين وظيفه تو، و اما آنها) البته پروردگارت خود داناتر است به كسى كه از راه او گم گشته و او داناتر است به هدايتيافتگان.
د – مهم است که بدانیم ما فقط میتوانیم و موظفیم که در عمل و بیان، تبلیغ و دعوت نماییم، اما این که کسی بپذیرد و هدایت شود و یا عناد و لجاج کند و بدتر منحرف شود، در اختیار ما نمیباشد. جادوگران دعوت حضرت موسی (ع) را شنیدند و معجزهاش را هم دیدند و ایمان آوردند، اما فرعون همان دعوت را شنید و همان معجزه را دید، اما بر کفرش افزوده شد. لذا خداوند متعال به پیامبر رحمتش صلوات الله علیه و آله فرمود:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ * لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ» (الغاشیه، 41 و 42)
ترجمه: پس تذكر ده، كه تو (به عنوان رسول) تنها تذكردهندهاى * تو بر آنها مسلّط نيستى.
یک حکایت آموزنده و نتیجه:
حکایت مشهوری است که عالم جلیل القدری به نام مرحوم آیت الله یزدی (ره)، در حجره یا اتاقش مشغول نماز و عبادت بود که طلبهای برای سؤالی نزد او آمد. دید آقا نشسته و به پهنای صورت اشک میریزد و مثل مصیبتزدهها روی پایش میزند و میگوید: «خدیا! اگر در قیامت تو از من سؤال کردی که فلانی چرا تو یهودی را یهودی کردی و مسیحی را مسیحی کردی، من چه پاسخی بدهم؟!»
خلاصه طول کشید تا تمام شد. طلبه سؤال خود را عقب انداخت و پرسید: ببخشید آقا! این که یهودی، یهودی و مسیحی، مسیحی شده است، به شما چه ربطی دارد که خدا شما را مؤاخذه کند؟ فرمود: نه این طور نیست، بلکه یهودی و مسیحی، مسلمانی را در من دیدند که مسلمان نشدند.
پس، ما باید اول در مسلمانی خودمان بکوشیم – ایمان خود را تقویت و حفظ کنیم – علم و اطلاعات خود را ارتقا بخشیم و تقوای خود را مراقب باشیم. اگر ما دیگران را از اسلام زده نکنیم، خودش هنر و عبادت و جهاد بزرگی است. یعنی همیشه مراقب باشیم که دیگران اسلام را در من بد نبینند و بد نشناسند.
اما در عین حال نگفتهاند که به بهانهی ضرورت و اولویت خودسازی، ساکت و راکد بنشینید و به فکر صلاح و فلاح دنیای و آخرت دیگران نباشید، به عمل و گفتار تبلیغ نکنید، امر به معروف و نهی از منکر عملی و لسانی نداشته باشید.
منتهی دقت کنید که اولاً اثر مسلمانی شما بیشتر از حرف و سخن شماست و ثانیاً رفتار و گفتار تبلیغی نیز اصولی دارد که باید رعایت گردد.
- تعداد بازدید : 5319
- 13 بهمن 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون