ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات – بشر خودش را خیلی دوست دارد؛ از این رو بسیار به خودش خوشبین و حتی از خود راضی و متشکر میباشد. همین حالت (که تا حدود متعادل آن، لازمهی امید و انگیزه نیز هست)، در مرتبه افراطش سبب میگردد که در هر ضعف، مشکل، خطا یا شکستی، دیگران را مقصر دانسته و خود را کاملاً تطهیر و مبرا نماید؛ تا جایی که حتی ممکن است خداوند سبحان را در خطا یا گناه خود مقصر قلمداد میکند! چنان چه ابلیس نیز در نهایت به خداوند متعال گفت: تو مرا اغوا کردی – و اهل جهنم نیز پس از قطع امید از بهانهها و دیدن جهنم، خدا را مقصر میکنند و میگویند: اگر تو نمیخواستی این طور نمیشد!
پس از این مقدمه کلی، لازم است به چند موضوع اشاره شود:
الف – بیتردید خداوند منّان، منزه (سبحان) از هر عیب، نقص، کاستی و شرّ است، او هستی و کمال محض است، پس خیر محض است و از او شرّی صادر نمیگردد. هستی بخش نیز اوست؛ کسی نمیتواند چیزی بیافریند، پس هر چه خیر است، از خداست.
ب – نظام عالَم قانونمند است؛ بر اساس قوانینی چون علت و معلول، حرکت و محرک، اثر و تأثر و ... استوار است و به همین جهت برای انسان تا حدودی قابل شناسایی و کشف علمی میباشد.
خداوند متعال خود خالق، مالک، حاکم، ربّ و قانونگزار است؛ پس او محکوم قوانین نیست که مثلاً گاهی از چارچوب خارج شده و تخطی کند و شرّی پدید آید. پس هر چه شرّ است، از عدم انطباق فکر و فعل انسان، با قوانین تکوینی (خلقت) یا قوانین تشریعی (احکام) میباشد.
پس اگر کسی به جای آب گوارا، زهر یا اسید نوشید، به هلاکت میافتد – اگر کسی به جای استفاده طبیعی از نور، انرژی و حرارت خورشید، مستقیم به آن نگاه کرد، کور میشود – اگر پدر و مادر تغذیه و سلامت را رعایت نکردند، در فرزند یا حتی نسل چندم آنها تأثیر سوء میگذارد – اگر احکام را رعایت نکردند، سلامت مادی و معنوی یک اجتماع به مخاطره میافتد و ... .
ج – اما معنا و مفهوم این قواعد، چنین نیست که انسان از ناحیه خداوند متعال با هیچ مصیبتی مواجه نمیشود؛ چنان چه خود فرمود:
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (البقره، 155)
ترجمه: و حتما شما را به اندكى از ترس و گرسنگى و كاهشى از مالها و جانها و ثمرات (خواه محصول کار و تلاش باشد یا ثمرات زندگى از زن و فرزند یا نتیجهای که انسان برای کاری متصور بوده است و ...) آزمايش خواهيم نمود و شكيبايان را مژده ده.
خداوند متعال فرمود که "بدی"ها از شماست، اما نفرمود که همه عالَم در اختیار و مِلک شماست، پس هر چه به شما برسد (مصیبت) از شماست. معنای "مصیبت" این نیست که حتماً "شرّ" باشد، هر چند که شاید به هنگام اصابت، برای انسان نه تنها خوشایند نباشد، بلکه ناگوار نیز باشد. مثل بیماری یا مرگ عزیزان یا خوف و کاستی در اموال و ثمرات.
به قول آیت الله حائری (نقل به مضمون)، این کار خدا، به انسان ثابت میکند که خودش "مالِک" نیست، چون اگر مالک بود، دیگری به اختیار خودش از مال و اموال و ثمرات آنها بر نمیداشت؛ پس وقتی میبیند که "مالکیت" با خودش نیست، میفهمد خدا مالک است.
د – دنیا بهشت نیست که در آن یک عمر جاودانه بدون هیچ کمی، کاستی، نقص، نگرانی، خوف و اندوه باشد، بلکه "دارِ شدن" است، که با تلاشها و نزاعهای گوناگون و مستمر درونی و بیرونی واقع میشود. از این رو سختی دارد، به دست آوردن و از دست دادن دارد، بالا و پایین دارد، موفقیت و شکست دارد و ... . منتهی مهم است که انسان در مواجه با این احوالات گوناگون، چه مواضع و عکسالعملی دارد؟ از این رو فرمود: «وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» - یعنی بشارت بده به آنان که در صراط مستقیم استقامت دارد و با دو تا حادثه از پای در نیامده و منحرف و ناامید از رحمت نمیشوند.
چند نکته:
اول: هر مشکلی که نوع بشر با آن مواجه گردد، در انبیاء، اوصیا و اولیای الهی سابقی داشته است. از مسائل و مشکلات شخصی مانند: بیماری، جراحت، عاشقی، ازدواج، مرگ فرزند، حسودی اطرافیان و نزدیکان، فقر مادی، جلوههای هوسانگیز مظاهر دنیا مثل شهوت زن، مال، قدرت گرفته تا عشق به همسری پاک و مظلومه یا خیانت همسر ...، تا مسائل اجتماعی مانند: حکومت، غصب، جنگ، صلح، زندان، شکنجه، فتح، شکست و ... . حال آیا این مصیبتها و مشکلات همه شرّ بوده و (العیاذ بالله) از خودشان است؟!
اما، موضعگیری آنها در مواجه با اصابتها، موفقیتها و شکستها، خوشایندها و ناخوشایندها و ...، یک موضعگیری صحیح و کمال بخش بود، لذا نه وقتی پیروزی فرحناک میشدند و نه وقت شکست خود باخته و ناامید میگشتند، بلکه میگفتند: ما مال خداییم، مال این موفقیتها و شکستها نیستیم و بازگشتمان نیز به سوی اوست، نه این چیزها؛ از این رو در ادامهی آیه (فوق الذکر) در توصیف صابرینی که به آنها مژده داده، میفرماید:
«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» (همان، 156)
ترجمه: [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد، مىگويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مىگرديم.»
دوم: از خدای سبحان شرّ صادر نمیگردد؛ هر چه شرّ است (نه هر چه مصیبت است)، بازتاب عملکرد خودمان است، منتهی وقتی میگوییم «خودمان»، مقصود شخص «من» نیست، بلکه کل آحاد جامعه است که به یک دیگر پیوسته و با یک دیگر مرتبط هستند. ممکن است کسی نسبت به دیگری خطا یا ظلم کند، یا نظامی آن سوی دنیا وضعیت امنیت، اقتصاد و سلامتِ فرهنگ را به هم بریزد و مردمان در این سوی دنیا گرفتارش شوند.
سوم: اگر آدمی (به حد خود)، مؤمن، متقی، معادگرا، مقید به اطاعت و تبعیت از مولی و رعایت احکام بود، اگر اهل تعقل، تفکر، تدبر، توکل و توسل بود، میداند که اتفاقات ناخوشایند نیز به نفع او خواهد بود و این گونه مصایب را زیبا نیز میبیند و (ما رأیتُ الاّ جمیلاً) میگوید.
اما اگر چنین نبود، به خودش ظلم میکند، به اطرافیان ظلم میکند، به دیگران و حتی کل جامعهی انسانی ظلم میکند، ضرر و خسران به بار میآورد و بعد برای تطهیر خودش میگوید: لابد حکمت و کار خدا بود – لابد مصلحت دید خدا این بود ...، و پس از مدتی نیز گلهمند میشود که چرا خدا برای من (ما) اینطوری خواست؟ و اگر شدت یابد، منکر هم میشود.
کلمات کلیدی:
گوناگون