یک روحانی با رسیدن به اعلیترین درجهاش چه نقشی دارد و چه مشکلی از جامعه را میتواند برطرف کند؟ چون اولا تمام احکام مورد نیاز وجود دارد و اگر مسئله جدیدی نیز طرح شود، با نظر چند نخبه جوابی عاقلانه خواهد داشت. آیا فقط منبر و نصیحت مشکل گشا است؟ مگر نه اینکه میگویید دستورات اسلام کاملترین است، پس چرا در انواع حیطهها (مدیریت، روانشناسی، اقتصاد و غیره) در دانشگاهها و کارخانهها و دیگر سازمانها در عمل از منابع غیر اسلامی استفاده میشود؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بستگی دارد که تعریف از روحانی و نیز تعریف از علوم دینی، جایگاه، اثر و نقششان چه باشد؟ آیا هر کس در حوزه علمیه درس خواند، "روحانی" میشود؟ آیا هر کس که ملبس به لباس روحانیت شد، روحانی است؟ آیا عرصهی دین، علوم دینی و کاربردش صرفاً احکام است ...؟
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام میفرمایند: کل انسانها سه دسته هستند: یا عالمِ ربّانی هستند – یعنی به مبدأ، هدف، الوهیت، عبودیت، راه رسیدن، قرآن و ... علم دارند – یا عالم نیستند، اما متعلم هستند، دانشمند نیستند، اما دانش پژوه هستند – و یا آن که «هِمَجُ الرّعاع» هستند، یعنی مثل مگسان و متمایل بر هر سو که باد بوزد.
اما، حالا با فرض این که مقصود همین تحصیلات حوزوی و شخصیت روحانیِ ملبس است، به چند نکته اشاره مینماییم:
الف – صِرف بودن علم در کتاب یا نظام آفرینش، دلیل نمیشود که "معلّم" نخواهد. این سخنی که امروز در این قالب مطرح میشود، 1400 سال پیش در قالب «حَسبُنَا کِتابَ الله» مطرح شد. گفتند: کتاب خدا هست و در دست ماست، همین برای ما کافیست و نیاز به معلمان کتاب «پیامبر و امامان علیهم السلام نداریم»، و این به سر اسلام و مسلمین آمد که میبینیم. اکنون نیز «روحانی» به چه دردی میخورد، همان حرف است که در این قالب بیان میشود.
ب – پس همیشه باید یک عدهای باشند که در علوم دینی تحصیل و تفقه کنند و اذهان عمومی مردم را با اصل دین و حقایق و علوم آن آشنا کنند. لذا فرمود: حتی اگر جنگ در گرفت [که همگان باید به دفاع بپردازند]، باز یک عده بمانند و به کسب علم بپردازند و مردم را با اصول و فروع (احکام) دین آشنا کنند. خب اگر اینها نباشند، مردم آگاه، بصیر و هدایت نمیشوند، دنیا و آخرتشان نیز بسیار ارزان به باد میرود.
«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (التّوبة، 122)
ترجمه: و شايسته نيست مؤمنان همگى [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى كوچ نمىكنند تا [دستهاى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را- وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند- باشد كه آنان [از كيفر الهى] بترسند؟
ج – گسترده و دامنهی احکام نیز به طهارت، غسل، وضو، احکام بانوان ... یا در نهایت احکام نماز، روزه و حج محدود نمیگردد. احکام اجتماعی در شئون گوناگون [ولایت، حکومت، قضا، اقتصاد و ...]، بسیار گستردهتر و بیشتر از احکام شخصی است و یازده امام و دوازده معصوم علیهم السلام را نیز با استناد به «احکام» کُشتند. اول حکم دادند که امام حسین علیه السلام، چون به حکم اسلام، با خلیفه وقت بیعت نکرده، از دین خارج شده است، بعد گفتند: چون علیه خلیفه خروج نیز نموده، [العیاذ بالله] یاغی و باغی شده و خونش حلال است! مگر امروز امثال وهابیها، طالبان، القاعده، داعش، النضرة، بوکوحرام و ...، تمامی جنایات خود را به اصول و فروع اسلام حمل نکرده و نسبت نمیدهند؟!
د – این که در خانهی هر کسی یک جلد قرآن باشد، یا صحیفه و مفاتیح نیز باشد، یا حتی رساله عملیه [که آن هم حاصل چهارده قرن تلاش علمی و تفقه علماست] باشد، کفایت نمیکند. عقل هم به تنهایی کفایت ندارد. کجا عقل میتواند حکم کند که نماز یومیه به چه کیفیت و کمیّتی باشد؟ حالا اگر کسی به حکم عقل خودش، نماز ظهر را سه رکعت یا پنج رکعت خواند، چه میشود؟ یا با عقل خودش صلاح دید با معاویه و یزید زمان بیعت کند و سر امام را از بدنش جدا کند، چه میشود؟ یا گفت: امروزه اقتصاد جهان با "ربا" زنده و پویاست، پس ...، چه میشود؟ یا اگر در عین حال که میبیند در جهان کفر، همه اصول و فروع مثل یک زنجیره به هم وصل است، اما برای جهان اسلام میگویند: "حوزهی دین از سیاست جداست" و او نیز با عقل ناقص و علم اندک چنین نظر دارد و آن را به اسلام نیز نسبت داد، چه میشود و ...؟
ﻫ – خداوند متعال که خود وحی و قرآن را نازل نموده است، میفرماید: این قرآن همان گونه برای مؤمنین هدایت و رحمت است، برای ظالمین جز عامل خسرانِ بیشتر نمیباشد.
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا» (الإسراء، 82)
ترجمه: و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم، و [لى] ستمگران را جز زيان نمىافزايد.
***- پس همانگونه که فایدهی دانشمندان، اساتید و معلمان در علوم تجربی، کشف علم با تحقیق و تفحص، تدریس علم، تعلیم علم و ...، میباشد - فایده علمای دین (کسانی که تحصیلات دینی دارند)، شناختن و شناساندن دین به مردم میباشد. یعنی همان فایدهی وجود مقدس رسولالله و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین میباشد که آنها خودشان اول علما هستند. البته نه این که سطح، عمق و فایدهی آنها برابر است، خیر؛ بلکه ضرورت و فایدهاش همان است. یک حقیقت، یک خط و یک جریان است، در سطوح، مراتب و مراحل گوناگون.
***- منتهی تفاوت این است که در علوم تجربی و انتقال آن، شاید مسائل شخصیتی نقش زیادی نداشته باشد، یک پزشک یا مکانیک یا بانکدار کافر و حتی ظالم، فاسق و فاجر نیز میتواند علومش را منتقل کند و دانشپژوه نیز با آن علم، کاری کند – اما در فراگیری و نیز آموزش، تعلیم و تربیت دانش دینی، تزکیه شرط اول است. انبیا اول تزکیه میکنند و بعد حکمت و علم کتاب را تعلیم میدهند. لذا فرمود: «اگر عالِم فاسد شود، عالَم فاسد میشود». البته هر چند که این بیان به عالِم و دانشمند فیزیک نیز صدق میکند، اما در مورد عالِم دینی شدیدتر است که وارد بحثاش نمیشویم.
نقش و اثر یک روحانی، در اعلا درجهی خود:
متأسفانه باید اذعان نمود که همیشه دشمنان، عالمان حقیقی و نقش و اثر آنان را زودتر و بیشتر از عموم مردم شناختهاند.
در عصر امام سجاد، امام باقر، امام صادق و دیگر ائمه علیهم السلام، عموم مردم [اگر چه مسلمان بودند]، اما قدر وجود آنان، علم آنان، فقه آنان و امامت آنان در هدایت انسان به رشد و کمال را نمیدانستند؛ اما دشمنان به خوبی میدانستند، لذا هیچ کدام را تاب نیاورده و همگی را به شهادت رساندند.
این انقلاب، خودش یک دانشگاه بزرگ در دین شناسی، اسلام شناسی، قرآن شناسی، ولایت شناسی، دوست و دشمن شناسی، سیاستشناسی و ... بود؛ به عنوان مثال: دشمنان و شیاطینی چون امریکا، انگلیس، اسرائیل ... و عمّال داخلی آنها، بسیار زودتر و بیشتر از عموم مردم (نه خواص)، قدر، جایگاه، نقش و اثر علما و آیاتی که حتی پیرمرد بودند، چون: آیتالله دستغیب، مدنی ... و سایر شهدای محراب را شناختند – خیلی زودتر و بیشتر نقش علما و فقهایی چون: مطهری، بهشتی، محمد باقر صدر، هاشمینژاد، مفتح، بهشتینژاد، باهنر ... و دهها نخبهی دیگر در این سطح را شناختند و اقدام به حذف فیزیکی (ترور) آنها کردند.
یقین بدانیم که اگر نقش و اثر خاصی در بیداری و هدایت مردم نداشتند، هیچ وقت هدف سوء قصد دشمنان ملت قرار نمیگرفتند.
خب، حالا مگر این روحانیان و علمای دین چه میگفتند و چه میکردند؟ آیا جز این است که منبر میرفتند، وعظ میکردند، کتاب مینوشتند؟ در رشتهها متفاوت فقه اسلامی تحقیق و تفحص و تفقه داشتند؟ در فلسفه و حکمت و کلام، کتبی چون: "جهان بینی" (شهید مطهری) نوشتند – در اقتصاد کتبی چون «اقتصادُنا = اقتصاد ما» (شهید محمد باقر صدر) نوشتند – در اخلاق و معاد شناسی، کتبی چون: گناهان کبیره – "بهشت جاوید و ..." (شهید آیتالله دستغیب) نوشتند – در حقوق و قوانین، قانون اساسی یک نظام سیاسی به نام "جمهوری اسلامی ایران" (شهید آیتالله بهشتی) را تدوین کردند و یا یک حزب تأسیس کردند که برای مهار و جلوگیری از برکاتش، هیچ راهی جز انفجارش نیافتند و ... .
فلسفه، جهانبینی و سیاست:
امروزه در جهان غرب [امریکا و اروپا] و در جهان شرق [چین و ژاپن ...]، در روسیه یا هندوستان و ...، نه تنها کسی نمیگوید: فلسفه به چه دردی میخورد و این همه هزینههای مطالعاتی و دانشگاهی برای چیست و مگر یک فیلسوف یا جامعهشناس یا دانشمند و عالم در علوم انسانی چه میکند؟! بلکه مورد توجه و سرمایهگذاری و تبلیغ ویژه نیز قرار میدهند، چرا که به خوبی میدانند، هر نوع نگاهی، جهتی، موضعی، رفتاری و حرکتی، چه در فرد و چه در اجتماع – چه در فرهنگ و چه در اقتصاد – چه در تجارت و چه در سیاست و ...، مبتنی بر فلسفه و جهانبینی میباشد. لذا قدرتهای استکباری، حتی هزینههای کلانی را صرف میکنند تا اهداف و عملکرد و استکبار و ظلمشان، توجیه فلسفی گردد. اگر برای "همجنسگرایی"، فلسفهای تحت عنوان «آزادی جنسی» نبافند که نمیتوانند آن را رواج داده، تبلیغ نموده و حتی در مجلس تصویب کنند و سپس بدینوسیله بخش اعظمی از فرهنگ، سیاست و اقتصاد را به سلطه بکشند.
آری، امروزه جهان را با قوای نظامی و اقتصادی تصاحب و غصب میکنند، اما ملتها را نظریههای فلسفی و جامعه شناسی و ... به چارچوب کشیده و استعمار و استثمار میکنند.
گذشته و عصر خودمان:
فرض کنید که از یک سو کانت، دکارت، هگل، مارکس، فروید، ریترز، هاوکینگ، نیچه، راسل، توماس هابز، ماکس وبر، فوکویاما، باومن، یورگن هابرماس و چارلز تیلور (که با اهدای نوبل فلسفه، نامشان را جهانی کردند – 1)، سیمون دوبوار (فمینیسم) و ... باشند و انواع و اقسام مکاتب و ایسمهای گوناگون را به اذهان عمومی القا کنند، اما از سوی دیگر، علما و دانشمند و آیاتی چون: بوعلی سینا، ملاصدرا، فارابی، میرفندرسکی، محقق داماد، علامه طباطبایی، شهید مطهری، علامه محمد تقی جغفری، محمد باقر صدر، خویی، جوادی آملی، حسن زاده آملی، مصباح یزدی، دینانی، داوری، و سایر حکیمان و فلاسفه اسلامی نباشند؛ خب در عالم تفکر، جهانبینی، اخلاق، احکام و آثارش برای انسان چه اتفاقی میافتد؟!
***- پاسخ اومانیسم – هگلیسم، مارکسیسم، ماکیاولیسم، نهیلیسم، سوفیسم، پوپولیسم، سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم، امپریالیسم، کاپیتالیسم، فمینیسم ... و بالاخره مدرنیسم و پست مدرنیسم و دهها "ایسم" دیگر چیست و کجاست؟ مکتب و دین اسلام توافقش چیست و چرا؟ نقدش چیست و چرا؟ تفاوت و حتی تضادش چیست و چرا؟
پس چرا اجرا نمیشود؟
اجرا یا بهتر بگوییم، تحقق اصول و فروعِ اندیشه و عمل، جهانبینی و ایدئولوژی و ...، تعاریف گوناگونی دارد و به دهها و صدها علل اصلی و فرعی بستگی دارد.
*- بخش اعظمی همیشه محقق شده و روز به روز بیشتر محقق میگردد، بالاخره اگر این علما نبودند، امروز چیزی به نام "اسلام" و آن هم "اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله" باقی نمانده بود که به ما برسد.
***- نظام جمهوری اسلامی ایران، خودش یعنی تحقق بخش مهم و گستردهای از اندیشه، اصول و فروع اسلام.
*- بخش دیگری، مستلزم امکانات حکومتی است. خب هنوز 36 سال بیشتر از تاریخ این حکومت نمیگذرد و در همین حکومت نیز مشکلات خواسته و ناخواسته، ارادی و غیر ارادی، از روی بیبصیرتی و یا از روی عناد، نفوذ و ... بسیار است. کافیست که به چگونگی تدوین کتب درسی دانشگاهها و انتخاب هیئتهای علمی و اساتید، به ویژه در حوزهی علوم انسانی، توجهی بنمایید.
*- اما بخش دیگری در سطح گسترده محقق میشود. مثل قانون گذاری در مجلس شورای اسلامی و عملیاتی شدن آن در سطح نظام و کشور.
*- بخش دیگری، مستلزم برخورداری از امکانات آموزشی، تبلیغی و رسانهای است. این بخش دو محور دارد، یکی برنامهریزی و مدیریت و دیگری بودجه. که در هر دو ضعیف هستیم.
*- و ... .
- تعداد بازدید : 1262
- 4 شهریور 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون