«ایکس - شبهه»:
«قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ...» (ابراهیم – 10)
ترجمه: فرستادگانشان گفتند: آيا در خدا كه آفريدگار آسمانها و زمين است، شكى است؟ ...
حقیقت همان است که خداوند متعال خود در کلام پیامبرانش فرموده است، اصلاً در وجود خداوند متعال شکی نیست که نیاز به اثبات داشته باشد و اساساً خداوندی که بدون اثبات مشهود نباشد، قابل باور و پرستش نیست. و به تعبیر معصوم (ع) «چیزی از خدا آشکارتر نیست که خدا به وسیلهی او اثبات شود». و چنین خدایی نیز فقط به کار دانشمندان و فلاسفه میآيد. در حالی که همگان باید او بشناسند و بندگیاش را گردن نهند. پس معلوم است که راه شناخت او برای همگان آسان است. و اساساً اوست که خود خودش را در فطرت و عقل به همهی بندگانش میشناساند.
این انکارها و یا تکذیبهایی هم که در محیط دانشجویی و یا ... بروز میکند، بیشتر جنبهی ظاهری و خود نمایی، آن هم از نوع غربزدگی دارد و از روی زبان گفته میشود و نه تفکر و تعقل.
امروزه حتی اندیشمندان و فلاسفهی غربی نیز سخن از انکار وجود خدا به میان نمیآورند، منتهی برای این که تصدیقش نکنند و به اصطلاح گرفتار توابع این تصدیق نشوند، میگویند: کاری نداریم که خدایی هست یا نیست. ما به مسائل دیگری توجه میکنیم که به زندگی بشر کار دارد و قوانین آن را نیز باید خودمان وضع کنیم. چنان چه «رورتی» میگوید: قواعد بازی [جهانبینی] هر چه میخواهد باشد، مهم قوانین بازی [بایدها و نبایدها] است که ما وضع میکنیم. و این همان سخن قدیمی یهودیهاست که با الفاظ جدید مطرح می شود. آنها نیز میگفتند: خدایی هست، اما دستش بسته است و ما باید چه باید کردها و نکردها را دیکته کنیم:
«وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاء ...» (المائده – 64)
ترجمه: و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دست خود آنها بسته باد و لعنت بر آنها باد بدان سخن كه مىگفتند. بلكه دست خدا باز است، چنان كه خواهد انفاق كند ...
الف – البته برای کسی که تحقیق میکند و جداً به دنبال دلایل عقلی میگردد، منکر مباحث و براهینی چون: علت و معلول ـ حدوث و قدم ـ حرکت و محرک ـ نظم و ناظم ... و کلاً قانون عدم امکان پدید آمدن هستی از عدم نیستیم. به قول حکما «معطی شیء نمیتواند خود فاقد آن شیء باشد». اما بر این باوریم که این مسائل برای همگان حل شده است و هر کسی کوچکترین توجهی به عالم هستی و از جمله خودش که از هر چیزی به خودش نزدیکتر است توجه کند، پی به وجود خالق کریم میبرد. اما بر این باوریم که مشکل اساسی منکرین یا تکذیب کنندگان، اثبات وجود خالق هستی به عنوان مبدأ نیست، بلکه میخواهند به خاطر منافع و مطامع دنیوی، از باور «معاد» و بازگشت به سوی او فرار کنند. لذا خداوند متعال نیز در قرآن کریم، ضمن آن که تصریح مینماید حتی اگر از کفار بپرسی چه کسی زمین و آسمانها را خلق کرده است؟ میگویند: الله، میفرماید همه این طغیانها و مفاسد به خاطر عدم ایمان به آخرت است.
ب – پس، بهترین راه اثبات وجود خدا – که هیچ شکی در وجودش نیست – همان «تذکر» است. تذکر یعنی یادآوری. یعنی ایجاد زمینه و وسیله، برای به یاد آوردن چیزی که انسان میدانسته، ولی به جهت مشغلههای دیگر (دنیا) فراموشش کرده است. چنان چه خداوند متعال پس از آن که نمایش عظمت وجود خود در خلقت را بیان میدارد، به پیامبر اکرمش (ص) میفرماید:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ» (الغاشیه -21)
ترجمه: پس، تو پنده ده (یادآوری کن) که همانا تو یادآورندهای.
یک معنای زیبای این آیه یعنی: تو اثبات نمیکنی، بلکه چیزی را که میدانند و فراموش کردهاند را به یاد میآوری و یا به تعبیر دیگری پند میدهی تا از غفلت بازگشته و متوجه شوند.
ج – در این عالم هیچ فهمیدهای شک ندارد که تصادف اولیه، بیگ بنگ اولیه، حادثه یا انفجار اولیه ... و اساساً پیدایش عالم هستی از هیچ و عدم، یک حرف بیمنطق و غیر علمی است. حتی در عرصهی علوم تجربی نیز یک مورد پیدایش بیسبب احتمال داده نمیشود، چه رسد به عوالم مادی و غیر مادی. و همه نیز میدانند که عامل اولیهی هستی بخش، خود باید متفاوت با همهی عناصر هستی باشد، چرا که اگر مثل اینها باشد، خود نیز نیازمند به پدید آورنده است (لیس کمثله شیء) – و همه میدانند که او باید هستی مطلق باشد تا نیازی به غیر نداشته باشد و همه میدانند که چنین موجودی دوتایی پذیر هم نیست. چرا که تکثر نشان از محدودیت دارد و محدودیت نیز بیانگر ضعف و نیستی و نیازمندی به غیر است. منتهی نمیخواهند نام «الله» یا خداوند و یا هستی بخش و یا ... را به زبان بیاورند تا بتوانند از زیر بار «دین» فرار کنند.
د- علت اصلی جو دانشگاهی نیز همان طور که از نامش پیداست «جو» است. و گرنه اغلب این مردم و به ویژه دانشجویان موحد و مسلمان هستند. و برخی هم به علت ضعفها و عقدهها از یک سو و توجیه تمایلشان به مطامع دنیا که بیشتر از راه فساد حاصل میگردد، قیافهی انکار به خود میگیرند. و همان طور که باین گردید، این مواضع به خاطر انکار معاد است و نه مبدأ.
لذا خوب است اگر ما نیز «متذکر» این عزیزان باشیم تا با القای زوری کفر به خودشان، به یک کافر واقعی مبدل نگردند. و البته ناگفته نماند که «جو» هیچگاه دلیل بر کثرت نیست و چه بسا یک قلت نیز میتواند جریانی ایجاد نماید و جوی بسازد و حتی خود را کثرت نمایش دهد.
کلمات کلیدی:
گوناگون