پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): یکی از مشکلات اساسی ما این است که هر چند بسیاری از کلمات عربی را در گویش و نوشتار فارسی به کار میبریم، اما در معنای آنها دقت نداریم. شاید این بیدقتی در گفتگو با یک دیگر اثر چندانی نداشته باشد، چرا که گوینده و شنونده هر دو یک معنا را بیان و درک مینمایند، اما هنگامی که نوبت به شرح یک موضوع میرسد، تک تک کلمات معنای خود را دارند.
به عنوان مثال، به همین سه واژهای که در پرسش آمده دقت نمایید: «شوخی، لهو و لعب»، که یکی فارسی و دو تای دیگر عربی میباشند و چه بسا در گویش فارسی،"لهو و لعب"، هر دو به یک معنا (بازی) منظور شوند؛ به ویژه با توجه به آن که گاه، در یک زبان، واژگان جایگزی دیگری وجود ندارد.
در هر حال، اگر شوخی را ترجمهی «مزاح»، بدانیم، معنی "لهو"، کار بیهوده و معنی "لعب"، همان بازی کردن میباشد.
یک – شوخی، لهو (کار بیهوده) و لعب (بازی)، همیشه گفتاری نیستند. مثل آن که کسی پشت در بایستد و با یک پِخ کردن دیگری را بترساند و اسمش را "شوخی" بگذارد!
دو – "لهو"، یا همان کار بیهوده، همانگونه که اسمش پیداست، بد است؛ و کار بیهوده به کاری میگویند که هیچ نوع فایدهای بر آن مترتب نباشد، و چون حد وسط و نقطهی صفر نداریم، هر کاری که هیچ نوع فایدهای بر آن مترتب نباشد، حتماً ضرر دارد. دست کم این است که فکر، ذهن، عمر و وقت ارزشمند آدمی برای انجام آن، به هدر رفته و تلف میشود!
سه – اما، چه بسا شوخی یا بازی، نه تنها کار بیهودهای نباشند، بلکه بسیار لازم و ضروری هم باشند. مانند شوخی کردن برای عوض کردن حال و هوا – زدودن حالت غم و غصه – ایجاد نشاط ...، و یا بازی برای ورزش، نرمش، سرگرمی، تفریح، ورزیده نمودن ذهن یا بدن کودک یا بزرگ.
پس اگر "شوخی" و یا "بازی"، کار بیهودهای [لهو] شد، حتماً برای یک انسان عاقل، کار پسندیدهای نمیباشد.
مرزها:
بهتر است به جای پرداختن به جزئیات مثالی، مرزها را به طور کلی تعریف کنیم:
الف – گناه نباشد.
ب – کار بیهوده نباشد [که کار بیهوده، خودش گناه است].
●- بسیاری از "شوخی"های ما گناه است! توأم با کلمات رکیک و یا حرکات زشت انجام میپذیرد، با مسخره کردن و حتی اهانت به اشخاص یا اقوام (ترک، لُر، اصفهانی و ...) همراه است، که البته این دسته از شوخیها یا جوکها، ریشه سیاسی [در ایجاد بدبینی و اختلاف بین اقوام] داشته و دارد.
حال فرض کنید کسی چیزی نگوید، اما ظرف آبی را روی دری بگذارد تا روی سر وارد شونده بریزد و بگوید: «شوخی کردم»! خب، این مزاحمت، آزار، اذیت و ناراحت کردن دیگران است، نه شوخی.
فرض کنید کسی ناگهان به دوستش و به دروغ بگوید: «سریع برو خانه که پدرت مُرد!»، و پس دیدن چهرهی وحشتزدهی دوستش بگوید: «حالا چرا اینطوری شدی، شوخی کردم، بابا»! – یا کسی به اسم شوخی، فحش بدهد، یا قبح سخن را بریزد، جوکهای زشت و زننده بگوید و اسمش را "شوخی" بگذارد!
اگر دقت کنید، بسیاری از شوخیها، همان مسخره کردن دیگران است که گناهی بس بزرگ است و اصلاً شوخی محسوب نمیگردند!
شوخی حکیمانه:
شوخی و بازی هم باید فایده داشته باشد و هیچ گفتاری یا رفتاری [اعم از جدی و شوخی و بازی]، فایده نمیرساند، مگر آن که حکیمانه باشد.
میگویند: طلبهای برای گرفتن کمک مالی جهت مراسم ازدواج خود، نزد مرجعی رفت. (ظاهراً حضرت امام رحمة الله علیه – فراموشی از بنده است). مرجع پرسید: «خب، میخواهی ازدواج کنی؟»، او با ادب و حیا گفت: «اگر اجازه بفرمایید». مرجع پرسید: «تا کجا خواندی»، گفت: «سطح را تمام کردم». سپس مرجع ابتداییترین درس را از او پرسید: «آیا بلدی ضَرَبَ را صرف کنی»؟
طلبه یک نگاهی انداخت و دید که سؤال جدی طرح شده است، لذا گفت: «بله» و مرجع گفت صرف کن و او نیز چهارده صیغه را صرف نمود. سپس مرجع پرسید: «آیا چشم بسته نیز بلدی صرف کنی»؟! طلبه خیلی تعجب کرد، چون بحث از حفظ بودن نبود که صرف کرده بود، بلکه "چشم بسته" صرف کردن بود. گفت: "بله"، مرجع گفت: صرف کن و او نیز چشمانش را بست و صرف کرد.
مرجع، کتاب او را برداشت و پشت سرش گذاشت و پس از پایان صرف، پولی به او داد و گفت: «مبارک باشد»؛ طلبه خواست برود که دید کتابش نیست. خب میدانست که مرجع برداشته، اما ادب و حیا اجازه نمیداد چیزی بگوید و یا بپرسد! مرجع کتاب او را داد و گفت: «پسرجان! انسان چشم بسته صرف نمیکند».
ببینید که در این شوخی [مزاح] چقدر حکمت نهفته است؟ «انسان چشم بسته صرف نمیکند»؛ یک عمری بیبصیرت "ضرَب، ضرَبا، ضربوا" بخواند، حفظ کند و بگوید، که چه؟!
وقت شناسی:
نکتهی دیگر در گفتار یا کار حکیمانه، وقت شناسی میباشد و همچنین است موقعیت (یا فضا) شناسی.
اگر شخصی بگوید: «زدودن ناراحتی از دل دیگران خوب و ثواب است، خنداندن و ایجاد نشاط خوب است» و بعد برود در مچلس ختم عزیزی شرکت کند و در آنجا جوک و لطیفهی خندهدار بگوید تا صاحب عزا و مردم را بخنداند، خب نه تنها خوب نیست، بلکه "احمقانه و بیادبی" است:
«لَيسَ مِنَ الأدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ» (تحف العقول ص489)
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام: شادمانى كردن در نزد غمديده ، بى ادبى است.
مخاطب شناسی:
از مرزهای دیگری که انسان عاقل و حکیم [چه در شوخی و چه در جدی] رعایت مینماید، "مخاطب شناسی" میباشد.
بچهی کلاس اول، نه فلسفه یا فیزیک نظری را میفهمد، و نه پیام آن شوخی بزرگسالانه (هر چند حکیمانه باشد) را درک مینماید. چنان که آن شوخی سالمی که با دوست هم سن و سال میشود را نباید با پدر، مادر، معلم و ... نمود.
حفظ شخصیت و روابط:
انسان عاقل، در هر سخن و عملی، پیش از هر چیز به شأن خود توجه دارد و سخنی که شخصیت و شأن او را و نیز مخاطب را تسخیف و تحقیر نماید نمیگوید. و هم چنین، انسان عاقل، از آن شوخی که موجب کدورت گردد و یا دور و سخت کردن ارتباطات را به همراه آورد، پرهیز مینماید:
«اِنَّكَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِكَ فَزَيِّنْهُ بِالْحِلْمِ» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247)
امیرالمؤمنین علیه السلام: تو با ادبت ارزشگذارى مىشوى (قوام مییابی)، پس آن را با بردبارى زينت بخش.
«إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ وَ لا تُمارِهِ» (كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 664)
حضرت امام صادق علیه السلام: هر گاه كسى را دوست داشتى، با او نه شوخى كن، نه مجادله.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
میخواستم بدونم مرز بین شوخی و لهو و لعب چیه، تا کجا مشکلی نداره و از چه موقع به بعد کار بیهوده شمرده میشه .
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9686.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
گوناگون