چرا پیامبر (ص)، سادات را از دیگران متمایز نمود و چرا خمس را به آنان تعلق داد؛ آیا این تبعیض نیست و اشرافیت یک طبقه را به دنبال نمیآورد؟! این شبههای است که به شدت در فضای مجازی فراکنی میشود؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هیچ تردید ننمایید که به ناچار برخی نسبت به برخی دیگر فضیلت و شرافت دارند؛ چنان که زمانها (مانند ماه مبارک رمضان) یا مکانها (مانند کعبه معظمه، مساجد و حرمهای شریف) نسبت به دیگر زمانها و مکانها، فضیلت و شرافت دارند. منتهی باید دانست که فضیلت چیست؟ شرافت کدام است؟ به چیست؟ و فضیلت و شرافت را چه کسی میدهد و نزد کی ارزشمند است؟ امروزه بیشرفهای ثروتمند، خود را با شرافتترین مردمان جهان میدانند و مستضعفان نزد آنان، هیچ فضیلت و شرفی ندارند، لذا به راحتی حقوقشان را ضایع و آنان را قتل عام میکنند! ملاک سنجش نزد برخی فقط پول و ثروت است!
این تبعیض [که در شبههپراکنیها آمده] را پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله نگذاشتهاند، بلکه خداوند متعال، علیم و حکیم قرار داده است و پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، چیزی از جانب خود، و از روی هوای نفس و به غیر از وحی نفرموده است:
«وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» (النّجم، 3 و 4)
ترجمه: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید * آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نمیباشد!
از اینرو، در پاسخ کفار و معادینی که اصلاً خدا را قبول ندارند که بخواهند پیامبرش را قبول داشته باشد و با اصل اسلام و مسلمانان نیز دشمنی دارند، به جرأت میگوییم: «به شما چه ربطی دارد که در اسلام چه احکامی وجود دارد»؟! و هیچ ناراحت و منفعل نمیگردیم اگر بگویند: «این چه پاسخ است؟ خیلی تند است! جذب نمیکند و ...»!
همیشه باید دقت شود که بحث کردن راجع به فروع، با کسانی که اصول را نشناخته و باور ندارند، غیر منطقی و غیر حکیمانه است، و اگر در پاسخ کفار و دشمنان در فضای مجازی باشد، منفعل شدن و بازی خوردن میباشد!
●- اما، اهل توحید، اهل اسلام و اهل قرآن کریم، باید مطالعه نمایند، بپرسند و بدانند؛ و اگر بدانند موضوعی حق است، وحی است، شرع است، اما حکمتش را ندانند، هر چند بوعلی سینا باشند نیز تعبداً تبعیت و اطاعت مینمایند، چرا که قرار نیست علم همه چیز به همگان برسد. البته در همه امور همینطور است و اختصاصی به اسلام ندارد. به عنوان مثال: وقتی با عقل و علم به اصول سلامتی پیبردیم، دیگر در فروعش تقلید نیز مینماییم و لازم نیست که همگان پزشک، داروساز، یا متخصص تغذیه و ورزش گردند.
از این رو پاسخ ما، فقط و فقط خطاب به مسلمانان و محققان بدون غرض میباشد، نه دشمنانی که برای ایجاد شبهه در فضاهای حقیقی یا به اصطلاح فضای مجازی مأموریت دارند.
گفت: «من خمس و سهم سادات را قبول ندارم، تبعیض است»! پرسیدم: آیا مسلمانی و خمس به تو تعلق میگیرد»؟ گفت: «خیر، نه اسلام را قبول دارم و نه درآمدی دارم که شامل خمس گردد»! گفتم: «پس، در این مخالفت دردت چیز دیگری است؛ لذا از همان بگو، نه از سادات و خمس و ...».
تبعیض از سوی خداوند حکیم:
"تبعیض" اگر غیر حکیمانه، باطل و ظلم باشد بد است؛ وگرنه "تبعیض" به معنای قراردادن ویژگیهای گوناگون در برخی (بعضی) نسبت به برخی (بعضی) دیگر، نه تنها بد نیست، بلکه لازمهی خلقت، حیات، رشد و تکامل میباشد.
خداوند متعال، نه تنها در خلقت "تبعیض" قرار داد، برخی را فرشته، برخی را حیوان و برخی را انسان آفرید؛ بلکه میان خلقت انسان نیز "تبعیض" قرار داد؛ چنان که برخی را مرد (مذکر) و برخی را زن (مؤنث) آفرید. حتی بین قد و اندازه و کارآیی انگشتان یک دست نیز "تبعیض" قرار داد. چرا که خلقت هر مخلوقی و هر چیزی، حکمت و نقش خود را در چرخهی حیات دارد؛ و مساوات در خلقت، هیچ معنا، مفهوم و مصداقی ندارد؛ لذا هیچ دو چیزی، از تمامی جهات، مساوی هم نیستند.
از این رو، در روابط نیز فرمود: بعضی از مؤمنان، ولیّ برخی دیگرند – برخی از کفار نیز ولیّ برخی دیگرند و فرمود که حتی بین انبیا و رسولان علیهم السلام نیز ویژگیهای متفاوتی (تبعیض = تفاوت برخی با برخی دیگر) وجود دارد و حتی برخی نسبت به برخی دیگر، فضیلتهایی (برتریهایی) دارند:
«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ – اینان رسولانند [که] بعضی را بر بعضی دیگر برتری دادیم» (البقره، 253) – اینها همه "تبعیض" است، اما به حق، علیمانه و حکیمانه است و سبب ظلم به دیگران نمیشوند.
●- ساختار و چرخهی علیمانه و حکیمانهی "هدایت" نیز کاملاً منطبق با "خلقت" میباشد؛ "نظام تشریع"، کاملاً منطبق با "نظام تکوین" میباشد؛ لذا تبعیض (تفاوتها و برتریها) در نظام هدایت و تشریع نیز وجود دارد و باید داشته باشد. یکی پیامبر میشود، دیگران نمیشوند – یکی امام میشود و دیگران نمیشوند – یکی ثروتمند میگردد و مشمول خمس و زکات میشود و بسیاری نمیشوند – یکی مستطیع شده و حج بر او واجب میشود، اما به دیگران واجب نمیشود – جهاد (جنگ) بر مرد واجب است و بر زن واجب نیست، و ... – اینها همه "تبعیض" است.
گزینشها:
خداوند متعال، حضرت آدم علیه السلام را خلق نمود و تمامی اسماء را به او تعلیم نمود و او را قبله و مسجود فرشتگان قرار داد و البته ابلیس لعین که از جنیان بود و در صف ملائک قرار داشت، به خاطر تکبرش نافرمانی نمود و از آن مقام و جایگاه اخراج شد! حال آیا کسی میتواند معترض شود و بگوید: «خداوندا! تو چرا آدم را با این ویژگیها و فضیلتها آفریدی – چرا بین او و ملائک تبعیض قایل شدی»؟! خیر؛ اگر چه پاسخ را خودش از پیش فرموده بود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً – میخواهم خلیفهام را در زمین قرار دهم [و شما قابلیت و توان و خصوصیات لازم برای حیات در زمین و این امر را ندارید]» و متذکر شده بود که «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ – من داناترینم به آن چه شما نمیدانید / البقره، 30».
●- همچنین، در میان انسانها، عدهای را برای عهدهدار شدن امر نبوت، رسالت، ولایت و امامت برگزید؛ و البته مسئولیتهای سنگینی بر عهدهی آنان گذاشت و به سختترین ابتلائات [که همه بیانگر اخلاص در بندگی میباشد]، امتحانشان نمود. حال آیا کسی میتواند بگوید: «چرا ابراهیم، موسی، عیسی و محمد صلوات الله علیهم اجمعین را نبی و رسول قرار دادی و ما را قرار ندادی»؟! خیر؛ چرا که پاسخش را خودش از قبل فرموده است: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ – خداوند داناترین است که رسالتش را کجا قرار دهد / الأنعام، 124».
سادات:
"سادات" در اصل یعنی بزرگان و انبیا و اولیا، بزرگانند. آیا در جامعه، "بزرگ و کوچک" نباشد و روابط آنها تعریف نگردد؟! حقوق بزرگ نسبت به کوچک و کوچکتر نسبت به بزرگتر تبیین نگردد؟!
اگر چه امروزه در جوامع غربی، سعی بر این است که هر گونه ارزشی را نفی کنند و بالتبع ارزش و احترام بزرگتر را نیز ضایع کنند تا ملت، الگویی را برتر ندانند و رشد ننمایند؛ اما خداوند هادی، این جایگاهها را قرار داده و روابط و احکامش را تشریح و ابلاغ نموده است، تا بندگان راه یابند. مانند بزرگی پیامبر، امام، والی، پدر، مادر، معلم، فرمانده و ... .
خداوند سبحان، ولایت خود، نبوت، رسالت و امامت را در ابراهیم و نسل او علیهم السلام قرار و فرمود: اینها آیات مرا برای میشما میخوانند، شما را تزکیه میکنند، به شما علم و حکمت میآموزند، مربی شما هستند و در واقع از جانب من به شما "حیات و تعالی" میبخشند [مثل نقش پدر در تولد]؛ بنابراین آنها را بزرگ بدارید و احترام و حقوقشان را از هر حیث رعایت نمایید، تا خودتان رشد کنید.
فرمود که رحمت خداوند متعال در رحمة للعالمین [پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله] تجلی یافته و از آن طریق جاری میشود، پس شما نیز به او وصل شوید تا قرین رحمت من گردید. «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا / الأحزاب، 56». حال یک عده ابلیسوار بگویند: «چرا از این طریق رحمت میدهی – چرا از طریق "من" نمیدهی – این تبعیض است و من قبول ندارم»؟! خب، پاسخش این است که «قبول نداشته باش، خودت محروم از رحمت میگردی»!
سادات غیر اولیاء الله:
هیچگاه خداوند متعال، غیر مؤمن را بر مؤمن برتری نداده است؛ خواه "سادات" باشند و یا غیر سادات. اگر توصیه به حفظ احترام به خاطر جدشان شده است، از جهت محبت و تقرب به همان جدشان میباشد که تقرب به ایشان، همان تقرب به خداوند سبحان میباشد. به قول حکما: «حب ذات، حب آثار ذات را به همراه میآورد». کسی که مادرش را دوست دارد، عکس او را نیز محترم میشمارد – کسی که رفیقش را دوست دارد، فرزندان او را نیز دوست دارد یا دست کم حرمتش را نگه میدارد – کسی که شهری را دوست دارد، حتی خرابهها [یا به قولی دود گازوئیلش] را نیز دوست دارد – کسی که فضای سبز و سلامتی را دوست دارد، برای یک درخت نیز حرمت قائل میشود و در قالب قوانین حریمهایی برایش تعریف و تعیین مینماید و رعایت آن را اجباری مینماید.
اما، در گذشته، بسیاری از دشمنان نیز از همین نسل سادات بودند؛ ابولهب و ابوجهل، پسر عمو بودند - هارون و مأمون نیز ادعای ساداتی داشتند، چنان که امروزه بنیصدر در ایران و انورسادات مصر نیز از سادات بودند، آیا خداوند امر به حرمت و محبت نسبت به آنان نیز نموده است؟ آیا فرموده یک سید کافر، یا بیتقوا، برتر از یک غیر سید، هر چند مؤمن و متقی میباشد؟! یا فرموده: «بزرگوارترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست / الحجرات، 13».
خمس:
دشمنان خدا، اسلام و مسلمین، نگران محبتها و احترامهای شما نیستند؛ بلکه نگران پیامد این رویکردها در رویارویی با خودشان هستند.
از این رو، یکی از دردهای اصلی دشمنان اسلام و مسلمین، مقولهی "خمس" میباشد؛ چرا که به خاطر خدانشناسی و دنیاپرستی، "قدرت" را فقط در "ثروت" میبینند و گمان دارند که جایگاه، محبوبیت و قدرت فقها و مراجع تقلید در میان اهل تشیع، به خاطر قدرت مالی آنهاست! لذا همانگونه که کشورها، حکومتها، دولتها و ملتها را تحریم اقتصادی میکنند تا زمینگیر شوند، میخواهند مراجع را نیز تحریم اقتصادی کنند، و چون این امر دست مردم است (نه دولتها یا بانکها و ...]، یک ضد تبلیغ گستردهای علیه خمس به راه انداختهاند تا به خیال خام خود، مردم را منصرف و قدرت مراجع و فقها را تضعیف نمایند!
از مصادیق بارز «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» همین است که هیچ قدرتی نتوانسته و نمیتواند مسلمانانِ مؤمن و مقید را از پرداخت وجوه شرعی باز دارد، چنان که در اختناق شدید دوران اهل بیت علیهم اسلام نیز وجوه را به شخص ایشان و یا نمایندگانشان پرداخت مینمودند.
●- دقت شود که "خمس"، به سادات پرداخت نمیشود، بلکه متشکل از سهم امام و سهم سادات است و هر دو فقط به "امام معصوم"، و یا نمایندهی ایشان پرداخت میگردد، حال خواه آن نمایندگان سید باشند یا نباشند. مراجع تقلید (فقها)، همان نمایندگان هستند که گاه (مثل امروز)، غیر سید آنها بیشترند. مگر مقلدین آیات و مراجع عظامی چون: جوادی آملی – مکارم شیرازی – نوری همدانی و وحید خراسانی، که هیچ کدام سادات نیستند، خمسشان را به چه کسی میدهند؟!
●- اما، امام یا نمایندهی ایشان، نصف این خمس را برای رفع گرفتاری سادات مستمند هزینه مینماید و میتواند سهم امام را صرف سادات یا غیر سادات بنماید. هزینه تعلیم و تربیت نماید، یا بخشی را به آسیب دیدگان بلایای طبیعی اختصاص دهد و یا سایر هزینههای حاکمیت را تأمین نماید.
●- در احکام اسلامی، در کنار "خمس" که فقط به «باقیماندهی درآمد، پس از کسر هزینه» تعلق میگیرد و بالتبع نه تنها بر همگان واجب نمیشود، بلکه عدهی محدودی را شامل میگردد، پرداخت دیگری به نام "زکات" قرار دارد که پرداختش عمومی است و مبتنی بر سود یا ماندهی درآمد نیز نمیباشد؛ مانند زکات فطریه که بر همگان واجب است، و یا زکات مال از گندم و جو گرفته، تا شتر و گاو و گوسفند، و تا طلا و نقره.
خداوند متعال، کمک و رفع گرفتاری سادات از محل بسیاری از انواع زکات را حرام نمود، چنان که صدقات به سادات نمیرسد و زکات فطریهی غیر سادات، به سادات نمیرسد ... و بخشی از خمس را جایگزین نمود؛ و آن هم با این تفاوت که زکات را خودتان میتوانید مستقیم به فقیر بدهید، اما خمس را باید به امام و یا نمایندهی ایشان بدهید و یا برای پرداخت مستقیم به سید فقیری که میشناسید، باید اجازه بگیرید.
حکمتها:
یک – إله فقط الله جلّ جلاله است، اگر چه بسیاری غیر او را بندگی نمایند – دین نزد خدا فقط اسلام است، اگر چه بسیاری به ادیان، مکاتب و ایسمهای دیگری بگروند – امام نزد خداوند متعال، کسی است که او برگزیند، اگر چه بسیاری از امامان باطل پیروی نمایند ...، و حکومت نزد خداوند متعال، از آن امام و بالتبع نمایندگان و والیان ایشان میباشد، اگر چه شرایط به گونهای باشد که آنان نتوانند حکومت نمایند.
از اینرو، بخشی از اموال هر مسلمان، [که به ماندهی درآمد، پس از کسر هزینه تعلق میگیرد]، باید به حکومت تعلق گیرد تا حاکم بتواند در موارد لازم، هزینه نماید. چنان که حاکم، حق اخذ انواع زکات را نیز دارد. و در کجای دنیا و در کدام حکومتی، بودجهای برای حاکمیت، تعیین نشده است؟!
دو – نباید کسی، هر چند فقط به لحاظ مالی، بر حاکم اسلامی، ولایت داشته باشد – ولیّ الله و حاکم الهی، نباید هر چند به لحاظ مالی، وابستهی به دیگران باشد؛ لذا خداوند متعال، سهمی از سود درآمدهای مردم را حق حاکمیت [امام] قرار داده است.
سه – حرمت اولیای الهی (صاحبان ولایت) نباید به خاطر گرفتاریهای مالی، توسط خاندان ایشان شکسته شود که این خود تضیف ولایت و حاکمیت میباشد. از اینرو، صدقات را بر ایشان حرام نمود و به جایش سهمی در خمس قرار داد، که آن را نیز باید از امام یا نمایندهی امام بگیرند.
چهار – و البته حکمتهای بسیار دیگری؛ مانند تقویت "اصل مودت به اهل بیت علیهم السلام" که دامنه و حواشی بسیاری دارد.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چرا پیامبر (ص)، سادات را از دیگران متمایز نمود و چرا خمس را به آنان تعلق داد؛ آیا این تبعیض نیست و اشرافیت یک طبقه را به دنبال نمیآورد؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9734.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3810
- 31 فروردین 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون