خداوند چه نیازی در بشر آفریده که نفس اماره را در وجودش گذاشته؟! آیا این نفس اماره مورد نیاز بشر بوده است؟! با توجه به اینکه خداوند خیر محض است و شر از او صادر نمیشود؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): البته که خداوند متعال خیر محض است و از او شرّ صادر نمیشود و شرور همه از خودمان است. شرّ، در ذات چیزی که خلق شده نیست، بلکه در نحوهی برخورد، اقبال و یا دوری خودمان است. خداوند متعال در وجود ما "نفس" گذاشته، نه "نفس امّاره"!
آیا اگر حرارت خورشید، سبب آتشسوزی در جنگل بزرگی شود، گفته میشود که «خورشید شرّ است»؟! آیا اگر لولهگاز سوراخ شود، گاز نشت پیدا کند، سپس منفجر شود و یک محل یا خانه را به آتش بکشد و خسارات مالی و تلفات جانی به وجود آورد، گفته میشود: «نفت و گاز از شرور هستند، پس چرا خدا خلقشان نموده است»؟! آیا زلزله، آتشفشان، طوفان، بارش باران و جاری شدن سیل، به لحاظ طبیعی بد و شرّ هستند و یا لازمهی چرخه حیات میباشند و این خطاهای ما در خانه و شهرک سازی سست و ... میباشد که سبب میگردد این حوادث طبیعی، برای ما مبدل به "بلایای طبیعی" گردند؟!
پس چرا نوبت به بشر و ساختار عظیم وجودیاش که میرسد، ویژگیها، کششها، کنشها، واکنشها و نیازهای روحی، روانی و جسمیاش را تقسیم به "خیر و شرّ" میکنند و از روی جهل، تکبر و تنبلی، خالقش را زیر سؤال میبرند که اصلاً چرا آفرید و در وجود ما قرار داد؟!
آیا نیاز و میل به خوردن یا آشامیدن بد است، یا شهوت جنسی بد است، و یا علاقه به برخورداری از فرزند و نسل بد است و یا میل به کار، تلاش و بالتبع توانگر و غنی شدن بد است؟! نه تنها هیچ کدام بد و شر نیستند، بلکه اساساً لازمهی حیات طبیعی و زندگی فردی و اجتماعی بشر همین نیازها و تمایلات میباشد و آن چه بد و شرّ است، هدف گرفتن اینها، تعلق به اینها و در یک جمله فراموشی مبدأ و معاد و دنیاگرایی و بسنده نمودن به متاع دنیا توسط بشر میباشد؟ لذا فرمود این کششها و محبتهای دنیوی را خودم برای شما زینت قرار دادم، تا با شوق زندگی کنید، اما فراموش نکنید که اینها همه متاع دنیاست، و شما اینها را رها کرده و به سرای باقی میروید و منافع پایدار آنجاست:
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آلعمران، 14)
ترجمه: محبّتِ [امور مادی]، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها سرمایههای (لوازم و لذتهای) زندگی دنیوی است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداوند است.
نفس اماره را خودمان میسازیم:
خداوند متعال، آدمی را در بهترین اندازهها آفریده است، چنان که فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ - [كه] براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم / التّین، 4» - هم چنین در بهترین صورتها [نه فقط صورت ظاهر] آفرید، چنان که فرمود: « وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ - و شما را صورتگرى كرد و صورتهاى شما را نيكو نمود / غافر، 64»؛ و برای هر کدام از حیثهای گوناگون اندازههایی قرار داد « إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – ماییم که هر چیزی را به اندازه(ای معلوم) آفریدیم / القمر، 49» و نیز استعدادها و قوههای بالفعل و نیز بالقوه (قابلیتها) را در هر چیزی قرار داد؛ چنان که از بذر گندم، خوشهای پر بار میروید، اما فیل و کرگردن نمیروید.
به آدمی روح بخشید و تمامی زمینههای رشد آن را در درون و بیرون، از عقل و وحی برایش فراهم نمود؛ و هم چنین به او جهت امکان زندگی در دنیا، بدن مادی یا حیوانی داد، و تمامی زمینههای رشد آن را در درون [سلولسازی و ...] و بیرون [خوردن، آشامیدن، پوشاک، مسکن، ازدواج، تولید مثل و ...) برایش قرار داد.
●- برای رشد روح، به او قلب (جان) و "حبّ و بغض" دارد، تا خوشش بیاید و به سویش رود، و بدش بیاید و اجتناب ورزد – برای رشد بدن نیز چون حیوانات، به او "شهوت و غضب" داد؛ تا مایل یا متنفر گردد. فوق همه اینها به او "عقل" داد تا حاکم گردد و نیز قلب داد تا فهم کند و نیز "وحی" فرستاد تا آگاه شود و از نقشهی راه تبعیت کند تا به سلامت به وطن باز رسد، مضافاً بر این برایش معلم، راهنما، رهبر و الگو نیز قرار داد تا با مربیگری، پیروی و تبعیت از آنها راه را بپیماید «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ - قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست / الأحزاب، 21»؛ و اگر در طی راه زمین خورد و مجروح شد، او به فریادش رسد، معالجه کند، تا بتواند به راه ادامه دهد. حال کدام اینها بد و شرّ هستند که پرسیده شود: «خدایی که خیر محض است، چرا آنها را آفرید و در وجود ما قرار داد»؟!
در قرآن کریم که کتاب مبدأ و معادشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی، رفتارشناسی، دوست و دشمنشناسی ... و نقشهی راه میباشد، فرمود: که این "نفس حیوانی تو"، برای بدن و زندگی مادی و حیوانی توست؛ اما تو حیوان نیستی، بلکه آدم و انسان هستی، پس باید به این حیوان چموش، افسار بزنی و افسار را به دست عقل بسپاری و با علم و طبق وحی عمل نمایی، تا این بدنی که با این ویژگیها به تو دادهام، ابزار حرکت، تعامل و وسیلهی رشد خود تو گردد. درست مانند آدمی که بر مرکبی سوار است و با آن حرکت میکند، تا خودش به مقصد رسد.
مقصد حیوان، طویله، آخور و دشت و جنگل است، مقصد حیوان طبیعت است، چنان که بدن نیز در طبیعت زندگی میکند، طبیعی زندگی میکند، در آخر نیز به خاک رفته و در آن میپوسد؛ اما مقصد سوار بر این مرکب، شهر، دیار، خانه، کاشانه، زیارت اهل آن (اهل بیت) و همزیستی با آنان میباشد؛ لذا به رغم آن که در طی طریق (راه) به مرکبش (اسب یا خودرو و ...) میرسد، علف یا بنزین داده و تیمار یا تعمیرش میکند، اما پس از رسیدن، آنها را در جایی رها میسازد و به سوی محبوبهایش میشتابد. آیا مسافری دیدهاید که خودش را به اسب، خودرو، کشتی، هواپیما و یا قطار ببندد؟!
اما، برخی بر عکس عمل میکنند، به جای آن که افسار نفس را به دست عقل دهند، به عقل خود لگام زده و افسارش را به نفس حیوانی میسپارند! چنان که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام فرمودند: « وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ - و چه بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوس است / نهج البلاغه، حکمت 211» و نیز فرمودهاند که خداوند متعال انبیایش را گسیل داشته تا میثاق فطری را بگیرند، حقایق فراموش شده را به یاد آورند و این عقل را از این غل و زنجیرها آزاد کنند:
«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» (نهجالبلاغه، خطبه شماره 1)
ترجمه: پس خداوند رسولانش را بر انگیخت، و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به یادشان آرند و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت كنند، و نیروهاى پنهان [گنجهای دفن شدهی] عقول آنان را بر انگیزانند.
●- بدیهی است که عقل، قلب [روح]، نیاز، خواست و خوشایند خود را دارد و جسم [بدن] و نفس حیوانی نیز نیاز، خواست و خوشایند خود را دارد. نه قوهچشایی از خواندن یک کتاب لذت میبرد و نه معده از آن پر میشود و آن را هضم و به خون تبدیل مینماید؛ و نه تناول یک خوراک خوشمزه، به روح حلاوت روحانی میبخشد و او را به معراج میبرد و به زیارت و رؤیت حقایق عالمی هستی میرساند! آیا نماز، روزه، حج، جهاد و ...، برای بدن زحمت و اذیت ندارد؟! آیا مطالعه چشم را خسته نمیکند؟! و آیا پرُخوری، روح لطیف را نمیآزارد و تنبلی بدن، او را از عبادت، اطاعت، تلاش و جهاد باز نمیدارد؟!
بنابراین، نفس در نیاز و شهوت جنسیاش، از ما براهین فلسفی، قوانین علمی، یا تذکرات قلبی و عرفانی نمیخواهد، بلکه ابزار و امکان ارضای غریزهی شهوت را میخواهد؛ چنان که روح نیز در حبّ محبوب و عشق به کمال، از ما خیار، گوجه و کباب نمیخواهد؛ بلکه معرفت (شناخت)، محبت و مودت (ظهور عملی محبت) را میخواهد؛ و این دو نیرو، کاملاً در مقابل هم و نزاع با یکدیگرند.
●- نکتهی قابل توجه آنجاست که اگر به نفس از راهش، به اندازه و درست رسیدگی کنی، آرام میگیرد، رام میشود و خوب هم سواری میدهد و یا بارت را میکشد، اما اگر با عدم کنترل و رسیدگی، آزارش دهی؛ در فشارش بگذاری و یا افسارش را رها کنی، حتماً جفتک میاندازد، میرمد، هار میشود و سوارش را به زمین میکوبد و او را زیر پنجهها یا سمّ خود له میکند؛ چرا که این حیوان، فقط اسب و الاغ نیست، بلکه گرگ، روباه و پلنگ هم هست.
بنابراین، این خود انسان است که این "نفس طبیعی" را مبدل به "نفس اماره" میکند، یعنی با افسارگسیختگی، مبدلش میکند به نفسی که فقط با بروز علائمی، اعلام نیاز نمیکند، خواهش و تمنا نمیکند، بلکه فشار میآورد و امر میکند؛ پس میشود: «نفس اماره».
این "نفس" مانند شعلهی آتش است؛ اصلش برای روشنایی بخشی، حرارت و گرم کردن است؛ اما ممکن است کسی این شعله را به خانه و کاشانه، و جان خودش و اطرافیانش بیندازد. اینجا مشکل از آتش یا وجود آن نیست، بلکه مشکل از عقل و بصیرت صاحب و مصرف کنندهی آن است! کار شیطان نیز دمیدن در همین آتش نفس میباشد.
پس خداوند متعال، در وجود ما "نفس" گذاشته که نیاز حیات ما در این دنیا میباشد و این ماییم که به آن قدرت جولان و امر و نهی کردن میدهیم.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی .
پرسش:
خداوندی که خیر محض است و از او شرّ صادر نمیشود، چه نیازی در وجود ما گذاشته که برایش "نفس امّاره" را گذاشته است؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9787.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2481
- 30 اردیبهشت 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون