آیا اگر کسی بعد از ترور و شهادت امام حسین (ع) توبه واقعی میکرد و پشیمان میشد، آیا آن موقع هم پذیرفته میشد؟! آیا آنان که ظلمهایی که بر خاندان پیغمبر صلوات الله علیه و آله روا داشتهاند (به هر میزان)، حق الناس نیست؟! وجه تمایز حرّ چه بود؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا لازم است که به نکتهای بسیار مهم توجه شود: در برخی از سخنان اشخاصی که دیگر وضعیتشان بر همگان آشکار شده است (مثل همان که در متن سؤال به نقل از او مطلبی نوشته شده بود و به تازگی خلع لباس شده است) و نیز در فضای مجازی، به ویژه در این ایام، جوّ و فرافکنی عجیبی برای دلسوزی، توجیه و تطهیر امثال معاویه، یزید، شمر و ... لعنة الله علیهم اجمعین به راه افتاده است!
در این جوّسازی، که طراحی اولیهی آن توسط بهائیان در اسرائیل و ایران شکل میگیرد، اصلاً کاری به ماجرای عاشورا، اسباب و علل پیدایش و وقوع چنین فاجعهای، حوادث و مصیبتها، مرزبندیهای حق و باطل، آثار این حرکت و ... ندارند و تمام همّ و غمّ آنها این است که قلوب مؤمنان را نسبت به دشمنان خدا، رسول، اسلام، قرآن و اهل بیت علیهم السلام، تلطیف نموده و از بغض آنها بکاهند! لذا سعی میکنند هر طوری که شده، القا کنند که آنان نیز شاید توبه کرده و بخشوده شده باشند و نه فقط به جهنم نروند، بلکه به قول آذریهای «بیر ضرب» وارد بهشت شوند!
●- البته دل آنان برای امثال یزید، شمر و خولی نسوخته است، بلکه میخواهند اولاً مرز بین "حق و باطل" و "عدل و ظلم" را مخدوش و مشتبه کنند، و ثانیاً نگاه و موضع خصمانهی مؤمنان و مظلومان را نسبت به جانیان و یزیدهای امروز تلطیف بخشند، تا باورهای آنان سست و متزلزل شود و مقاومتها بشکند.
●- استراتژی این ترفند چنین است که ابتدا میپرسند: «آیا اگر یزید، شمر، خولی و ... استغفار و توبه میکردند، مقبول واقع میشد یا خیر؟»؛ پاسخ ابتدایی که به ذهن میرسد، این است که«بله، مقبول واقع میشد – که البته چنین نیست»؛ بعد کلی اخبار و مستندات تاریخی جعلی میآورند که آنها استغفار و توبه کردهاند؛ پس شما بیخود نسبت به آنان موضع دشمنی نگیرید، لعن نکنید و ... ! اگر بجویید که «حالا درد شما از این مسئله چیست؟!» خواهند گفت: «نسبت به امریکا، انگلیس، اسرائیل و سایر جنایتکاران عالم، موضع دشمنی نگیرید، "مرگ بر نگویید و لعن نکنید"، چرا که ممکن است بخشوده شده باشند و یا در آینده بخشوده شوند»!
استغفار و توبه:
موضوع و امر استغفار (طلب مغفرت) و توبه (بازگشت از گناه به سوی خدا و اصلاح)، در عین راحتی، مسئلهی سادهای نیست و البته با اکتفا به لفظ و لفاظی هم نه استغفاری صورت میپذیرد و نه توبهای واقع میشود و نه به استجابت میرسد. بلکه استغفار، پس از توجه عقل و قلب به خطا [ظَلَمتُ نَفسی] و شرمندگی در محضر حق و نگرانی از آخرت و شوق به لقاء الله و قرب و سعادت صورت میپذیرد و توبه نیز یک "عزم راسخِ مبتنی بر درک عقلی و تصمیم قلبی" صورت میپذیرد و لفظ «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ»، بیان این حالت، درک و عزم راسخ به زبان میباشد. به قول معروف: "خطبهاش است و نه خودش".
●- خداوند متعال، به واسطهی انبیایش، به بندگانش فرمود که ابتدا استغفار کنید تا پاک شوید، و سپس توبه کنید و برای اصلاح باز گردید؛ چرا که بیتردید شخصی که به باتلاقی فرو رفته و کثیف و مجروح شده، با آن حال نمیتواند برگردد. پس باید ابتدا استغفار نماید و سپس توبه نماید، که اگر چنین نماید، خداوند رحمان و رحیم را نزدیک و اجابت کننده مییابد:
«وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ» (هود علیه السلام، 61)
ترجمه: و بسوی قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم)؛ گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابتکننده (خواستههای آنها) است!»
●- خداوند سبحان، رحمان، رحیم، غفو، کریم، ستار و غفار میباشد، پس استغفار را اگر جداً استغفار باشد و توبه را اگر حقیقتاً توبه باشد، میپذیرد و وعده داده که تمامی گناهان را یکجا میبخشد و آن چه هرگز نمیبخشد، پس از شرک، همان ناامیدی از رحمتش میباشد، که البته اهانت و افترایی بزرگ و نابخشودنی است.
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزّمر، 53)
ترجمه: بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، "رحمة لِلعالَمین" هستند و امامان همگی "امامُ الرّحمة" میباشند، پس آن کریمان نیز نه تنها ظلم شخصی به خودشان را میبخشند، بلکه برای دیگران نیز طلب مغفرت مینمایند. منتهی در این مسئله، توجه به چند نکته بسیار مهم است:
یک - امام زمان علیه السلام فرمودند: «قلبهای ما ظرف مشیّت الهی است؛ چون او بخواهد، ما میخواهیم»؛ پس برای دشمن خدایی که هم اسکتبار، ظلم و فساد کرده و هم قصد بازگشت به سوی خدا را ندارد، استغفار نمیکنند.
دو – به پیامبرش فرمود که حتی اگر تو [که اعظم و احب مخلوقات و اشرف بندگانم هستی] نیز هفتاد بار برای کفار استغفار کنی، من نمیبخشم. این یعنی برایشان استغفار نکن، چرا که خودشان عزمی ندارند و استغفار تو نیز به حال آنان سودی نمیبخشد. استغفار و توبه، زمینهای برای هدایت است و آنان هدایت نمیشوند، چون اصلاً قصد و میل به هدایت شدن ندارند:
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (التوبة، 80)
ترجمه: چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [يكسان است حتى] اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى، هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد، چرا كه آنان به خدا و فرستادهاش كفر ورزيدند و خدا گروه فاسقان را هدايت نمىكند.
سه – "حق الناس"، یعنی حقوق ضایع شدهای که بخشش یا عدم بخشش آنان، حق دیگران (صاحبان حق) است و خداوند متعال، رسولش و امامانش علیهم السلام، هیچ گاه حقوق دیگران را ضایع نمیکنند.
"ظلم"، همیشه "حق الناس" است، خواه به یک نفر باشد و یا به یک جمع و یا به کل جهان. بنابراین هرگونه سد کردن راه رشد و کمال مردم، هدایت و سعادت مردم، امنیت و رفاه مردم، یک ظلم عمومی میباشد، لذا فرمود که خداوند ظالم را هدایت نمیکند و نمیبخشد. ظالم حتی اگر شبانه روز هم قرآن بخواند، بیشتر بر خسرانش افزوده میشود « ... وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا».
چهار – پرسش این است که حالا اگر کسی به یک نفر یا یک جمع ظلم کرد، اما جداً و حقیقتاً پشیمان شد و قصد اصلاح خود و ظلمهایش را نمود چه؟ آنوقت اگر شرایط دیگرش را نیز داشته باشد، خداوند سبحان میبخشد. چه آن که حتی بسیاری از گناهان را بدون استغفار و توبه نیز بخشیده و میبخشد.
پنج – گاهی پشیمانی، استغفار و توبه، دیگر فایدهای ندارد. مثل کسی که یک عمر سرقت کرده، حالا دستش قطع شده و نمیتواند سرقت کند – یا کسی که یک عمر هیزی کرده، حالا چشمش کور شده و اگر بخواهد هم نمیتواند هیزی کند – و یا کسی که به حالت احتضار رفته و مرگ را میبیند. پس اگر کسی امام را کشت و سپس پشیمان شد، این پشیمانی دیگر سودی ندارد.
شش – اما نکتهی مهم دیگر این است که گاهی برخی از گناهان، توفیق و امکان هر گونه استغفار و توبهای را از آدمی میگیرد و انسان را به مرتبهی «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ ...» میرساند؛ چنان که یا اصلاً به فکر استغفار و توبه نمیافتد – یا آن قدر امروز و فردا میکند که دیگر وقتش میگذرد و یا قبل از هر گونه تحول، استغفار و توبهای میمیرد!
●- از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: آیا اگر شمر نیز توبه کند، مقبول واقع میشود؟ فرمودند: بله، ولی موفق به این کار نمیشود. چرا که اگر کسی امام زمانش را بکشد، به دلش قفل زده شده است و تقریبا محال است که توفیق توبه حاصل کند.
●- در دعای کمیل، استغفار شده از گناهانی که پردههای عصمت (حفظ و نگهداری) را میدرّد – گناهانی که دعاها را حبس میکند – گناهانی که بلا را نازل می کند و یا نعمت را به نقمت مبدل میسازد. پس هر گناه، اثر و آثار خودش را دارد.
امتیاز حرّ:
استغفار (طلب بخشش و پوشش) و توبه (بازگشت) شخصیتی چون "حرّ بن یزید ریاحی رحمة الله"، درس و عبرت خوبی برای همگان، و ویژه افراد ساده، صاف، ولی غافل و گناهکار میباشد.
او، امتیاز خاصی نداشت. فرمانده یک لشکر بود و گمان میکرد که مشغول انجام وظیفه است! حرّ نه تنها هیچ دشمنی قلبی با اسلام، قرآن کریم و امام حسین علیه السلام نداشت، بلکه بسیار معتقد بود و امام را دوست داشت و احترام ویژهای برای حضرت فاطمه زهراء علیها السلام قائل بود. چنان که به هنگام اذان ظهر، به لشکرش فرمود که برویم پشت سر پسر پیامبر و فاطمه علیهماالسلام نماز بخوانیم که چنین فرصتهایی کم پیش میآید.
او میگفت: به من ستور داده شده که شما را اینجا متوقف کنم، و البته هیچ نمیدانست که لشکر عمر سعد و لشکریان شام، به قصد ترور و قتل عام امام و اهل بیت و اصحابش میآیند؛ گمان میکرد که کار به مذاکره و مصالحهای ختم میشود.
حرّ، از آن جهت حقیقتاً حرّ بود که وقتی سخنان دو طرف را شنید، حق و باطل را شناخت، از قصد دشمن با خبر شد و ...، حقیقتاً از کردهی خویش پشیمان شد، به همراه پسرانش، سپاه را دور زده و نزد حضرت آمدند، کفشها بر گردن آویخت، نادم و گریان، سر پایین انداخت و نزد امام زمانش و حجت خدا، طلب غفو و مغفرت الهی را نمود.
امام الرحمة، حسین بن علی علیه السلام که این حال را در او دیدند، دستشان را زیر چانه او بردند و سرش را بالا آوردند و فرمودند: «اِرفَع رَأسَکَ یا شِیخ!» یعنی: سرت را بالا بگیر ای مرد؛ [و در این " اِرفَع رَأسَکَ" برای اهل معرفت، نکات بسیاری هست]. حرّ عرض کرد من نگذاشتم که به مدینه برگردی. والله نمیدانستم که این ملاعین این طور با تو خواهند کرد. الان توبه کردهام. توبه ام قبول است یا نه؟ ترسش از آن بود که مبادا توبهاش قبول نشود. پس نگران معادش بود.
اما حضرت به او مژده قبول توبهاش را داد. گفته اند که حر بن یزید ریاحی به امام حسین (ع) عرض کرد؛ چون من نخستین کس بودم که راه را بر تو بستم، اجازه فرما تا اوّلین شهید راه تو من باشم، شاید فرداى قیامت از افرادى باشم که با جدّت محمّد (ص) مصافحه مىکنند؛ که مقصود حرّ از اوّلین شهید راه حسین، اوّلین شهید در جنگهای تن به تن بود، و گر نه پیش از او نیز عدهای در جنگهای گروهی به شهادت رسیده بودند.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
آیا اگر جانیان کربلا، پس از واقعه، پشیمان شده و استغفار و توبه میکردند، بخشوده میشدند؟! امیتاز حرّ چه بود؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9967.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3821
- 15 شهریور 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون امام حسین(محرم)