ایکس – شبهه: حالا این که سوسمار هم میخورده یا نه اطلاعی نداریم ولی ظاهراً در آن عصر دیگر کسی سوسمار نمیخورد. نمیشود حتی در بررسی فرازهای تاریخی نیز شعار زده عملکرد.
دقت نمایید که در مورد ابومسلم خراسانی، نقل قول بسیار است و نه تنها اختلافات، بلکه تضاد هم در این نقل قول های تاریخی وجود دارد. برخی چون او مخالف امویه بوده بسیار بالایش بردهاند، برخی چون جنگها کرده خونریزش خواندهاند ... . ولی حتی در تاریخ مشخص نیست که ملیّت او کجایی بوده است و در مورد ای نکه او ایرانی ،کُرد، عرب یا ترک بوده است روایات گوناگونی وجود دارد و هیچ کدام به طور حتمی تعیین تکلیف نمیکند که آیا او اهل اصفهان بوده یا مرو یا کوفه یا هرات یا پوشنگ و یا جای دیگر.
در اسنادی آمده: ابومسلم خود را در سرزمین خراسان از خانواده عباسی معرفی میکرد و میگفت که از نسل سلیط بن عبدالله عباسی است. گروهی او را روستا زاده میدانند که زین ولگام میساخت. برخی نوشتهاند: او در آغاز برده عیسی و معقل پسران ادریس عجلی بوده و در خانه آنها متولد شد و جوانی تیزهوش و زیرک شد و آن دو برادر او را خیلی دوست داشتند که مانند فرزندشان بود.
در مورد تاریخ تولدش نیز تفاوت زیادی به چشم می خورد مانند سالهای 100 - 101 - 105 و 109 به طور مثال ابن بلکان در سال 124 او را 19 ساله خوانده که میشود گفت تاریخ تولد او سال 105 است. (ابن العبري ، تاریخ مختصر الدول،محمدعلي تاج پور،حشمت الله رياضي ، انتشارات اطلاعات،تهران، سال 64.)
در مورد آغاز حرکتش نوشتهاند: در 19 سالگی به خدمت ابراهیم امام در آمد و چون امام عباسی او را زیرک دید احترام زیادی برای او قائل شد و ابومسلم را در سال 124 به سوی خراسان فرستاد و او چند سال بطور پنهانی برای آل عباس بیعت گرفت در سال 128 هـ دولت اموی سخت گرفتار مشکلات بود و مروان با خوارج همچون ضحاک بن قیس و برخی از خاندان خود مشغول بود و در خراسان نیز بر سر قدرت نزاع داشتند و ابراهیم امام، وقت را غنیمت شمرد و طی نامه ای به ابوسلمه خلال داعی آل عباسی گفت که خطه خراسان رسماً تحت فرمان ابومسلم است و در امور بیعت و حکومت استقلال تام دارد و بزرگان شیعه از جمله سلیمان بن کثیر این را نمی پذیرند و در موقع حج ابومسلم شکایت کرد و ابراهیم امام باز هم از ابومسلم طرفداری کرد و ابومسلم به جانب خراسان بازگشت... در سال 129 ابومسلم از جانب ابراهیم امام به جانب جزیر،العرب احضار می گردد و او با قحطبه بن شبیب طائی و هفتاد نفر از بزرگان به جانب مکه اعزام می شود و تمام ثروتها را جمع می کند که بالغ بر 360 هزار در هم بود که به شمشهای طلا و نقره تبدیل می کند و به پارچه ها می پیچد برای گیر نیفتادن به دست نیروهای نصربن سیار از بیراه حرکت می کند. در میان راه نامه ای به دستش می رسد که از هر کجا که هست برگردد و دعوت را آشکار کند و همراه نامه دو رایت بود، ابومسلم قحطبه را تا گرگان همراهی می کند و با خالدبن برمک و ابوعون در روز دوم ماه رمضان از قریه فنین به سفیدنج میرود و در خانه سلیمان بن کثیر خزاعی فرود می آید و گروهی را به اطراف خراسان می فرستد تا بشارت دهند در اواخر ماه رمضان نهضت ضد اموی آغاز می گردد و در روز 25 رمضان دو رایت را یکی ( لوای ظل) و دومی ( رایت سحاب) میخواند در سفیدنج برافراشت و به اتفاق سلیمان بن کثیر و دیگر یاران لباس سیاه میپوشد با علمهای سیاه. (اصفهاني ابوالفرج ، الاغانی؛ محمد حسین مشایخ فریدنی ، جلد اول، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، سال 68)
در مورد چگونگی قتلش بر اساس اسنادی: بعد از مرگ ابوالعباس در سال 136 هجری منصور به خلافت مینشیند در سال 138 هجری ابومسلم به فکر سفر حج میافتد و چون باید از عراق میگذشت و طبق سنت از خلیفه نیز دیدن میکرد در کوفه روز اول منصور او را با عزت و احترام پذیرفت و در ابومسلم تاثیر کرد و روز بعد یکّه و تنها به مرکز خلافت رفت و منصور خدعه کار به خدمتگذاران خود فرمان داد تا حاکم بی سلاح را به قتل برسانند.
با توجه به نکات فوق، قضاوت و داوری سخت است و باید کتب تاریخی موثق بسیاری مورد مطالعه و تطبیق قرار گیرد.
اما این که چرا تیم فوتبال خراسان نام «ابو مسلم» را انتخاب کرده است، در حالی که خراسان از مفاخر و مشاهبر بسیاری برخوردار است؟ باید از نامگذار این باشگاه پرسید.
کلمات کلیدی:
تاریخی