ایکس – شبهه/ پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: لازم است ابتدا به دو نکته توجه شود:
نکته اول: بدیهی است که حقانیت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، نزد شیعه و سنّی روشن است و «اگر» ندارد - و اساساً حقانیت ولایت، نه با پیراهن عثمان ابطال میگردد و نه با دادگاه قتل عثمان اثبات میشود. حقانیت امیرالمؤمنین علیهالسلام را خداوند متعال و رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، بارها و بارها تصریح، تأیید و تأکید نمودهاند که در مستندات و کتب معتبر شیعه و سنّی نیز نقل شده است. حدیث معروف «علی مع الحق والحقّ مع علی» حدیث مشهور و مستند بین مذاهب است.
نکته دوم: ماجرای قتل عثمان و پیراهن عثمان نیز 1400 سال ادامه پیدا نکرده است، مگر آن که برخی بخواهند به معاویه و روشهای منافقانهاش تأسی کنند و دوباره پیراهن عثمان را عَلَم کنند.
یک نقل جالب:
روزی کسی نزد خلیفه دوم، از علی علیهالسلام شکایت برد که علی (ع) یک سیلی محکم به گوش من نواخته است. خلیفه دوم ایشان را نیز احضار کرد و گفت: شاکی چنین میگوید؛ آیا راست میگوید؟ فرمود: بلی راست میگوید. من به صورت او سیلی زدم. پرسید: خُب چرا او را زدی، آن هم در خانهی خدا؟ گفت: این جوان به ناموس مردم چشم چرانی میکرد و من نیز سیلی محکمی به او زدم که تنبیه شود. خلیفه دوم در مقام قاضی به شاکی گفت: چشم خدا (عینالله )دیده است و دست خدا (یدالله) زده، من چه بگویم؟
پس اگر قتل عثمان کار حضرت علی علیهالسلام بود، هیچ مشکلی نبود که پنهانش نماید، «علی مع الحق و الحق مع علی»؛ اما این نوع کارها و این روش قتل، در شأن ایشان نبود.
الف – قتل عثمان، یک قتل مرموز بود. معترضین به او و بذل و بخششها و فامیلبازی و رانت و ...، در مدینه، سرزمین حجاز سر به شورش گذاشتند و حتی عدهای نیز از مصر آمدند و گفتند: اگر شما اهل حجاز عُرضه ندارید، ما خودمان آمدهایم تا او را بکشیم. لذا مقابل کاخ خلافت او تجمع کردند و بالاخره پس از چند روز از این آشوبها، وی به قتل رسید.
ب – چنین قتلهایی همیشه به صورت مرموز اتفاق میافتد، یعنی همگان عامل آن را نمیبینند، چه رسد به اطلاع از پشت پردهی آن. لذا بدیهی است که سند و شهود لازم وجود نداشت؛ لذا معاویه نیز نه سند و شهودی اقامه کرده بود و نه به دادگاهی رجوع کرده بود. فقط جوّ و شایعهای ساخت و هر کس دلش خواست، آن را پذیرفت. (درست مثل بسیاری از فتنهها و قتلهای امروزی). حال مگر آنان که تهمت معاویهی ملعون را پذیرفتند، به حکم دادگاه پذیرفتند که برای خلافش از امیرالمؤمنین علیهالسلام دادگاه میخواهند؟!
ج – از چند و چون چنین حوادثی، فقط خواص (حق و باطل) مطلع هستند و مابقی با دو قول یا ادعای متفاوت و گاه متضاد مواجه میشوند. مثلاً معاویه ملعون علی علیهالسلام را عامل این قتل معرفی کرده و پیراهن عثمان عَلَم میکند و امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز متقابلاً در نامهای به او مینویسد: «تو دیگر چه می گوئی؟ دست نامرئی تو تا مرفق در خون عثمان آلوده است، باز دم از خون عثمان میزنی؟!» و قابل توجه آن که معاویه فقط جوّسازی میکند، اما امیرالمؤمنین ادعای خود را مکتوب و مستند مینماید. یعنی آماده است تا علیه اتهام مکتوبش اقامه دعوا شود و از آن دفاع نموده و به اثبات رساند.
د – در هر حال مخاطبی که در ماجرا و پشت پردهی آن نبوده، باید یکی از این دو قول را بپذیرید؛ حال یک مسلمان [اعم از شیعه یا سنّی)، قول امیرالمؤمنین علیهالسلام، امام معصوم یا دست کم خلیفه چهارم را میپذیرد یا معاویه فاسق، فاجر، ظالم، جانی و لعنت شده به زبان رسول الله صلوات الله علیه و آله را میپذیرد. هر کدام را بپذیرد، نشان از علم، ایمان، تقوا، بصیرت، شعور و گرایشات خودش دارد.
ﻫ – به این دوست گرامی بفرمایید؛ اگر واقعاً نمیدانی که بین دو گفتار متضاد از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام که جزو خلفای راشدین شماست و معاویه لعنةالله علیه، کدام را اعتماد کرده و بپذیری، به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله ارجاع بده که ضمن بیعت گرفتن از همه در مورد امیرالمؤمنین علیهالسلام، فرمود:
«إذا رأيتم معاوية يخطب على منبرى فاقتلوه» - هر گاه معاویه را بر منبر من دید که خطبه میخواند، پس او را بکشید.
منابع اهل سنت: أنساب الأشراف ج 2 ص 121 - تاريخ الطبري ج 5 ص 622 - المختصر في أخبار البشر ج 1 ص 187
پس بهتر است این دوست عزیز، به جای عَلَم کردن مجدد پیراهن عثمان، ابوسفیان، معاویه، یزید و آل ابیسفیان را لعنت کند (دشمن بدارد)، که دوست داشتن آنها فقط سنّت وهابیت است و ربطی به اهل سنّت ندارد.
یک نقل تاریخی از منابع اهل سنّت:
به غیر از نامههای صریح حضرت علی علیهالسلام به معاویه و نسبت دادن قتل عثمان به توطئههای او، تاریخ نیز مستندات بسیاری دارد، به ویژه در کتب و منابع معتبر اهل سنّت که فقط به دو نقل بسنده میگردد:
1- «عثمان، نامه نوشت به مردم شام و معاویه و اهل دمشق: ... ، به فریاد من برسید که مردم مدینه، تصمیم به قتل من گرفتهاند. بشتاب بشتاب ای معاویه، به داد من برس، به داد من برس، گمان نمیکنم که به داد من برسی.» (الإمامة و السیاسة، لإبن قتیبة الدینوری، تحقیق الشیری، ج1، ص54).
2- یعقوبی نیز در تاریخ خود می نویسد:
«معاویه با 12 هزار نیرو برای یاری عثمان از شام به طرف مدینه حرکت کرد. در 30 کیلومتری مدینه، لشکر را در آنجا نگهداشت تا خودش بیاید به مدینه و خبر بگیرد. وقتی به مدینه آمد، عثمان از او سوال کرد: ای معاویه، پس نیروهایت کجایند؟ معاویه گفت: آمدهام خبر بگیرم تا ببینم در مدینه چه خبر است. عثمان گفت: من که نامه نوشتم و قضایا را مطرح کردم. ... . بعد از مشاجراتی، عثمان گفت:
به خدا سوگند! تو میخواهی من کشته شوم تا به بهانه خونخواهی من، قیام کنی. برو و با نیروهایت بیا. معاویه رفت و برنگشت تا این که عثمان کشته شد.( تاریخ یعقوبی، جلد2، صفحه 175)
کلمات کلیدی:
تاریخی