ماجرای غزوه بنی قریظه که در آنان 900 مرد یهودی کشته شده و زنان و کودکان به اسارت رفتند، چه بوده است؟ این غزوه بسیار در سایتها و برخی محافل سر و صدا کرده است؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از همان زمانی که دعوت پنهانی خود را در خانه آغاز نمودند، توسط پسر عموها و اقربایی چون ابوجهل و ابولهب مورد شماتت و اذیت قرار گرفتند و پس از علنی نمودند دعوت نیز خود و
گرویدگانشان توسط ابوسفیان و سایر کفار و مشرکین، مورد ضرب و شتم، اهانت، آزار و اذیت، شکنجه و ترور قرار گرفتند و پس از هجرت به مدینه و تأسیس حکومت نیز طی ده سال، شصت جنگ کوچک و بزرگ به ایشان تحمیل شد؛ حال چرا این سایتها و این بلندگوها، بین این همه آزار، اذیت، شکنجه، محاصره اقتصادی در شعب، ترور، قتل و شکنجهی قبل و بعد از رحلت ایشان، فقط روی غزوه بنیقریظه حساس شدهاند و احساس میکنند موظفند و مأمورند که نقش وکیل مدافع آنان را ایفا نمایند، خود جای تأمل دارد؟! آیا چون طرف مقابل «یهودی» بوده و شکست خورده است؟! و چون چند یهودی کشته شدند و چند زن و بچه به اسارت رفتند، باید کل تاریخ مانند حکایت ساختگی هلوکاست، پاسخگو باشند؟!
درست مانند اوضاع امروز است که هزار هزار مرد، زن و کودک فلسطینی و میانمار، بوسنی، افغانستان و ... را میکشند و صدا از کسی در نمیآید، اما اگر یک اسرائیلی کشته شود، همه عالم اسلام تروریست خوانده شده و خونشان مباح میگردد!
الف – بدیهی است که چه در درگیری خیابانی و چه در عملیات پارتیزانی و چه در جنگ میدانی، حلوا و سلوا و نیز گل و شیرینی پخش نمیکنند. بلکه جنگ، هزینه، جراحت، مصدومیت، کشته شدن و اسارت دارد.
در هر جنگی نیز یا دو جناح بر باطل هستند و یا یکی از آنها بر حق است و دیگری بر باطل. در چنین حالتی، گناه کشتهها، مجروحین، مصدومین، خرابیها و اسارتهای هر دو طرف، بر عهدهی جناح باطل است.
ب – در تمامی مستندات معتبر تاریخی مثبوت است که هر چند بنی قریظه با پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله پیمان بسته بودند که هیچ گاه با ایشان و مسلمانان نجنگند و هیچ گاه دشمنان اسلام را در جنگ به صورت مستقیم یا غیر مستقیم یاری نکنند و هیچ گاه نقش جاسوس و منافق را ایفا ننمایند، اما مبتکران و محرکان اصلی جنگ احزاب، همان سران یهود بنی نظیر و بنی وائل بودند که با سران قریش تماس گرفته و به آنها گفتند برخیزید و از هم پیمانان خود کمک بگیرید و به مسلمانان حملهور شوید و ما نیز با 700 شمشیر زن یهودی (بنی قریظه) در مدینه به یاری شما خواهیم شتافت. مشرکین قریش گفتند: ما با محمد (ص) اختلافی جز از ناحیه آیین نداریم شما که اهل کتاب بوده و شرایع حق و باطل را به خوبی تشخیص میدهید ، بگویید آیین ما بهتر است یا او که بر یکتا پرستی استوار است؟ یهودیان گفتند آیین بت پرستی بهتر از آیین محمد است.
دست کم اذعان تاریخ نگاری یهودی به نام «دکتر اسرائیل»، خود مؤید این تحریکات میباشد. او در نقد این عملکرد یهودیان مینویسد: «هرگز ارزش نداشت یهود چنین خطایی را مرتکب شود، هر چند قریش تقاضای آنان را (جنگ با پیامبر ص) رد میکرد . علاوه بر این هرگز صحیح نبود ملت یهود به بت پرستان پناه ببرد، زیرا این تعلیمات با تعلیمات تورات موافق نیست« (تاریخ یهودیان و عربستان)
ج – یهودیان بنیقریظه با پیمانی که بسته بودند، به راحتی داخل مدینه زندگی میگردند، اما بالاخره وسوسه اقوام و قبیلههای دیگر یهود که از آنان به مدینه دورتر بودند، سایر جناحهای کفر را به جنگ با سپاه اسلام کشید. طبق مستندات تاریخی:
«فرزند " اخطب " دید که راه پیروزی این است که از داخل مدینه به نفع سپاه عرب کمک بگیرد. او یهودیان بنی قریظه را به پیمان شکنی دعوت نمود، تا آتش جنگ را میان مسلمانان و یهودیان بنی قریظه دامن زند و از سرگرمی مسلمانان به جنگهای داخلی، به پیروزی سپاه عرب کمک کند .
فرزند اخطب خود را به دژ بنی قریظه رسانید و بسیار اصرار کرد که آنها به اعراب کمک نمایند، ولی کعب رئیس بنی قریظه سخت مخالفت کرد و گفت: ما از او [ پیامبر] جز صدق و صفا، درستی و پاکی چیز دیگری ندیدهایم، چگونه به او خیانت کنیم .
فرزند اخطب به قدری با وی صحبت کرد تا بالاخره او را راضی نمود و عهد نامهای را که میان آنان و محمد [صلی الله علیه و اله] نوشته شده بود در برابر چشم آنها پاره کرد و گفت: کار پایان یافت، آماده جنگ باشید.
نقشه بنی قریظه این بود که در آغاز کار شهر مدینه را غارت کنند و زنان و کودکان مسلمان را که به خانهها پناهنده شدهاند مرعوب سازند، و این نقشه را در مدینه به تدریج عملی کردند.
ابتدا جنگجویان بنی قریظه مرموزانه در شهر به تردد پرداختند. مامور اطلاعاتی مسلمانان به پیامبر گزارش داد که بنی قریظه از قریش و غطفان، دو هزار سرباز خواسته تا از داخل دژ وارد مدینه شوند و مدینه را غارت کنند.
و اینگونه بود که یهودیان طایفه بنی قریظه که با مسلمانان مدینه پیمان دفاعی برقرار کرده بودند، پس از هجوم جبهه متحد (متشکل از یهودیان، مشرکان قریش و طوایف دیگرعرب) به شهر مدینه و وقوع نبرد سرنوشت ساز خندق (جنگ احزاب)، نسبت به مسلمانان مرتکب خیانت شده و موجب تقویت جبهه کفر و شرک و تضعیف روحیه مسمانان مدینه گردیدند.
به همین جهت، پس از پیروزی مسلمانان درجنگ احزاب با قهرمانیهای امام علی علیه السلام، مسلمانان به فرمان پیامبر اکرم صلی الله عیله و آله، مسلمین بیدرنگ به سوی قلعه بنیقریظه رهسپار گردیدند و آنان را به مدت پانزده روز در محاصره خویش گرفتند. سران طایفه بنی قریظه، چارهای جز تسلیم ندیده و به داوری سعد بن معاذ ( یکی از صحابه پیامبر اکرم) رضایت دادند. به این صورت، فتنه و خیانت از ریشه خشکانیده شد«. (فروغ ابدیت، جعفر سبحانی)
د – داوری به انتخاب داورش توسط بنیقریظه بود، به این انجامید که سران و نیز محرکان اصلی، جاسوسان، خائنین و نیز شرکت کنندگان در جنگ به سزای خیانت و جنایت خود برسند و چنین نیز شد.
ﻫ - حال این عده صد نفر بودند یا نهصد نفر، تاریخ مستندی در دست نیست، اما اگر نه هزار نفر یا نهصد هزار نفر یا نه میلیون نفر نیز باشند، هیچ فرقی نمیکند. قرار نیست که یهود چه در قلّت جمعیت باشد و چه در کثرت، هر چه دلش میخواهد بکند و همیشه نیز پیروز باشد و اگر احیاناً یک بار هم شکست خورد، دیگران موظف باشند گل و شیرینی تقدیمشان کنند.
و – تاریخ یهود پر از جنایات علیه دیگران و حتی علیه خودشان است. برای راحتی در جنگ و یا کشتار خودی و انداختن گناهش به گردن دیگران (که امروزه نیز رواج دارد)، خودزنیهای بسیاری داشتند که یک نمونهی آن که شبیه قصههای ساختگی در خصوص بنیقریظه است و احتمالاً این حکایت از آن الهام گرفته شده بیان میگردد:
قضیه یهود بنی قریظه، داستانی مشابه و نمونهای در تاریخ قدیمی یهود دارد که می توان این گزارش را نسخه ای از همان نقل کهن دانست. در آن حادثه گفته می شود؛ انقلابیون یهود، علیه رومیان قیام کردند. اما پس از تخریب معبد آنان در سال 73 میلادی و فرار متعصبان (الغیوریین = Zealots) و افراطیهای (السکاری = Masada) آنان به قلعه صخره در ماسادا (masada )، ماجرا به قتل عام ایشان پس از محاصرهشان انجامید.
آن گاه برخی از آنان از واقعه جان سالم به در بردند و به جنوب گریختند و بنا به یک نظریه، همانها به یثرب (مدینه) آمدند و در آنجا ساکن شدند و آنان که ماندند گزارش آن را به نسلهای بعدی منتقل کردند.
کسی که در واقعه ماسادا حضور داشته و آن را ثبت کرده است، فلافیوس جوسیفوس (flavius josephus ) است که سمتی در روم داشت؛ اما یهودی بودن خود را پنهان میکرده است.
جزئیات این واقعه شباهت زیادی به داستان بنی قریظه و مقاومت آنان در جنگ دارد. مثلاً اسکندر، هشتصد یهودی را دستگیر و در مقابل زنان و فرزندانشان کشت. چنان که عده فراوان دیگری از یهودیان، در ماجراهای دیگر کشته شدند. آن چه جلب توجه میکند؛ تشابه شمار کشتگان است. در ماسادا کشته شدگان را 960 نفر گفتهاند که 600 نفرشان، انقلابیون یهود بودند.
تشابه دیگر این که وقتی از محاصره به تنگ آمدند؛ بزرگ آنان الیعازر مانند آنچه کعب بن اسد، در میان بنی قریظه پیشنهاد کرد؛ از دوستان خود خواست که زنان و کودکان خود را بکشند تا بدون دغدغه آنان، به سختی مبارزه کنند یا حتی پیشنهاد شد؛ به کشتن هم دیگر دست زنند.
ز – در کار یهود، در خیانتها و جنایتهای آنان در طول تاریخ و سیاستهای خبیثانهشان، اسناد و نقل قول بسیار است، اما تردیدی نیست که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، در هیچ جنگ و صلحی، خلاف آموزههای وحی عمل ننموده است و دست کم سران بنیقریظه، قبل از خیانت و جنایت، خود بدان اقرار کردهاند.
- تعداد بازدید : 17630
- 25 بهمن 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: تاریخی