ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: شیعیان در این بیان تنها نیستند و به اقوال خودشان نیز استناد میکنند. همین که میگویند: «شیعیان ناقص بیان میکنند»، خود اذعانی در تأیید این وقایع است.
ضمن آن که به هیچ وجه مایل نیستیم که به مباحث اختلاف انگیز پرداخته شود، اما دلیل نمیشود که در حال و هوای تحقیق و پژوهش، همه حقایق و وقایع کتمان شود.
الف – در اصل این که در زمان خلفای اول و دوم، احادیث به آتش کشیده شد و حتی ممنوعیت شدید برای نقل حدیث از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله وضع شد، شیعه و سنّی هیچ اختلافی با هم ندارند. منتهی برخی که از یک سو در عصمت اهل بیت و حتی خود رسول اعظم (ص) شبهه خدشه و ارد میکنند، سعی بسیاری در توجیه رفتارهای نادرست دیگران دارند، گویی معصوم بودند و هر کاری که کردهاند، حتماً علیمانه، حکیمانه، درست، منطقی، لازم، ضروری و عین دین بوده است(؟!)
ب – عایشه که از سویی دختر خلیفه اول ابوبکر، و از سوی دیگر همسر پیامبر عظیمالشأن (ص) میباشد، تصریح دارد:
«پدرم احاديث رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) را كه به پانصد حديث مىرسيد گرد آورد. شبى در فكر بود، از اين پهلو به آن پهلو مىشد. من با ناراحتى به او گفتم: «چرا اين قدر ناراحتى»؛ صبح پدرم مرا صدا زد و گفت: «دخترم آن احاديث را بياور!»؛ احاديث را آوردم و آنها را آتش زد . پرسيدم: چرا اين كار را انجام دادى؟ پدرم گفت: «ترسيدم بميرم و اين روايات پس از من باقى بماند و درميان آنها رواياتى باشد كه، ناقل آن، فرد مورد اعتمادى باشد و در نقل خود دچار خطايى شده باشد و آن اشتباه به همين صورت نقل گردد و باقى بماند» (كنزالعمال، ج 10، ص 285 - ميرزاى نورى، مستدرك الوسايل، ج 1، ص 9)
حال چه نکتهای در این حدیث است که بگوییم شیعیان ناقص نقل کردهاند؟! مضافاً بر این که سبب را نیز خودش بیان نموده تا دیگران با سببسازیها توجیه نکنند. وی ضمن این که احادیث را به نقل از ناقلین موثق جمع کرده بود، با احتمال خطا (؟!) آنها را آتش زد!
ج - در عین حال که همه میدانند قرآن کریم معلم داشته و دارد و بدون رجوع به احادیث نبوی (ص) نه تنها فهم صحیح آن غیر ممکن است، بلکه همین برداشتهای شخصی صورت میگیرد و همین بلاها به سر مسلمین میآید که آمده است، اما منابع اهل سنّت [که میگویند: ما تابع سنّت پیامبر اکرم (ص) هستیم]، تصریح دارند، که ابوبکر نقل حدیث را منع کرد:
«ابوبكر بعد از وفات پيامبر (صلّى الله عليه و آله و سلم) مردم را جمع كرد و گفت: شما احاديثى را از رسول خدا نقل مىكنيد كه در آن اختلاف داريد و مردم بعد از شما اختلافشان شديدتر خواهد بود، پس، از رسول خدا هيچ چيز! نقل نكنيد و هر كس از شما سؤال كرد بگوييد: بين ما و بين شما كتاب خداست، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بداريد.» (علوم الحديث و مصطلحه، ص 39)
د – خلیفه دوم نیز با شعار معروف «حسبنا کتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست»، به شدت از نقل و رواج احادیث نبوی (ص) جلوگیری مینمود:
*- «عمر بن خطاب تصميم گرفت سنت را جمع آورى كرده و بنويسد، وى از اصحاب رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) در اين مورد نظر خواست و آنان نيز اين كار را تاييد كردند. اما پس از يك ماه اعلام كرد: "من مىخواستم سنت را بنويسم، ولى ياد امتهاى قبل از اسلام افتادم كه كتابهايى را براى خود نوشتند و كتاب خدا را ترك كردند. به خدا قسم من حاضر نيستم چيزى بنويسم كه موجب ترك قرآن شود"» (كنز العمال، ج 10، ص 291 - ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 287)
*- قرظة بن كعب مىگويد: عمر بن خطاب ما را به كوفه فرستاد و تا محلى به نام "صرار" بدرقه كرد و گفت: «آيا مى دانيد چرا شما را بدرقه كردم؟» ما گفتيم: «به خاطر آن كه ما از اصحاب رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) هستيم») عمر گفت: «همراه شما آمدم تا سخنى را به شما بگويم، آن را خوب بشنويد و حفظ كنيد! شما وارد شهرى مىشويد كه مردم آن جا هميشه قرآن مىخوانند. آنان هنگامى كه شما را مىبينند، به عنوان اين كه از اصحاب رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) هستيد، به سوى شما خواهند آمد؛ بنابراين تا آن جا كه مىتوانيد كمتر از آن حضرت روايت نقل كنيد و من هم در اين كار خود را شريك مىدانم» (سنن ابن ماجعه، ج 1، ص 12)
روای میگوید: «وقتى با مردم مى نشستيم از احاديث رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلم) سخن به ميان آمد و من با آن كه احاديث بسيارى در خاطر داشتم، اما وقتى به ياد سفارش عمر مى افتادم، سكوت مىكردم» (سنن الدارمى، ج 1، ص 85)
ﻫ – خلیفه سوم "عثمان" نیز به شدت با نقل حدیث مخالفت میکرد:
حاکم نیشابوری مینویسد: عثمان بالاى منبر اقرار كرد و گفت: حلال نيست كسى از پيامبر حديثى كه در زمان عمر و ابوبكر مطرح نشده است، روايت كند. (مستدرك حاكم، ج 1، ص 102)
وی میافزاید: ثمان دليل ممانعت از نشر حديث را متابعت از سيره شيخين معرفى مى كرد و به شدت از آن دفاع مى كرد؛ به طورى كه ناقلان حديث از صحابه بزرگ، همچون عبدالله بن مسعود را مورد ضرب و شتم قرار مى داد. (همان، ص 110)
*** - اگر نقصی در این اقوال وجود دارد، به ناقلین بر میگردد که همگی از علما، محدثین و اکابر موثق اهل سنّت هستند.
کلمات کلیدی:
تاریخی