ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: سؤال خوب و حتی در بسیاری از موارد لازم و ضروری است، اما هر گاه هدف از سؤال، فقط علم به پاسخ آن و آگاهی نبود، بلکه اغراض دیگری در کار بود، باید به اهداف، اغراض و جوانب آن نیز توجه نمود.
همه دقت کنیم که اکثر قریب به اتفاق شبهات، هیچ تازگی ندارد و حتی سابقهی چند صد ساله نیز دارند، و حتی در زمان خود ایشان نیز مطرح شده است؛ منتهی اخیراً امکان نشر و توزیع در فضای مجازی وسعت یافته است. از جمله این شبههها، یا بهتر بگوییم "ضد تبلیغ"ها، راجع به ازدواجهای رسول اگرم صلوات الله علیه و آله و نیز انواع افتراها و حرمتشکنیها در این زمینه میباشد.
*- در عصر ما، طبق معمول کلید اول را "انگلیس" با سفارش کتاب "آیات شیطانی" به "سلمان رشدی"، زد. هدف فقط نشر اکاذیب، به صورت علنی و گسترده، به جهت "قداست شکنی و علنی کردن بیحرمتی" بود. قداست شکنی در تمامی ادیان، مذاهب، مکاتب و فرهنگها، در سرلوحه دستورالعمل "ماسونیک"، جهت تحقق نظام سلطه است. فرقی ندارد که حرمت همسری باشد، یا قداست کانون خانواده، یا قداست دینی و مذهبی و یا حتی عِرق ملّی. قداست باید شکسته شود، تا باورها متزلزل گردد و فرهنگها فرو ریزد و نظام شیطانی [و البته با قداست علمی، روشنفکری، دگراندیشی، مدرنیسم، پست مدرنیسم و ...]، به سلطهی جهانی دست یابد.
الف – پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، اگر چه در مقام انسانی، خلق اول، اشرف و اکمل مخلوقات و خاتم الانبیاء و المرسلین و رحمة للعالمین (واسطه رحمت واسعهی حق تعالی به تمام عالم) میباشند، اما در مقام "بشری = نوع خلقت"، بشری مانند سایر آحاد بشری و بنی آدم است (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ)؛ پس هیچ منعی ندارد که ایشان نیز میل به خوردن، خوابیدن، ازدواج و ... داشته باشد.
آن چه که وجه تمایز یک انسان عاقل و به ویژه یک معصوم میباشد، این است که "تابع" امیال و شهوات و هوای نفس خویش نمیگردد و کنترل آنها را به حکم عقل و یا به حکم «عقل و وحی» در اختیار دارد. پس ورود از این راه برای تخریب شخصیت ایشان، هیچ فایدهای برایشان نخواهد داشت.
ب – هر چند اگر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، زیبایی ظاهری و باطنی کسی را پسند میکردند و تابع ازدواج با او میشدند، هیچ جای اشکال و ایرادی نبود، اما تمامی مصادیق ازدواجهای ایشان نشان میدهد که اهداف و حکمتهایی به غیر از پسند ظاهر (که محرک نفس است) داشته است. چنان که اولین بار در 25 سالگی با بانویی 40 ساله ازدواج مینمایند که بنا به مشهور، بیوه بودهاند و سپس تا سن وفات ایشان (حدوداً 25 سال بعد = 65 سالگی) با شخص دیگری ازدواج نمیکنند. یعنی ایشان تا سنّ 50 سالگی ازدواج دیگری نداشتهاند. در حالی که پس از بعثت (40 سالگی)، اعراب پول و حکومت بر عرب و بهترین و زیباترین زنان را به ایشان پیشنهاد دادند تا دست از دعوت بردارد و متقابلاً تهدید به مرگ میکردند؛ اما ایشان نپذیرفتند و آن جنگها و ترورها و تخریبها رخ داد که میدانیم.
ج – ازدواجها در هر عصری، مبتنی بر فرهنگ و شرایط آن عصر میباشد. ازدواجهای ما در این عصر نیز همه به خاطر عشق و عاشقی و احیاناً شهوت جنسی نیست، چه بسا افرادی به خاطر مقاصد دیگری ازدواج میکنند. اهدافی چون: سیاست، اقتصاد، ارث، پیوندهای قبیلهای ...، یا حتی ازدواج به خاطر لطف، ترحم و حکمتهای دیگر و در سنین متفاوت.
ازدواجهای ایشان نیز همینطور بوده است. رسم اعراب در خودداری از مقابله با داماد و هم چنین حمایت از او بود. پس به واسطهی این ازدواجها، بسیاری از اقوام نجنگیدند، بسیاری حمایت کردند، بسیاری مسلمان شدند ... و آن گاه که دیگر اسلام قدرت گرفت و نیازی به این اسباب نبود، به طور کلی هر گونه ازدواجی به ایشان حرام گردید، با قید این که "حتی اگر زیبایی و کمالات آن زن، اعجابآور باشد".
ازدواج با ماریه:
پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، در سال هفتم هجرت، یعنی پس از آن که حکومت اسلامی در سرتاسر سرزمین حجاز استقرار و قوت یافته بود، برای شاهان و رؤسای کشورها نامه نوشت و آنها را دعوت به اسلام نمود.
یکی از این نامهها را برای "مقوقس" رئیس قبطیان که مسیحی بود و در اسکندریه مصر سکونت داشت نوشتند. "مقوقس" برعکس بسیاری از سلاطین که نه تنها به چنین دعوتی واکنش منفی نشان میدادند و حتی نامهرسانها را به قتل میرساندند تا پاسخ کوبندهای داده باشند، به نامه پیامبر (ص) و نامه رسان آن حضرت، که نامش "حاطب بن ابی بلْتعه" بود، احترام شایانی نمود، ولی برای حفظ سلطنت بر قومش، اسلام را نپذیرفت، و به جای آن هدایای بسیاری از جمله سه کنیز که یکی از آنها ماریه قبطیه بود به محضر ایشان فرستاد.
پس ماریه به همراه برادرش، به عنوان "کنیز و غلام اهدایی یک سلطان" به شخص پیامبر اکرم (ص) وارد مدینه شدند، اما ایشان هر دو را به اسلام دعوت و تعلیم نمودند و پس از آن که هر دو مسلمان شدند، با ماریه ازدواج کردند، تا مقام و منزلت او را از "کنیزی"، به همسری و آن هم همسری یک نبی و رسول الهی ارتقا بخشند. و البته درس خوبی هم برای همه و از جمله مردم مصر، اسکندریه و قبطیان بود و سبب توجه توأم با رأفت خویشاوندی آنها نسبت به پیامبر اسلام و موضوع دعوتش (اسلام) گردید.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از سایر همسران پسری نداشت، اما نتیجه این ازدواج پسری به نام "ابراهیم" بود که هر چند خیلی زود از دنیا رفت، ولی پیامبر اکرم (ص) بسیار او را دوست داشتند.
خب! حالا در این ازدواج چه مشکلی هست؟ چه چیزی را اثبات یا نفی میکند؟!
نکته: در هر حال دقت داشته باشیم که "اصول دین" در اسلام، با عشق و عاشقی و ازدواج و طلاق به اثبات نمیرسد که با ایجاد شبهه در آنها، دچار تزلزل گردد.
اعتقاد به "توحید و معاد" و ملزومات آن که "نبوت و امامت" است، مبتنی بر ازدواج یا طلاق نیست، بلکه مبتنی بر "بینه و استدلال عقلی" و ایمان قلبی میباشد.
ما به حقانیت نبوت، رسالت، خاتمیت، قرآن کریم و وحیانی بودن آن، به واسطه ازدواج پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله با حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام، معرفت و ایمان نیافتهایم که به واسطه ازدواج با همسران دیگری چون: ام سلمه، عایشه یا ماریه، در شناخت ما تردید و تزلزلی راه یابد.
منتهی آنان که قصد دشمنی، مخالفت، جنگ نرم، ضد تبلیغ، ترور شخصیت و ...، دارند، به هر بهانه و وسیلهای متمسک میشوند تا در باورها و ایمان مردم رخنه کنند. وگرنه برای آنها نیز فرقی نمیکند که ایشان با کی ازدواج کردند و چرا؟
کلمات کلیدی:
تاریخی