لطفا در مورد "بابک خرمدین"، با توجه به شبههای که این روزها به بهانه سالروز درگذشت او، با یک نوستولوژی خاص و با اتهاماتی که به اسلام وارد میکنند، توضیح دهید.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): بسیار جنجال میکنند که او به جنگ "تازیان" رفت؛ و چنان میگویند: «تازیان» که گویا یعنی «اسلام»! در حالی که او در پی تجزیهی آن منطقه از ایران و حاکمیت خودش در آن بود.
تاریخ آذربایجان ما، دانشمندان نامی، علما و فقهای بزرگ و هم چنین سردمداران مبارزه با استکبار و نیز نفوذ و سلطهی بیگانگان بسیار داشته است، چنان که در این برهه نیز نقش تعیین کنندهای در سقوط رژیم ستم شاهی ایفا نموده و شهدای گرانقدری را تقدیم نموده است؛ پس چرا فقط "بابک"؟!
مهمتر از بحث از "بابک خرمدین" این است که بدانیم: «دنیا جای جایگزینی و بدل زدن» میباشد، چرا که کسی نمیتواند چیز جدیدی بیافریند.
●- از اینرو، همانطور که إلههای گوناگون را بدل از الله جلّ جلاله قرار میدهند، و اربابهای کاذب در شرق و غرب را به جای "ربّ العالمین" قرار میدهند، مکاتب و ایسمها را بدل از دین خدا قرار میدهند و بالاخره هزاران هزار امام، الگو، رهبر و راهنما جهت تبعیت به بازار الگوپذیری و تبعیت مردمان ارائه میکنند تا مبادا مردم به دنبال امامان بر حق الهی بگردند، بشناسند و از آنها تبعیت کنند؛ برای شخصیتها و اسطورههای فکری، فرهنگی، سیاسی، انقلابی، مبارزاتی و ... نیز باید نمونههایی بیابند [یا حتی بسازند] و در مورد آنها در عرصه جنگ نرم، مانور دهند.
●- اکثر قریب به اتفاق این سربازان دشمن در جنگ نرم، خودشان نمیدانند که مثلاً بابک خرمدین که بود و چه کرد؟ چنان که دائم دم از کوروش میزنند، اما هیچ از او نمیدانند، از کتبهاش میگویند که هرگز آن را نخواندهاند! و یا دم از زرتشت به عنوان پیامبر ایرانی میزنند، در حالی که از یک سو ایشان تنها پیامبر ایرانی نمیباشند و از سوی دیگر، جوّسازان اکثراً دین ندارند! چه زرتشت و چه غیر آن، و این جنجالشان فقط به خاطر ضدیت با اسلام و انبوه ایرانیان مسلمان میباشد.
●- ایران کشوری است با سابقهی چند هزار ساله؛ سابقهی تشکیل این ملت به هفت هزار سال نیز میرسد. از تاریخ کشورسازی و کشورداری نیز اگر مبدأ کوروش باشد، نزدیک به سه هزار میگذارد؛ بنابراین سراسر تاریخ این ملت بزرگ و پر جمعیت؛ مملو است از شخصیتهای دینی، علمی، فرهنگی، ادبی، سیاسی و مبارزاتی ... و افراد نامی، چه وفادار و چه خائن! لذا هر گروه و جریانی میتواند منطبق با اهداف و امیال خودش، یک شخص یا گروهی را پیدا کند و روی آن مانور تبلیغاتی دهد و حتی او را مستمسک برای ضد تبلیغ علیه تمامی مردم، با اعتقادات و گرایشات و ارزشهایشان بنماید و حتی برای ایجاد تفرقه بین نژادها و قومیتهای گوناگونِ ایرانی و به دنبال آن به مخاطره انداختن تمامیت ارضی ایران، اسطورهسازی نماید.
بابک خرمدین:
*- در مورد "بابک خرمدین"، مستندات تاریخی چندانی باقی نمانده است، اگر چه نامش باقی مانده و مشهور است؛ و البته حتی در فرازهای اصلی مستندات نیز ضد و نقیضهایی وجود دارد؛ تا آنجا که برخی گفتهاند: «پدرش که کاسب دروهگردی بود که با زن فاسقی ارتباط داشت و چون آن زن به بابک باردار شد، آنها بعدها مجبور شدند که ازدواج کنند؛ پس بابک فرزند نامشروع (زنازاده) میباشد»، برخی دیگر میگویند: « خیر، بلکه او فرزند مطهر بن فاطمه، دختر ابو مسلم خراسانی میباشد» که ظاهراً این قول قویتر است.
*- اگر پدرش آن کاسب دورهگرد باشد، وی اهل روستای میمد در آذربایجان بوده و اگر او نوهی ابو مسلم باشد، سالروز و زادگاهش مشخص نیست، اگر چه طبق اقوال مستندتر، آذری زبان بوده و تا سالها نمیتوانسته به فارسی یا زبانهای دیگر صحبت کند.
*- گفته شده: اگر چه بیشتر اهالی خرمدین، به آیین مزدک و کافر بودند، اما او از خانوادهی مسلمان به دنیا آمده و نام اصلی او "حسن" و نام برادرش نیز "عبدالله" بوده و سپس با آغاز نهضت، نامش را به بابک تغییر داده است. مسعودی (مورخ) این قول را تأیید میکند.
*- منطقه بذّ و قعله آن، که اکنون مشهور به «جمهور» است و در آذربایجان شرقی در شمال شهرستان اهر و جنوب غربی کلیبر واقع میباشد، محل اشتغال او به چوپانی برای گلهداران بوده است که البته محل تجمع "مزدکیان" نیز قلمداد شده است.
*- طبق اقوال تاریخی: در دوران کودکی و نوجوانیِ وی، برای ریاست بر خرمیان، رقابت شدیدی بین میان دو تن از بزرگان ایشان به نامهای جاویدان بن سهرک و ابو عمران وجود داشت.
جاویدان مرد مالداری بود که هنگام سفر در یک شب سرد زمستانی، به ناچار در خانه مادر بابک که فقیر بودند فرود آمد. بابک به خدمت او پرداخت و چون جاویدان کار او را پسندید، وی را برای امور دام و مال خود، استخدام کرد.
*- پس از مدتی، میان جاویدان و ابو عمران، جنگی درگرفت که ابوعمران کشته شد و جاویدان نیز زخم برداشت و پس از مدتی به واسطهی جراحتهای وارده، درگذشت.
**- در همین اقوال تاریخی چنین بیان شده که پس از مرگ جاویدان، چون همسرش با بابک روابط عاشقانه داشت، مدعی شد که روح جاویدان، در کالبد بابک حلول کرده است؛ سپس با این خرافه، یاران جاویددان را جمع کرد و طی مراسمی، بابک را به عنوان رهبر فرقه خرمدینان معرفی کرد.
**- مقدسی (مورخ) میگوید: جنگهای بابک از سال 200 یا 201 قمری آغاز شد و کار خود را با کشتار و خونریزی و ایجاد رعب و وحشت در اهالی همان منطقه آغاز نمود؛ آن هم در برههای که با درگذشت هارون، فرزندانش امین و مأمون بر سر خلافت نزاع داشتند و اوضاع کشور نابسامان بود، تا این که سرانجام امین کشته شد و برادرش ناتنیاش مأمون به مستند خلافت نشست.
**- مأمون که درگیر نابسامانیها و جنگهای داخلی و منطقهای بود، ابتدا چند والی پیاپی برای آذربایجان میفرستد و بالاخره حدود سال 212ق، محمد بن حُمید طوسی را مأمور سرکوب جنبش بابک مینماید، اما وی در جنگی که در ناحیه "هشتاد سر" در جنوب قلعه بذ، میان او و سپاهیان بابک در 214ق صورت گرفت، شکست خورده و کشته میشود و مأمون که درگیر حمله رومیان بود، نمیتواند لشکر چندانی برای سرکوب تجزیهطلبی بابک خرمدین گسیل نماید.
سرانجام بابک خرمدین:
«سرانجام خلیفه (مأمون) بر آن شد تا یک سردار ایرانی به نام افشین را که قبلاً رشادتهایی نشان داده بود، برای سرکوب بابک گسیل کند.
افشین در جمادی الآخر 220 با سمت والیگری آذربایجان و ارمنستان، با لشکری گران و مجهز که گروهی داوطلب جهاد با کفار نیز با آن همراه شده بودند، به قصد سرکوب جنبش به سوی بابک به راه افتاد.
افشین که میدانست با جنگی فرسایشی و دشوار رو به روست و موقعیت بابک موجب برتری او بوده است، در برزند اردو زد و نخست دست به کار استحکام موقعیت خویش از طریق حفر چندین خندق و نصب منجنیق در اطراف منطقه استقرار بابک شد و سپس به پاکسازی آن نواحی از هواداران و جاسوسان بابک و حفظ یا تصرف یا استحکام قلعهها و بناهای نظامی منطقه پرداخت؛ آنگاه به حیله چنین شایع کرد که یکی از سرداران خلیفه با اموالی هنگفت از جانب اردبیل به سوی اردوگاه افشین در حرکت است. این حیله مؤثر افتاد و بابک به قصد تصرف این اموال بیرون آمد و جنگی که در ناحیه ارشق درگرفت، به سختی شکست خورد و به شهر موقان گریخت و سپس در بذ موضع گرفت .
پس از آن تا حدود دو سال بعد، افشین با نبردهای پراکنده در وضعی سخت و فرساینده با زمستانهای سرد و راهها و ارتفاعات ناآشنا کوشید قدم به قدم به قلعه بذ دست یابد و یاران بابک را از اطراف او پراکنده کند.
از سوی دیگر، بابک نیز در طول این مدت با رومیان مکاتبه داشت و میکوشید با تحریک آنان به جنگ با مسلمانان در دیگر سرزمینهای اسلامی، از فشار بر خود بکاهد.
گفته شده که در گیرودار نبردی که به تصرف بذ انجامید، بابک با افشین دیدار، و از خلیفه تقاضای امان کرد، اما با توجه به عملکردهای بابک، این درخواست نیز حیله قلمداد گردید.
به هر حال، احتمالاً در رمضان 222 سپاهیان افشین موفق شدند، قلعه بذ را با تلاش بسیار به تصرف خویش درآورند و بسیار از نیروهای بابک را دستگیر کنند، اما بابک با شمار اندکی از یاران خود ـ ظاهراً بدین قصد که به روم پناهنده شود ـ به سوی بیشهای میان آذربایجان و ارمنستان گریخت که به سبب انبوه درختان امکان تعقیب و گریز در آن میسر نبود.
افشین که سراسر ناحیه را در محاصره گرفته بود و از طریق جاسوسان خود بر جایگاه بابک آگاهی داشت، کوشید با ارائه اماننامهای همراه با نامهای از پسر بابک برای پدرش، وی را دستگیر کند، اما بابک یکی از فرستادگان را گردن زد و پسرش را سخت ناسزا گفت.
از سویی، افشین با سرکردگان ارمنستان که ظاهراً چندان دلخوشی هم از بابک نداشتند، نامهنگاری کرد تا اجازه ندهد بابک از طریق سرزمینهای آنان بگریزد.
سرانجام، بابک که پس از دستگیری چند تن از اعضای خانوادهاش، بییاور مانده بود، به دعوت یکی از بطریقان ارمنستان به نام سهل بن سنباط مخفیانه در منزل او فرود آمد و برادرش عبدالله را به نزد یکی دیگر از بطریقان آن ناحیه گسیل کرد؛ اما سهل بن سنباط، خبر بابک را به اطلاع افشین رسانید و سرانجام با همکاری صمیمانه سهل به سنباط بابک دستگیر شد.
بابک را در 10 شوال 222 به اردوگاه افشین در برزند آوردند و چون برادرش نیز اندکی بعد دستگیر شد، هر دو را در یک خانه به زندان افکندند.
افشین، بابک و برادرش را در 3 صفر 223ق به سامرا آورد و بابک را در قصر خود جای داد. خلیفه خود به دیدن بابک آمد گفتهاند که بابک سرانجام به امر خلیفه به دست شمشیردار خود با شکنجه بسیار از پای درآمد. سر بابک را به خراسان فرستادند و پیکرش را در سامرا به دار کشیدند و با برادرش نیز در بغداد چنین کردند.» (با تلخیص از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 11)
نکته:
حالا این تاریخچه و سرگذشت، چه ربطی به اسلام و مسلمین دارد که بخواهد مستمسک قرار گیرد؟! هارون و مأمونِ امام کُش و ظالم مسلمان بودند، یا بابک خرمدین در پی دفاع از اسلام یا حمله به اسلام بود؟! در طول تاریخ پر تنش ایران، هم پادشاهان ظالم بسیار بودهاند و هم گروهها و گروهکهایی که به دنبال تجزیه خاک ایران بودهاند، برخی در طول تاریخ، با کمک مستقیم قدرتهای خارجی موفق شدند و مناطق بسیاری از ایران بزرگ ما، تجزیه و از ایران جدا شد، برخی دیگر ناموفق شدند و دعا و تلاش میکنیم که تمامی بدخواهان این سرزمین و این ملت، و تمامی تجزیهطلبان و مزدوران، همیشه ناموفق باشند.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در مورد "بابک خرمدین"، با توجه به بهانه قرار دادن جهت فرافکنی در فضای مجازی علیه اسلام، توضیح دهید.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8470.html
- تعداد بازدید : 13203
- 21 اسفند 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: تاریخی جنگ و جهاد
نظرات کاربران
بابک خرمدین یک جانی سادیست و بشدت جاه طلب بود که هر کس به آیین او در نیامد اعم از مسلمان و زرتشتی را قتل عام کرد و کاری کرد حتی موبدان زرتشتی از خلیفه بغداد برای پایان دادن به جنایات او التماس کنند. برای همین نتوانست حمایت مردم ایران را به دست آورد. دشمنان اسلام و مدعیان پلید ملی گرایی دارند چنین فرد کثیفی را به عنوان . به بهانه استقلال طلبی قهرمان ملی دارند معرفی می کنند. چرا که می خواهند اساسا ضدیت با اسلام را به عنوان یک امتیاز جا بیندازند. آنها هیج وقت یک مسلمان مثل یعقوب لیث صفاری را قهرمان نخواهند کرد.