چرا در قرآن کریم، لغت "قتل" در اشکال مختلف آن 158 مرتبه در بیش از 130 آیه بکار رفته است که در بیش از 20 آیه خداوند مستقیما امر به کشتن انسانها میدهد؟ (کارشناس ارشد حقوق)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بدیهی است که وقتی در حقوق بشر امروزی، مدافعان و مجاهدان در مقابل استکبار و ظلم «تروریست» خوانده میشوند، مهاجمان «انسانها» خوانده میشوند.
اگر چه این آمار صحیح نیست، اما در هر حال واژهی «قتل» و مشتقاتش دهها بار در آیات کریمه تکرار شده است (شاید 98 بار باشد).
الف – واژهی «قتل» به معنای "کُشتن و کُشته شدن" میباشد، یعنی مرگ یا ازالهی روح از بدن، به واسطهی عملی که سبب مرگ شود و توسط عاملی که از عوامل مرگ طبیعی نباشد.
ب – از این رو در قرآن کریم، این واژه به مصادیق بسیاری تعلق گرفته است. از قتل نفس هابیل به دست قابیل گرفته، تا مرگ (کشته شدن) یک قوم به واسطه عذاب الهی، تا جنگیدن یک جناح باطل یا یک جناح حق، تا حتی کشته شدن کودکان بیگناه، تا دهها توصیه و حکم شرعی در خصوص قتل. مثل آن که فرمود: کسی را بیگناه نکشید یا ... . پس چنین نیست که تمامی این آیات، مربوط به جنگ و امر به کشتن باشد.
ج – پس، در قرآن کریم، از انواع و اقسام کشته شدنها، با واژه "قتل" یاد شده است. از کشتن خدا به عذاب گرفته، تا قتل عمد و غیر عمد، تا جنگ که در قرآن از آن به "قتال" یاد میشود، تا بیان حوادث تاریخی «فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ - پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داوود جالوت را كشت / البقره، 251» و حتی بسیاری از نفرینهای الهی، مانند «قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ / کشته باد یاران آن خندق [که در آن آتش افروخته بودند و موحدین را زنده زنده در آن میانداختند] – البروج، 4» - «قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ – مرگ بر دروغپردازان / الذّاریات، 10» - یا «قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ - كشته باد انسان، چقدر پوشانندهی [حق و ناسپاس] است / عبس، 17» - تا نگاه به شهید، که او را مُرده قلمداد نکنند «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ - و كسانى را كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نخوانيد بلكه زندهاند ولى شما نمىدانيد / البقره، 154» - تا احکام شکار در حال احرام یا تقبیح کشتن فرزندان و ... .
آیا یک رقم 150تایی میدهند و بعد همه را به یک معنا میگیرند؟! خب مگر خواندن این آیات چقدر زحمت دارد؟ در نهایت به رقم خودشان، 130 خط میشود. پس لابد، غرض سوء و عمدی در کارشان هست!
روش ضد تبلیغ:
همان گونه که بیان شد، دامنهی اطلاق کلمه "قتل" بسیار گسترده است و دهها موضوع متفاوت را در بر میگیرد؛ سخن اعتراضی و انتقادی اینها مثل آن است که بگویند: چرا کلمه "مرگ یا کشته شدن"، [از شعر و قصه گرفته تا اقسام حقوق و اخبار حوادث و ...] در هر ادبیاتی این قدر زیاد است؟ خب بالاخره هر انسانی که به دنیا آمدن را تجربه کرده است، قطعاً نوعی از مرگ را تجربه خواهد کرد و جالب است که بدانیم اکثر مرگها، نوعی قتل و کشته شدن است و نه مرگ طبیعی. حال خواه در جهاد فی سبیل الله کشته شوند، یا فی سبیل الطاغوت، یا به واسطه حوادث طبیعی و غیر طبیعی، یا پرخوری، شرابخواری، درگیری، ترور، یا جنگ بیولوژیک و بسیار پنهان، یا سقط جنین و ... .
اما روش ضد تبلیغ همین است که با این واژه به صورت چرتکهای برخورد میکنند، حتی یک آیه که در آن واژه "قتل" آمده باشد را نیز نمیخوانند، بلکه در جستجوگرها، تعداد تکرار کلمه را نگاه میکنند، بعد دو یا سه یا ده آیه در خصوص "جنگ" را پیدا میکنند و چنان جوّسازی و ضد تبلیغ میکنند که اذهان عمومی گمان میکند که حتی اگر در صد آیه یا دویست آیه هم کلمه "قتل" آمده باشد، بدین معناست که بروید دیگران را بگیرید و بکشید!
امر به قتل:
شاید اگر تمامی 98 یا صد یا صد و پنجاه آیهای که در آن واژهی "قتل" آمده است را مطالعه کنیم، کمتر از ده آیهی "امری" پیدا کنیم، که بیشتر این تعداد نیز به موضوع "جنگ" اختصاص دارد که در ادبیات قرآنی به آن "قتال" گفته میشود.
"قتال" به معنای جنگ:
اگر چه تعداد این آیات نیز بسیار کم است، اما موضوعش بسیار مهم و حیاتی است.
بیتردید هیچ شخص یا سپاهی، با زمین، آب، آسمان، هوا و در و دیوار نمیجنگد، بلکه حتماً سپاهی از آدمیان در مقابل قرار دارند؛ و این دو سپاه یا هر دو بر باطل هستند و یا یکی باطل است و دیگری حق. پس هیچ جنگی یک سویه نیست. دو جناح که با هم دشمن هستند، به جنگ هم میروند.
بشر از وقتی قابیل، برادرش هابیل را کشت، مبتلا به عارضه "آدم کُشی" شد که بیشترین مصداق آن در "جنگ"ها رخ میدهد و وقتی موضوع جنگ [قتال] در اسلام و قرآن مورد بحث است، یعنی جنگ بین «حق و باطل» - از این رو میفرماید: هر دو جناح میجنگند، منتهی یک در راه خدا و دیگری در راه طاغوت:
«الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا» (النساء، 76)
ترجمه: كسانى كه ايمان آوردهاند، در راه خدا كارزار مىكنند. و كسانى كه كافر شدهاند، در راه طاغوت مىجنگند. پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است.
از جنگ گریزی نیست:
پس از جنگ گریزی نیست، چرا که مستکبران و ستمگران و چپاولگران عالَم، هیچ گاه آرام ننشسته و نخواهند نشست. هیچ لحظهای از تاریخ بشر، خالی و مصون از "جنگ" نبوده است، چرا که همیشه حق و باطل، مقابل یک دیگر صفآرایی و کارزار میکنند.
در این مقوله، نه تنها هیچ فرقی بین دوران نمرودیان، فرعونیان، قرون وسطاییها و امروزیها نمیباشد، بلکه هر چه سیطره استکبار گستردهتر میشود، جنگافروزی، قتلعام، نسلکُشی، آدمکُشی، بچه کُشی و انواع جنایاتشان به طرق مختلف و ابزار متفاوت «جنگ نرم و سخت" نیز بیشتر میشود. صدها هزار نفر را از فقر میکُشند، صدها هزار نفر را در جنگ بیولوژیک میکشند، صدها هزار نفر را در جنگ فرهنگی (از سقط جنین گرفته تا اعتیاد و خودکشی) از پای در میآورند و میلیونها نفر را نیز با بمبارانهای اتمی، نوترونی، الکترونی، شیمایی و ... میکشند.
از این رو خداوند متعال در قرآن کریم که دین و کتاب همه جهانیان در تمامی اعصار است، خطاب به مؤمنین فرمود «جنگ برای شما نوشته شده است»، یعنی گریزی از آن نیست. بخواهید یا نخواهید، خوشتان بیاید یا نیاید، درگیر جنگ هستید.
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (البقره، 216)
ترجمه: بر شما كارزار (با كفار) نوشته و مقرر شد و حال آنكه براى شما ناخوشايند است، و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما بهتر است، و بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بدتر است، و خدا مىداند و شما نمىدانيد.
ناراحتی دشمن از اسلام:
اتفاقاً ریشه ناراحتی و بغض و البته ترس دشمن از اسلام، در همین توجه به جنگ، مقابله، استقامت و شدت با کفار است.
امروزه چه در ادیان الهی، و چه در مکاتب بشری، دیگر هیچ جریان فکری، عملی، تربیتی و حقوقی باقی نمانده است که بگوید: خوار و تسلیم و زبون دشمنان خدا و خودتان نگردید – تسلیم ظلم و ستم نشوید. اگر مسیحی باشند، به اسم ایشان و به بهانهی «اخلاق»، میگویند: «اگر این طرف صورتت را سیلی زدند، آن طرف را بیاور تا یکی دیگر هم بزنند»! و اگر اهل مکاتب بشری (لیبرال دموکراسی، پست مدرن و ...) باشند، میگویند: هیچ مفهوم مطلقی وجود ندارد – هیچ قداستی وجود ندارد – هیچ قیامتی وجود ندارد – هیچ ارزش و ضد ارزشی وجود ندارد ...؛ و البته خوب که بنگیرد، متوجیه میشوید که تأویل همه اینها، این است که "حق با قدرت" است، پس کسی با قدرت برتر در نیافتد.
البته خودشان هم دینگرا (فراماسون و صهیونیزم و شیطان پرست) هستند و در دین خود بسیار متعصب نیز میباشند – هم مکتبگرا هستند و کارخانجات مکتبسازی آنها تولید مستمر دارد – هم مستکبر و ظالم و زیاده خواه هستند و هم دنیا به آتش جنگ کشیدهاند.
در این میان فقط اسلام است که امت خود و مردمان جهان را تعلیم میدهد که خیر این چنین نیست، بلکه باید علیه استکبار و ظلم بپا خیزید، از خودتان دفاع کنید، تسلیم نشوید، برده و بندهی طاغوتهای درونی و بیرونی نگردید، از کسی جز خدا نترسید و اگر در این راه کشته شوید (به قتل برسید) نیز به والاترین مقام که شهادت است، رسیدهاید و حیات مییابید.
آیات و آموزههای قرآنی در این خصوص (مانند دو آیه ذیل)، دشمن را ناراحت، عصبانی و البته نگران میکند، آنها میخواهند که در مقابل زورگویی آنها، حتی اندک مقابلهای نیز صورت نپذیرد!
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (المائده، 8)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد، و البتّه نبايد دشمنىِ گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
«وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» (البقره، 190)
ترجمه: و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند بجنگيد، ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمىدارد.
امر به جنگ (قتال):
چه تعبیر زیبایی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه داشتند، فرمودند: «جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است»، یعنی در جنگ، جایی برای تعارف و پذیرایی از دشمن با شیرینی و شربت نیست، و با لب خندان و دستهگل به پیشواز دشمن نمیروند. وقتی دشمن لشکر کشی کرده و قصد جان، مال، سرمایههای مادی و معنوی و نوامیس شما را کرده و حملهور شده و از زمین و آسمان شما را زیر آتش گرفته است، اگر عمدی و خائنانه نباشد، ابلهانه است کسی بگوید: «نه، ما فقط و فقط دین آشتی و صلح هستیم – ما اصلاً معنا و مفهوم جنگ را نمیدانیم و اصلاً جنگیدن را نمیتوانیم – ما فقط اهل همزیستی مسالمت آمیز، گفتمان، مذاکره، لبخند و برو و بیا و میهمانی هستیم».
خیر، بلکه اسلام ضمن آن که توصیه و تأکید بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز و تعاون در خیر دارد، میفرماید که باید به شدت مقابل مهاجمین به دین، مملکت و ملت خودتان ایستادگی کنید. و این دستورهای خداوند، دشمنان او و دین او را آزار میدهد.
انواع جنگها و مقابلهها و کشتهها:
اگر چه امروزه جهان در سایهی ظلمانی لیبرال دموکراسی و صهیونیزم بینالملل، در آتش جنگ میسوزد، اما جنگ فقط جنگِ میدانی و با سلاح گرم نیست. جنگ نرم، جنگ روانی [یا همان جنگ فرهنگی و تبلیغاتی]، جنگ اقتصادی و جنگ سیاسی نیز از انواع جنگهایی هستند که استکبار جهانی بر مردم تحمیل کرده است و اتفاقاً کشتههای این میادین، اگر بیشتر از جنگ سخت با سلاح گرم نباشد، کمتر هم نیست.
فتنه:
از این رو خداوند متعال در جنگ نرم نیز میفرماید با "فتنهگران" بجنگید، آن قدر که دیگر فتنهگری باقی نماند و میفرماید از همان موضعی که شما را راندهاند، برانیدشان؛ و البته همانجا تصریح میکند که "فتنه، از قتل بزرگتر و شدیدتر است". خب معلوم است که دشمنان اسلام و مسلمین، باید از این مواضع، بصیرت بخشی در دشمن شناسی و ترغیب به مقابله و ایستادگی بترسند و ضد تبلیغ کنند و بگویند چرا در قرآن کریم صد بار یا بیشتر واژهی "قتال" آمده است؛ هر چند که بیان شد، دامنه، مصادیق و موارد "قتال" بسیار گسترده و متنوع است و همه به "جنگ" یا دستور به "جنگ" بر نمیگردد.
«وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ» (البقره، 191)
ترجمه: و هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد، و همان گونه كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون برانيد، [چرا كه] فتنه [شرك] از قتل بدتر است، [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد، مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند، پس اگر با شما جنگيدند، آنان را بكشيد، كه كيفر كافران چنين است.
در آیهی 217 در همین سوره، میفرماید: «وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»، یعنی فتنه از قتل بزرگتر است؛ و همین آگاهی و بصیرت بخشیها در آموزههای قرآنی است که موجب انزجار، دغدغه و دلهرهی هر چه بیشتر دشمنان میگردد.
میخواهند مسلمانان نه تنها نادان، ابله و بیبصیرت باشند و متوجه انواع و اقسام "فتنهها و توطئهها" در عرصههای گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و ... نشوند، بلکه اگر متوجه شدند نیز فقط به "گفتمان" روی آورند و هیچ برخوردی نکنند، تا آنها کار خود را به انجام رسانده و به مقصود برسند.
خلاصه سؤال و لینک نشانی پاسخ جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی:
میگویند: چرا در قرآن بیش از 130 بار کلمه "قتل" به کار رفته و در 20 مورد مستقیم دستور به "قتل" انسانها داده است؟ (پاسخ – لطفاً کلیک نمایید):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/6760.html
- تعداد بازدید : 11876
- 18 شهریور 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن جنگ و جهاد
نظرات کاربران
چرا تعداد کلمه قتل را در قران می شمارند؟ مگر حرف خدا نیست؟ پس چرا از لین پرسش ترس دارید؟ چرا از قتل دختران در مدارس، قتل جوانان در خیابان، قتل های سال ۶۷ و اوایل انقلاب، قتل های برنامه ریزی شده چیزی به میان نمی اید؟ اما از جنگ بین کشورها سوال پیش می آید. قتل هایی که به نام دین توسط شما تکرار شده از تعداد واژه های درون قرآن هم بیشتر است. چرا باید به سوره صف آیه ۴ دقت کنیم؟ آیا این گفته خداست؟ چه خدایی که کشتن را ارزشمند و قاتل را شایسته بهشت میداند!!!!
سایت - باید دانست که عناد و ضد تبلیغ، حتی با تغییر معنانی برای چیست؟ چرا میگویید: «دستور به قتل انسان میدهد» و نمی گویید «دستور به جنگ با دشمنان میدهد». قتال به معنای جنگ است و در البته در جنگ، می کشند و کشته می شوند. دشمنان ناراحتند که چرا در اسلام گفته نشده: «اگر این طرف صورتت سیلی زدند، آن طرف را بیاور تا یکی دیگر بزنند»!