میگویند: این یکی از سیاستهای تمام حکومتهای دیکتاتوری است که برای موجه جلوه دادن حکومت خود و توجیه عوام، همیشه یک دشمن فرضی را علم میکنند و حکومت خود را تنها حکومت قادر برای مقابله با آن دشمن فرضی میدانند، و در نهایت همهی چپاولها و غارتهای خود را به گردن او میاندازند.
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بسیار درست میگویند، حکومتهای عدالتخواه همیشه دشمنان حقیقی و واقعی را نشان میدهند و حکومتهای دیکتاتور و مستکبر، همیشه دشمن فرضی درست کرده و آن را تهدید نشان میدهند. البته این سخن آنها نیست، بلکه یک سنّت دیرینه و جاری بین دو جناح حق و باطل است.
اگر چه همیشه افراد یا حکومتهای دیکتاتور و فریبکار از این حربه، نهایت سوء استفاده را میکنند، اما معنایش این نیست که انسان، جامعه و ملت، دوست و دشمن واقعی ندارد. بلکه یک سیاست دیگر مستکبرانِ فریبکار و عمّالشان [از ابلیس گرفته تا سایر شیاطین انس و جنّ]، این است که مسئله درست را بیان میکنند، سپس در تأویل آن دست میبرند و جای دوست و دشمن را برای ذهن یا اذهان تغییر میدهند.
اکنون بیتعارف، هدف اصلی از آن چه در قالب سؤال فوق مطرح کردند، این است که القا کنند، حکومت جمهوری اسلامی ایران دیکتاتوری است و امریکا و انگلیس و اسرائیل را دشمن فرضی قلمداد کرده است تا بتواند عوام را بفریبد.
خب، این هم ادعایی است، اما انسان عقل دارد و باید بفهمد که آیا چنین است، یا همین ادعا، خودش حربه، روش و تاکتیکی در دشمنی و جنگ نرم است؟!
الف - بدیهی است که نه تنها انسان دشمن واقعی دارد، بلکه آفت هر کمالی، دشمن آن است. مثلاً جهل، دشمن عقل است – بیماری، دشمن سلامتی است – تفرقه، دشمن وحدت است – باطل، دشمن حق است – دروغ و تهمت، دشمن صداقت است و ... .
ب – پس "دشمن شناسی" برای حفظ "سلامت" و تداوم بقا، ضرورتی اجتناب ناپذیر میباشد، خواه دشمن روان، خواه دشمن جسم، خواه دشمن دین و خواه دشمن ملت، جامعه و کشور. بدیهی است که هر شخص یا جامعه یا امتی که "دشمنشناس" نباشد، به طور حتم و یقین، به دام افتاده و سرنوشتی جز شکست و هلاکت نخواهد داشت.
ج – اهمیت دشمنشناسی [در اعقتادات و آموزههای اسلامی و نیز براهین روشن عقلی]، کمتر از دوستشناسی نمیباشد، از این رو اسلام بر دو پایه «تولا و تبرا» بنا شده است و کل نظام خلقت نیز بر اساس «جاذبه و دافعه» میباشد و هدایت یا انحراف نیز بر پایهی «حق و باطل» استوار میباشد.
شیطان دشمن است:
خداوند متعال همانجا که الوهیت و ربوبیت و عبودیت صحیح را در عقل، فطرت و وحی به انسان تعلیم داد، او را با دشمنش آشنا نمود. چرا که نمیشود کسی «تولا = دوستی و نزدیک شدن» داشته باشد، اما «تبری = دشمنی و دوری گزیدن» نداشته باشد؛ جاذبه داشته باشد، اما دافعه نداشته باشد؛ حق را بشناسد، اما باطل را نشناسد. لذا دوست، دشمن، نزدیکی و دوری را یک جا تعلیم داد:
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَن اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (یس، 61)
ترجمه: اى فرزندان آدم، آيا به شما (به وسيله عقل، فطرت و انبیا) سفارش نكردم (عهد نبستم) كه شيطان را نپرستيد كه او مسلما براى شما دشمنى آشكار است؟ * و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست!
توحید، شرک و کفر:
چرا ابتدا میفرماید: «لا إله – إله و معبودی نیست» و سپس میفرماید: «إلاّ الله – به غیر از الله»؟ چرا ابتدا میفرماید: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ – پس کسی که به طاغوت کافر شد»، و سپس میفرماید: «وَيُؤْمِن بِاللّهِ – و به الله ایمان آورد»؟ چون تا باطل (دشمن) شناخته و نفی و دفع نشود، حق نیز شناخته و پیروی نمیگردد. اول باید «وَطَهِّرْ بَيْتِيَ – خانهام را (از بتها) پاک کن» انجام گیرد، بعد برای طائفین و راکعین مسجد و قبله شود. نور هست، اما تا موانع، حجابها، پردهها و آلودگیها و زنگارها کنار رود، تابشی وارد خانه نمیشود.
روش ابلیس و شیاطین:
پیش از این بسیار بحث شد که نه ابلیس و نه سایر شیاطین از نوع انسان یا جنّ، نمیتوانند چیزی را خلق کنند، پس تنها کارشان «بدل زدن» است.
واقعیتِ وجود "دوست و دشمن" و ضرورت شناخت هر یک و الزام نزدیکی به دوست و دوری از دشمن، اجتناب ناپذیر است. این را نمیتوانند نفی، تکذیب یا نابود کنند، اما میتوانند بدل بزنند تا انسان دشمن را دوست و دوست را دشمن فرض کند، تا گمراه و اسیر و هلاک شود.
یک حکایت تاریخیِ عبرتآموز:
پس از آن که معاویه لعنة الله، به علت خستگی و دنیا طلبی مردم، سوار بر موج شایعات و اکاذیب شد و بالاخره حکومت به را به دست گرفت، به او گفتند: «حالا چه کنیم؟ آیا رسماً اعلام کنیم که دوران اسلام به سر آمد؟ اجازه ندهیم که کسی به مسجد بیاید، به منبر برود، برای تبلیغ اسلام وعظ و خطابه داشته باشد، یا اجازه بدهیم؟»
بدیهی است که هر دو وجه قضیه، به ضرر حکومت مستکبرانه و ظالمانهی دیکتاتوری چون معاویه بود، اما او زیر بود و گفت: خیر، مردم به مسجد بروند، وعاظ نیز به منبر بروند، تا دلشان میخواهد، از اسلام و ایمان بگویند، اما حق ندارند که از «شرک و کفر» چیزی بگویند! یعنی نباید به مردم امکان و اطلاعاتی در "دشمنشناسی" داد و این سیاست مکارانه، روال رفتار حکومتی بنیامیّه شد.
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند:
«إِنَّ بَنِی أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ الشِّرْكِ لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ.» (لكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 2، ص 415)
ترجمه: همانا بنى اميه براى مردم تعليم ايمان را آزاد گذاردند و تعليم شرك را آزاد نگذاشتند، بخاطر اینكه اگر مردم را بر آن وادار كنند، آن را نشناسند.
یعنی اصلاً نفهمند که کفر و شرک یعنی چه، معنا و مفهوم و مصادیق کدام است؟ وقتی نفهمیدند، بدون این که متوجه شوند، داخل آن میگردند و کارشان تمام است.
امروزه نیز همینطور است، بسیاری مترصند که خطوط مرزی با دشمن را کمرنگ کنند، تا مردم اصلاً نفهمند که دشمنان کیست و مرزهایشان کدام است. پس دشمن نفوذ میکند، بدون این که مردم او را بشناسند و یا حتی مرزهای خود را بشناسند که از آن محافظت دفاع کنند.
شیطان بزرگ:
شیطان بزرگ نیز توسط عواملش همین کار را میکند، یعنی پرچم صلح، امنیت، تمدن، همزیستی مسالمت آمیز، رفاه و امنیت عمومی و ... دست میگیرد و حقوق بشر را فریاد میزتد ...؛ اما بزرگترین دشمن انسان و انسانیت است، قتل عام میکند، ترور میکند، بیمهابا خون میریزد، از بچهکشی هم ابا ندارد و ... .
تاکتیک جنگ نرم در بدلسازی:
شیطان بزرگ، همین روش بدلسازی را در این جنگ نرم به کار برده میبرد. دائم برای مردم جهان، دشمن و تهدید فرضی درست میکند، حتی اگر لازم شد، حادثهای چون 11 سپتامبر و شایعهای چون برخورداری صدام از سلاحهای کشتار جمعی به وجود میآورد، سپس عراق و افغانستان را اشغال میکند.
هر مخالف استعمار و هر انسان یا جامعهی بیدار، و به ویژه مسلمانان عالم را تروریست میخواند، خطر و تهدید جلوه میدهد، گروههایی چون طالبان، القاعده، داعش و ... درست میکند، آنها را تعلیم میدهد، تجهیز و حمایت میکند که به جان مسلمانان بیافتند، تا از سویی به اذهان عمومی امریکا و اروپا بباوراند که مسلمانان تروریست و وحشی هستند و از سوی دیگر به بهانهی مبارزه با آن چه خود درست کرده، به میدان بیاید و سوریه و عراق و ... را تجزیه کند. این همان "بدل زدن" در تهدید و دشمن واقعی یا فرضی است.
*- اگر به سؤال فوق دقت کنید، همین روش به کار گرفته شده است، از نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم انقلابی آن دشمن فرضی ساخته شده و امریکا را دوستی جلوه میدهد که دشمن فرضی معرفی شده است (البته نه مستقیم). از سویی میخواهد القا کند که جمهوری اسلامی ایران دیکتاتوری است، از سوی دیگر میخواهد القا کند که صهیونیسم بینالملل به سرکردگی شیطان بزرگ امریکا، دشمن نیست، بلکه یک دوستِ بسیار خوب، مفید و صمیمی میباشد، منتهی این حکومت او را دشمن فرضی معرفی میکند(؟!)
انسان عقل و بصیرت دارد:
اما همیشه دقت کنید که خداوند متعال فرمود: شیطان فقط بر کسانی تسلط دارد که خودشان ولایت او را قبول کردهاند. لذا این روشها و تاکتیکها، فقط کسانی را منحرف کرده و از پای در میآورد که از همان ابتدا فرعون کاخ سفید را ربّ خود گرفته و سلطهی صهیونیسم را پذیرفته و به آن دلخوش کردهاند. و گرنه انسان عقل، شعور، منطق و بصیرت دارد.
مردم، دست کم نزدیک به چهاردهه است که فریادها و رجزهای خصمانه دشمنان خود را میشوند - جنگها، ترورها و تحریمها را تجربه و تحمل میکنند - دخالتها، نفوذها و فتنهها را میبینند – اوج مصالحه و مذاکره را با به جا ماندن گزینههای روی میز و نتیجه آن در تفاهم را میدانند ...، آیا باز هم گمان کنند که دشمنشان فرضی است؟ حتی اگر دشمنان به صراحت و فریادزنان به دشمنی ریشهای خود اذعان کنند، باز ملت فرض کنند که دشمنی امریکا وهمی و فرضی است؟! خیر، اصلاً چنین گمانی نمیکنند.
سؤال از حقیقتی تلختر؟
خب حالا در این که صهیونیزم بینالملل به سرکردگی امریکا و متحدان اروپاییاش و پادگان نظامیاش (اسرائیل)، دشمن این ملت، این کشور و این نظام میباشد تردیدی نیست و اثبات نمیخواهد؛ و بدیهی است که کار دشمن، جنگ و دشمنی است، چه در جنگ نرم و چه سخت. اما سؤال از حقیقتی تلخ و دردآور این است که حملات جنگنرم، همیشه در داخل و توسط یک عده مزدور و ستون پنجم صورت میگیرد؛ اینها کیستند؟ چرا در هر مقام و جایگاهی هم که باشند، این قدر غربزده، ذلیل، نوکر مأب و خودزن هستند؟! هدفشان چیست و مقصدشان کدام است که حاضرند ملت هموطن خود را برای منافع مستکبرانِ دیکتاتور و جلاد، قربانی کنند؟! دشمن را بزک کرده و دوستی صمیمی و مفید جلوه دهند و دوست را دشمن تصویر کنند؟!
مقام معظم رهبری:
امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛ این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است. رئیس همهی شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند؛ امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرفداری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بیگناهی، یک بیسلاحی به دست پلیس آمریکا به خاکوخون میغلتد؛ غیر از بقیّهی جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگآفرینیهایشان، جنگافروزیهایشان، به راه انداختن جریانهای جنگافروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیّهی جاها مشغول خرابکاری هستند؛ اینها کارهای آمریکا است.
حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشتهی نجات انتخاب بکند؟ (18/6/1394)
سؤال کوتاه و نشانی (لینک) پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی:
میگویند: حکومتهای دیکتاتور همیشه یک دشمن فرضی درست میکنند تا مردم خود را فریب دهند؟ (پاسخِ ایکس – شبهه)
http://www.x-shobhe.com/shobhe/6795.html
- تعداد بازدید : 4781
- 29 شهریور 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی جنگ و جهاد