پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا اگر حاصل سیاستهای دول غربی باشد، میشود موهوم؟!
اگر چه دکتر سروش، با تأسی به روش نظریهپردازان غربی، به جای ارائه تعاریف درست و استدلال در اثبات آنها، به بیان مثال بسنده میکند و در آن نیز با خلط مبحث مغلطه مینماید؛ اما اینگونه تمثیلها - استفاده از نظریات فلاسفه یونان باستان (مثل افلاطون و ارسطو ...) - برای توجیه و تطهیر غربزدگی، اختصاصی به ایشان ندارد، بلکه سالهاست که در دانشگاههای ما، توسط برخی از اساتید (به ویژه در رشته علوم سیاسی) به ذهن دانشجویان القا میگردد.
وابستگی:
هر انسان عاقلی، اگر چه فیلسوف، نظریهپرداز، دانشمند و استاد نباشد نیز به خوبی میداند که بسیار فرق است بین «استفاده، تعامل، همکاری، تبادل و ...» با «وابستگی».
*- در عرصهی نظری (اعتقادی)؛ انسان با تمامی عالم هستی و عناصر آن در ارتباط است، اما وابستگی به هر کسی یا هر چیزی به غیر از الله جلّ جلاله و آن چه که او فرموده به آن متصل گردید (حبل الله)، شرک است، چرا که وابستگی، بندگی است و بندگی میآورد. وابستگی، هدف قرار دادن، ربّ (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور) گرفتن و همه چیز را از او دیدن است؛ این یعنی بندگی.
*- در عرصهی علم و فرهنگ؛ نه تنها تعاملات علمی و فرهنگی بین جوامع گوناگون وجود داشته و دارد، بلکه تعامل با گذشته و حتی گذشتههای دور نیز وجود دارد و هرگز قطع نخواهد شد، چرا که به هر پله از رشد علمی، پس از گذر از پلهی گذشته قدم گذاشته میشود؛ چنان که امثال دکتر سروش نیز به استفاده از دستآوردهای علمی و فرهنگی یونان باستان اشاره دارند و یا به اسلام نیز اشاره میکنند (البته برای خلط مبحث)؛ و البته این تعامل نیز یکسویه نمیباشد؛ استفادهی آنها از علوم و فرهنگ اسلامی و یا دستآوردهای علمی مسلمانان در قرون گذشته، اگر بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
اما، تعامل و استفاده، به معنای وابستگی نیست؛ چنان که آنها نیز به اسلام، مسلمانان، شرق و ... وابسته نشدند.
وابستگی علمی و فرهنگی یعنی: چون یونان در گذشته افلاطون و ارسطو داشته، ما نام چند دانشمند یونانی را "غرب" میگذاریم، و سپس میگوییم: «خودمان حق تولید علم و برخورداری از فرهنگ مستقل نداریم، چرا که یونان در گذشته فیلسوف داشته است!» و البته اگر گامی در رشد علمی و تولیدات علمی بردارید (مثل انرژی هستهای یا صنایع نظامی)، با شما آن خواهند کرد میبینید.
وابستگی علمی و فرهنگی، یعنی: اولاً هر چه از غرب آمد را عین وحی مُنزل بپذیرید و تبعیت کنید، اگر چه به لحاظ علمی نادرست و یا فقط نظریه باشد و به اثبات نرسیده باشد و به لحاظ فرهنگی نیز منحط و غلط و یا دست کم منطبق با بافت و ساختارهای فرهنگی آنان باشد.
*- در عرصهی اقتصاد؛ وابستگی در عرصهی اقتصادی، یعنی اولاً هیچ توجهی به بنیههای اقتصادی خود، اعم از سرمایههای طبیعی یا صنعتی و نیروی کار خود نداشته باشید، ثانیاً مصرف کنندهی صرف کالای غربی باشید و ثالثاً هیچ سیاست اقتصادی، به جز آن چه به شما دیکته میکنند نداشته باشید و رابعاً تمامی امکانات و سرمایههای داخلی خود را در اختیار اربابان خارجی قرار دهید.
*- در عرصهی سیاست؛ روابط بین الملل و تعامل با کشورها و دولتهای دیگر، یک اصل اجتناب ناپذیر میباشد و از روز اول انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی ایران تا کنون نیز نه تنها کسی آن را رد نکرده است، بلکه همگان به آن اذعان و تأکید داشتهاند، به ویژه امام خمینی رحمة الله علیه و مقام معظم رهبری، که بارها بر آن تأکید نمودهاند.
بنابراین، ارتباطات سالم و تعامل متقابل بر اساس موازین مقبول، هیچ ربطی به "وابستگی" ندارد.
وابستگی یعنی مثل گذشته، مستعمره و مستثمره باشید. امریکا یا انگلیس را ابرقدرت دنیا و ارباب خود بدانید و هر چه گفتند، بگویید «چشم». این همان انتظاری است که امریکا هنوز هم دارد و بارها نیز به صراحت اعلام کرده است و در عمل نیز راهی جز آن نپیموده است.
غربستیزی:
یکی از حقههای ناجوانمردانهی ایرانیهای بیهویت و وابسته به غرب، این است که با تأسی و اطاعت از دستورالعملها و تاکتیکهای همان غرب در مباحث نظری، تبلیغات و جنگ نرم، به اذهان عمومی القا میکنند که غرب (که البته مقصودشان همان حکومتها و دولتهای غربی میباشند)، اربابی کریم، برادری بزرگتر، معلمی دلسوز و الگوی برتری است که جز رشد و خیر صلاح شما را نمیخواهد! اما جمهوری اسلامی ایران و مردم انقلابی ایران و جهان (به ویژه اگر مسلمان باشند)، عقبافتادههای متعصب و متحجری هستند که بیدلیل، امریکا ستیزی یا غرب ستیزی دارند! خب این یک دروغ محض است.
دشمن ستیزی:
واقع مطلب این است که ما "دشمن ستیزی" داریم، نه "غرب ستیزی". پس اگر غرب دشمن شد، دشمنی کرد و به ستیز با ما برخاست، این دشمنستیزی، در غربستیزی (به عنوان مصداق)، تجلی میکند.
●- امثال دکتر سروش، هیچ نگفتند و نخواهند گفت که این امریکا، انگلیس و متحدان اروپایی یا عربی هستند که "اسلام ستیزی و ایران ستیزی" دارند. این یعنی غربزدگی.
●- هیچ گاه نخواهند گفت که چون اسلام و ایران، در گذشته و در عرصه سیاست ملی، کوروش و داریوش داشته - چون در عرصه علوم سیاسی و حکومت دینی، پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین، امام حسین و امام حسین ... (علیهم السلام) داشته – چون در علوم نظری، امام سجاد، امام باقر علیهماالسلام و بالتبع بوعلی سینا، فارابی و ملاصدرا داشته – چون در علوم ریاضیات و نجوم، خواجه نصیر الدین طوسی و خوارزمی داشته، چون در شیمی جابر بن حیان و در پزشکی ابوعلی سینا داشته، چون در حقوق و قوانین، فقه اسلامی با امامانی شارح، چون امام سجاد یا امام صادق علیهما السلام داشته – چون در ادبیات فردوسی، سعدی، حافظ و مولانا ...؛ و غرب از علوم آنان که اغلب پایهگذار بودند، بسیار استفاده نموده است، پس غرب نه تنها نباید اسلامستزی و ایران ستیزی کند، بلکه باید به ما "وابستگی" نیز داشته باشد! بلکه به ما میگویند: چون غرب، یونان داشته و یونان نیز ارسطو و بطلمیوس داشته و ما از علوم آنان استفاده کردهایم، پس اکنون نیز باید وابسته به غرب باشیم! این یعنی غربزدگی.
تردیدی نیست که «دشمن، دشمن است»؛ و کسی که در مقابل دشمن خود نایستد و مقاومت نکند، از ترس مرگ خودکشی کرده است و بدون هیچ زحمتی از سوی دشمن، وابسته شده است.
تکبر جاهلی:
دشمنان غربی ما میگویند: شما بالاخره باید به ما وابسته شوید، و اگر نخواهید وابسته شوید، شما را مجبور میکنیم. اما چرا ما را به زحمت جنگ، تحریم، فتنه، ترور ... و هزینهها و عواقبش میاندازید، خودتان دستها را ببرید بالا و تسلیم شوید!
این دیگر اوج تکبر جاهلی و نمود توقعات فرعونی است که عیناً پس از چند هزار سال، هم چنان ادامه دارد.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
دکتر سروش: همانطور که از فلاسفه یونان استفاده کردیم، میتوانیم از علم و فرهنگ غرب امروز نیز استفاده کنیم. پس چرا غربستیزی؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8407.html
کلمات کلیدی:
سیاسی جنگ و جهاد اندیشه و مباحث نظری سروش