پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): البته که اگر کسی منکر "توحید و معاد" گردد و یا حتی فقط معاد را انکار نماید، کافر میشود، اما باید بدانیم که "کفر" در لغت، به تناسب موضوع در جمله آورده میشود.
معنی اصلی "کفر"، همان "پوشاندن" میباشد، چنان که راغب اصفهانی میگوید: «الکفر فی اللغة ستر الشئ – کفر در لغت، پوشاندن یک چیز است / الفردات، 433»؛ لذا در زبان عربی، به "شب" نیز کفر گفته میشود، چرا که مثل پردهای، اشیاء یا اشخاص را میپوشاند تا دیده نشوند. در ادبیات قرآنی نیز "کفر" به معانی متفاوتی بیان شده است.
●- "کفر و ایمان" که در مقابل یکدیگر قرار دارند، به تنهایی نه صفت خوبی قلمداد میگردند و نه صفت بدی محسوب میشوند، بلکه بستگی دارد که "نسبت به چه چیزی"، ایجاد شده باشند. ممکن است کسی به إله بودن یک بت، یا ربّ بودن یک ابر قدرت، یا مادی و پوچ و بیهدف بودن عالم خلقت، ایمان داشته باشد – و ممکن است کسی ظلم و ظالم و مستکبر را تکفیر کند.
از این رو در قرآن کریم، به "ایمان و کفرِ" ممدوحی و درستی که هر دو موجب اطمینان، نجات و رشد آدمی میگردد، با ذکر متعلَق آن تصریح نموده است؛ نه این بفرماید: مطلق ایمان خوب است و مطلق کفر بد است:
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
ترجمه: در دين (باورهای اعتقادی) هيچ اجبارى نيست و راه رشد از بيراهه بخوبى آشكار شده است؛ پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.
"ایمان و کفر" در همگان و نسبت به موضوعات گوناگون وجود دارد، چنان که در مسائل اعتقادی، ما مسلمانان نسبت به خدایان دروغین، طاغوتهای گذشته و حال کافریم، و کفارِ مستکبر نیز نسبت به اعتقادات ما کافر هستند:
«قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ» (الأعراف، 76)
ترجمه: كسانى كه استكبار مىورزيدند گفتند ما به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد كافريم.
بنابراین، در این مورد، "ایمان به خدا" و "کفر به طاغوت"، نه تنها هر دو ممدوح میباشند، بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند. ایمان به خداوند سبحان، همیشه همراه است با کفر به هر نوع طاغوتی. چنان که در مقابل هر "اثباتی"، "نفی"های فراوانی وجود دارد. پس فرمود بگویید: «لا إله الاّ الله»؛ یعنی ایمان به الوهیت الله جلّ جلاله، و نفی و کفر نسبت به هر ادعای الوهیت دیگری.
●- ممکن است "کفر"، در مقابل "شکر" به معنای "ناسپاسی – قدر نشناسی" به کار گرفته شود، چرا که ناشکر، نعمت و حق آن را میپوشاند. بنابراین، اگر کسی نعمتی را در قلب و زبان انکار کند و یا حقش را به جا نیاورد و آن را ضایع نماید، نسبت به آن نعمت "کافر" شده است؛ حال خواه این نعمت، نعمت عقل و دین، نعمت ولایت، نعمت قرآن کریم باشد، یا نعمت سلامتی، نعمت یک لقمه نان حلال، نعمت خانواده و ...:
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم علیه السلام، 7)
ترجمه: و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سخت خواهد بود.
برخی، هم "مُنعم = نعمت دهنده" را میشناسند و هم "نعمت" را میشناسند، اما انکار میکنند، پس نسبت به مُنعم و نعمت کافر میشوند:
«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ» (النّحل، 83)
ترجمه: نعمت خدا را مىشناسند اما باز هم منكر آن مىشوند و بيشترشان كافرند.
●- ممکن است "کفر"، پوشاندن [بالتبع رد، تکذیب و انکار] یک حقانیتی باشد؛ چنان که نه به کفار، بلکه به اهل کتاب معترض میگردد که چرا نسبت به وحیانی بودن آیات در قرآن کریم کفر میورزید؟!
«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ» (آل عمران، 98)
ترجمه: بگو اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كفر مى ورزيد با آنكه خدا بر آنچه مىكنيد گواه است؟!
●- ممکن است "کفر"، نظری باشد، مثل این که کسی در مقام "شناخت"، خدا و یا طاغوت را تکفیر کند که اولی مذموم و به ناحق و دومی ممدوح و به حق است. و ممکن است که "کفر" عملی باشد؛ یعنی در مقام "شناخت"، قبول داشته باشد، اما در مقام "عمل" نسبت به آن "کافر" باشد؛ مثل کسی که دشمن را میشناسد و به دشمنی او اذعان هم دارد و هزاران دلیل و سند نیز میآورد، اما در مقام عمل، هیچ گونه رویارویی، مبارزه و یا تلاشی برای دفع دشمن ندارد؛ یا کسی که به لحاظ نظری، توحید، معاد، نبوت، ولایت و امامت، اسلام، قرآن و ... را قبول دارد، اما اهل نماز نیست!
کفر و کافر اعتقادی و فقهی
بنابراین، معنی و مصداق "کفر و کافر"، در هر موضوعی متفاوت است؛ لذا در "فقه = احکام" نیز متفاوت میشوند. ممکن است کسی به لحاظ نظری و حتی عملی، نسبت به بسیاری از معارف و احکام اسلامی کافر باشد، اما مانند "کافر به خدا و معاد"، نجس شمرده نشود، مانند اهل کتاب.
در قرآن کریم به صراحت میفرماید که "مشرکان نجس هستند"، یعنی باید از آنها اجتناب و دوری شود؛ و ما میدانیم که اهل کتاب، به لحاظ اعتقادی، همه مشرک هستند! چرا که یکی میگوید: عُزَیر پسر خداست و ما (یهودیان) همه فرزندان خدا هستیم – و دیگری قائل به تثلیث (ابّ، ابن و روح القدس) میباشد و مسیح بن مریم علیه السلام را خود خدا، پدر خدا و پسر خدا مینامد! اما به لحاظ فقهی، چون در کلیت معتقد به خدا، معاد، رسول خدا و کتاب الهی هستند، مشرک و نجس شمرده نمیشوند. اهل کتاب، پاک محسوب میگردند.
●- در یک تقسیمبندی، اگر کسی خدا و معاد را قبول و باور داشت؛ دیگر نمیشود او را "کافر" محسوب نمود.
●- در یک تقسیمبندی دیگر، اگر کسی نه تنها رسول الله صلوات الله علیه و آله و قرآن را، بلکه حتی یکی از ضروریات دین را انکار نماید، "کافر" میشود.
*- بنابراین، اگر مسلمانی نماز را ترک نموده باشد، به او "تارک الصلاة" میگویند و کافر نیست؛ اما اگر بگوید: «من نماز را قبول ندارم – نماز حکم خدا نیست و ...» کافر میگردد.
از اینرو، همیشه توصیه مینماییم که اگر کسی نمیتواند احکام را، بایدها و نبایدهای الهی را، حلال و حرام را آن طور که باید انجام دهد، هیچ گاه اصل آن را انکار و رد ننماید! چرا که در صورت انجام ندادن معصیت نموده است، و در صورت انکار و تکذب، کافر میگردد.
به عنوان مثال بگوید: من اگر در نمازم کاهل هستم، اشکال از من است – من اگر حجابم را درست رعایت نمیکنم، یا خمس مالم را محاسبه و پرداخت نمیکنم، یا زکات نمیدهم، از جهاد [هر گونه تلاش دشمن ستیز در عرصهای] و نیز قتال [جنگ] گریزانم و ...، ضعف و اشکال از من است! و هیچ گاه نگوید: این چیزها نیست و اینها را آخوندها از خودشان درآوردهاند؛ چون در این صورت کافر میشود. آن کسی که با لباس روحانیت، در مسجد به منبر میرود و میگوید: خداوند سبحان غضب ندارد و عذاب نمیکند، رسماً کافر شده و به لحاظ فقهی، نجس هم هست. و آن کسی که بگوید: نماز جزو دین نیست نیز کافر شده است. اما کسی که انکار نمیکند، ولی انجام نمیدهد، به لحاظ فقهی، کافر محسوب نمیگردد.
*- اگر کسی نسبت به خداوند سبحان و معاد [بازگشت به سوی او و حساب و کتاب و پاداش و کیفر]، غفلت نماید، بی بیراهه میرود؛ اما اگر کسی رد و تکذیب کند، کافر میشود. لذا از نظر فقهی، به کسی که خدا و معاد را قبول دارد، اما غفلت میورزد، و به هر نوع گناهی آلوده میشود و ...، نمیشود "کافر" اطلاق نمود؛ اما کسی که تکفیر، تکذیب، انکار و رد میکند، رسماً کافر محسوب میشود.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
کافر دقیقا چه کسی هست؟ بینماز، بیدین، کسی که خدا رو قبول داره و معاد رو نه و یا ...؟ لطفا توضیح دهید.
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10124.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام توحید دعا نماز معاد