پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): از صورت مسئلهی غلط، هیچ پاسخ درستی به دست نمیآید.
"تفکر"، یعنی کار ذهن روی دادهها و معلومات، برای معلوم نمودن یک یا چند مجهول دیگر. بنابراین، اگر معلومات نادرست باشد، با تفکرات عمیق و طولانی نیز هیچ مجهولی معلوم نخواهد شد. شاید شما بتوانید یک معادلهی دو، سه یا چند مجهولی را حل کنید؛ اما یک صورت مسئلهی نادرست، قابل حل نمیباشد. فرض کنید بپرسند: «ده تا پرتقال با ده لیتر آب، چند متر میشود؟!»
وقتی میگویید: «ما میدانیم ...»، یعنی به این مسئله "علم" داریم و سپس پرسشها (مجهولات) بر اساس این معلوم، مطرح میشود؛ حال آیا حقیقتاً عالم هستی، جزئی از وجود پرودرگار میباشد و شما به این قضیه "علم" نیز دارید؟!
الله جلّ جلاله – جزء یا اجزا، مربوط به یک جسم مرکب است که قابل تجزیه میباشد؛ اما، حتی سایر مجردات [فرشتگان، روح، عقل و ...] نیز جسم ندارند و مرکب نیستند، چه رسد به خداوند سبحان!
تصور صورتی برای خداوند سبحان و تجسد (جسمیت قایل شدن برای او)، ناشی از "مادهگرایی" و نگاه مادی به همه چیز است و البته این تصور نادرست، قدمت بسیار دیرینهای دارد و ریشه بتپرستی نیز همین بوده و هست. چنان که قوم بنی اسرائیل، پس دیدن آن همه معجزات، به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «برای ما [مثل کفار]، خدایی قرار بده که آن را ببینیم!» و همین مادهگرایی، سبب شد تا سامری از جهالت آنها سوء استفاده کند و آنها را به پرسش مجسمهی گوساله بکشاند!
«فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ» (طه، 88)
ترجمه: پس براى آنان پيكر گوساله اى را بيرون آورد كه صداى گوساله داشت آن گاه [سامرى و پيروانش] گفتند: اين معبود شما و معبود موسى است كه وى [آن را] فراموش كرده است.
●- برخی گفتهاند که "فراموش کرد"، به حضرت موسی علیه السلام بر میگردد، یعنی گفتند: «چون موسی (ع) إله بودن مجسمه گوساله را فراموش کرده بود که به مردم یادآور شود، به طور رفت تا استغفار و توبه کند» و برخی گفتهاند: «به سامری بر میگردد، چرا که از عرفا و بزرگان یهود بود، اما خدا را فراموش کرد».
نتیجه آن که: خداوند سبحان، جسم ندارد که مرکب باشد، تجزیه شود و عالم هستی جزئی از وجود او باشد و وجود او تکه تکه شده باشد!
روح – همان که فرمود: «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي – و از روح خود در او دمیدم / ص، 72»، فرمود:
« وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا - و در باره روح از تو مى پرسند، بگو: روح از [سنخ] فرمان (امر) پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است / الإسراء، 85».
«مِنْ أَمْرِ رَبِّي – از امر پروردگار من است»، یعنی مربوط به "عالَم امر" است و نه "عالَم خلق".
"عالَم خلق"، مربوط به مادیات است و اسباب دارد، مثل این که انسان را از نطفه میآفریند که آن نیز از خون پدید آورده شده و خون نیز خوراک و آب و آن از زمین و ... پدید آورده شده است. اما آن چه مربوط به "عالَم امر" است، بدون این اسباب، و فقط با یک فرمان به وجود میآیند، چنان که فرمود:
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ – امر او [شأن او] چنین است كه چون پديد آمدن چيزى را اراده كند، فقط به آن فرمان میدهد: باش، پس بى درنگ موجود مىشود / یس، 82».
بنابراین، "روح" به امر خدا خلق میشود، نه این که او مرکب باشد و روح جزئی از او باشد!
پاداش یا مکافات:
همیشه در نظر داشته باشیم که حتی "اسم خدا"، غیر از خود خداوند متعال است، و بالتبع "خلق خدا" – که هر کدام از جنبههای گوناگون، اسم و نشانهی او هستند – غیر از خود خدا میباشد. لذا اگر مخلوقات و بندگانش را غرق در نعمت گرداند، و یا در دنیا اندکی با گرفتاریهای یا ذلیل کردنها مجازات تماید و در آخرت آنها را مشمول عذاب ابدی گرداند، به مخلوق و بندهاش، نعمت، پاداش یا عذاب داده است، نه به خودش.
درک عذاب:
آن چه که درمورد "درک عذاب"پرسیده میشود، در مورد "درک نعمات و لذات" نیز صادق میباشد؛ اما جای تعجب است که چرا پرسشها، بیشتر در مورد "عذاب" است؟! گویی برخی الزاماً سرنوشت خود را عذاب میبینند و نسبت به رحمت، مغفرت، جود و کرم خداوند متعال، شناخت، ایمان، باور و امیدی ندارند! در حالی که با یادآوری غفران و رحمتش، حتی به بندگان گناهکارش فرمود: «من تمامی گناهان را یکجا میبخشم»:
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزمر، 53)
ترجمه: بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه] بر خود تجاوز كار بودهايد! از رحمت خدا نوميد نشويد، يقيناً خدا همۀ گناهان را مى آمرزد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
در هر حال، دقت نماییم که آدمی در دنیا، متشکل از "روح و بدن" میباشد و هر کدام قابلیت درک جداگانهای دارند. چنان که لذات یا دردهای جسمی با حواس پنجگانه و سلسله اعصاب و ... درک میشوند؛ اما هیچ کدام برای روح قابل درک، لذت یا دردی نمیباشند. مانند درک سرما و گرما و یا ... .
روح نیز برای خودش لذتها و دردهایی دارد که جسم آنها را درک نمینماید و چه بسا برایش زحمت نیز داشته باشد! آیا نماز، روزه، حج، جهاد ... و حتی مطالعه و کسب علوم و فضایل، برای جسم زحمت و درد ندارد؟! اما تمامی اینها برای روح لذت بخش است؛ چنان که حواس پنجگانه، سلسله اعصاب و ...، هیچ کدام دردِ هجران و فراق را درک نمیکنند، اما برای روح عذاب الیم است.
عالَم آخرت نیز همینگونه است؛ در آنجا نیز آدمی هم روح دارد و هم جسمی متناسب با آن عالم. لذا لذتها و دردهایی دارد که متوجه جسم اوست، چنان که در بهشت از لذت دیدنیها، خوردنیها، آشامیدنیها، استراحت بدن و ... لذت میبرد؛ و لذتهایی دارد که متوجه روح اوست، مانند: لذت "عباد الرحمن" بودن – لذت قُرب الهی – لذت مقام و منزلت و حکومت – لذت لقاء الله و دیدار اولیاء الله و حشر با آنها، لذت محب و محبوب واقع شدن و ... .
هم چنین انسان معذب در جهنم، دو عذاب میبیند که یکی متوجه جسم اوست، مانند آتش جهنمی که خودش هیزم آن است و یا خوردن زقوم و ...؛ و دیگری عذاب روح اوست؛ مانند عذاب فراق، عذاب قهر الهی، عذاب سخن نگفتن خدا با او، عذاب دور شدن از رحمت الهی، عذاب تنهایی، عذاب جمع شدن با کفار، مشرکان، ظالمان، فاسقان و اهل عذاب.
آتش این عذابها، در قلب (جان) آدمی شعلهور میگردد و این دیگر آتش جهنم نیست، بلکه آتشی است که خداوند متعال بر جان آنان میاندازد:
«كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ * نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (الهمزة، 4 تا 7)
ترجمه: چنين نيست، بى ترديد در حطمه (عذاب و آتشى خردكننده) افكنده مىشود * و تو چه دانى كه آن (آتشِ ) خردكننده چيست * (آتشی) که بر دلها چیره میشود (و از آن سر میکشد).
جبران ظلم:
خداوند متعال، "جبار" است و یکی از معانی جبار "جبران کننده" میباشد.
اگر آدمی، مادهگرا، سطحیبین و دنیا دوست باشد، گمان میکند که "جبران" نیز باید در همین دنیا صورت پذیرد و اگر چیزی را در دنیا از دست داد، دیگر برای همیشه از دست داده و راه جبرانی ندارد! برای چنین آدمی، خیرات، صدقات و کمک به دیگران نیز از دست دادن است، چرا که جبرانی را متصور نیست و باور ندارد! اما، اگر آخرتگرا باشد، میداند که حیات دنیا، پل گذر است و حیات ابدی در آخرت است. بنابراین، آن جبرانی خیر پایدار (مبارک)، ماندگار و با ارزش میباشد که در آخرت به آدمی داده شود.
بنابراین، اگر مظلوم در دنیا، خودش به دلایل دیگری اهل عذاب باشد، جبرانش به طرق متناسب با عذاب [مثل تخفیف و کاستن] صورت میپذیرد، اما اگر خودش مؤمن و اهل بهشت باشد، خداوند کریم، نه تنها آنقدر به او میدهد که راضی شود، بلکه آنقدر بیشتر میدهد که غرق در بهجت و سرور ابدی گردد.
پس عذاب ظالم، برای ظلم خودش است، نه این که از آن عذاب، چیزی به مظلوم برسد؛ و مظلوم به حق خودش، جبران مظلومیتش، پاداش صبر و استقامتش خواهد رسید.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
عالم هستی و از جمله روح آدمی، جزئی از وجود خداست، پس آیا هنگام عذاب، به نوعی خودش را نیز عذاب مینماید؟! عذاب ظالم، چه از دست رفتهای را به مظلوم باز میگرداند؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10161.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید