پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر انسان امکان شناخت [نه کم، بلکه بسیار زیاد] را نداشت، خداوند علیم و حکیم، خودش را به او نمیشناساند! آدمی حتی بیش از فرشتگان میتواند خدا را بشناسد، چنان که وقتی اسماء الله که به آدم تعلیم داده شده بود، به فرشتگان عرضه شد، گفتند: «ما نمیدانیم»!
به نظر میرسد که موضوعات گوناگون در ذهن خلط مبحث شدهاند [مانند علم، یقین و ایمان] که حتماً باید تفکیک گردند؛ و دیگر آن که بسیاری از سؤالات و شبهات، از فرضهای مسلم و قطعی لحاظ شدهای نشأت میگیرند که درست نمیباشند [مانند: میدانیم ایمان یعنی شناخت]؛ در حالی که چنین نیست!
الف – "ایمان به معنای شناخت نمیباشد، بلکه مستلزم شناخت است" یعنی شناخت مقدم بر ایمان است و تا آدمی چیزی را نشناسد، به آن ایمان نیز نمیآورد. اما شناخت، ایمان نیست.
ب – مقدمه بودن "شناخت بر ایمان"، دلیل نمیشود که انسان هر چه را شناخت، به آن ایمان نیز بیاورد! ممکن است آدمی چیزهایی را بشناسد، اما نسبت به آنها بیتوجه و بیتفاوت نیز باشد؛ مانند شناخت عموم مردم از مناطق جغرافیایی و یا حتی دانستن این که تا کنون چند کهکشان شناخته شده است ....؛ و حتی ممکن است که شناخت، سبب تکفیر و دشمنی نیز بشود؛ چنان که فرمود «طاغوت را بشناسید و به آن کفر ورزید»! ما امریکا را شناختهایم، چنان که متحدان اروپایی یا نوکران عربیاش را نیز شناختهایم؛ آیا این شناخت سبب میشود که به آنها ایمان بیاوریم و یا کفر بورزیم؟!
ج – ایمان، یعنی خود را در پناه چیزی "امن" دیدن. حال خواه نسبت به خداوند سبحان باشد، یا نسبت به طاغوت؛ برخی خود را در پناه ثروت و قدرت در امنیت میبینند! لذا تأکید نمود که به جز در پناه خداوند متعال و قرار گرفتن در رحمانیت و رحیمیت او، هیچ امنیتی وجود ندارد؛ و فرمود: هر کس به خدا ایمان بیاورد و به طاغوت کفر بورزد، محکم، مطمئن و مؤمن میشود:
«فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا – پس هر کس به طاغوت کفر بورزد و به الله ایمان بیاورد، به ریسمان محکمی چنگ زده است که گسستنی نیست / البقره، 256»
شناخت و ایمان:
مشکل اصلی از آنجا در ذهن پیدا شده که برای "ایمان"، ضرورت یک شناخت کامل به معنای احاطهی علمی و معرفتی فرض شده است! و این درست نیست. بسیار از مردم، امنیت سلامتی خود را در نوشیدن آب تمیز و پاک میدانند، اما الزاماً احاطهی علمی به آب ندارند و حتی نمیدانند که مرکب از چه موادی و به چه میزان میباشد!
فرض کنید که یک دانشمند گیاهشناسی، به همراه یک باغبان خبره و به همراه یک رهگذر ساده، هر سه شاخه گلی را در یک نمایشگاه یا باغچه میبینند. هر سه یقین مینمایند که این شاخه گل، به این رنگ و اندازه، اینجا هست، اما نه تنها علومشان مساوی نیست، بلکه هیچ کدام به کُنه حقیقت و تمامی ویژگیهای این شاخه گل و ابعاد گسترده و عمیق آن و آثارش در چرخه طبیعت و نظام هستی، علم نیافتهاند؛ و در ضمن هیچکدام به آن شاخه گُل ایمان نیاوردهاند، یعنی امنیت خود را در پناه آن نیافتهاند. نبابراین، علم، یقین و ایمان، متفاوت است.
ابلیس لعین، خدا را میشناخت و خوب هم میشناخت و حتی برای عزم و ارادهاش در ایجاد انحراف برای انسانها، به عزت او قسم یاد کرد و گفت: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ - به عزتت سوگند همهی آنان را گمراه مىكنم / ص، 82» - بلعم باعور و سامری نیز از دانشمندان خداشناس، عبّاد و عرفای قوم موسی علیه السلام بودند؛ اما "ایمان" نیاورده بودند.
شناخت:
بنابراین، مقصود از شناخت، الزاماً احاطهی علمی کامل نمیباشد، چنان که آدمی به هیچ چیزی احاطهی علمی کامل و مطلق ندارد، چه رسد به خداوند متعال.
بسیاری از شناختها، به واسطهی استدلال و حکم قطعی عقل حاصل میشوند و نه شناخت و احاطهی علمی. به عنوان مثال: اگر نوری ببینید، به حکم عقل میگویید: "قطعاً منبعی دارد" و حال آن که منبع را ندیده و نشناختهاید.
"یقین" نیز با مشاهده حاصل میگردد، اگر چه علم اندکی نسبت به آن حاصل شده باشد؛ چنان که همگان یقین دارند که زمین و خورشید و ماه هستند؛ اما همگان به آنها علم تخصصی ندارند و حتی دانشمندان نیز به آنها احاطهی علمی نیافتهاند.
شناخت خدا:
ما ابتدا و از ناحیهی خودمان، نه میتوانیم خداوند متعال را بشناسیم و نه هیچ چیز دیگری را میتوانیم بشناسیم؛ هر چند یک حشرهی کوچک باشد. بلکه هر چیزی ابتدا خودش خود را میشناساند و ما از یک سو به اندازهای که او خود را شناسانده و از سویی دیگر به اندازهای که به او نزدیکتر میشویم، میشناسیم. مثل شناخت یک کوه، از دور، نزدیک، توسط یک کوهنورد و یا دانشمند زمینشناسی، سنگ شناسی و ... .
شناخت خداوند سبحان نیز همین گونه است؛ ما نمیتوانیم او را بشناسیم، مگر آن که خودش خود را معرفی نماید و بشناساند و بیش از آن مقداری که او خود را میشناساند، نمیتوانیم بشناسم، و البته او خود را در کتاب خلقت و کتاب وحی، شناسانده است و هر کسی به هر مقداری که توجه، مطالعه، دقت و بصیرت داشته باشد، و به هر اندازه که نزدیکتر شود، میشناسد:
«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت، 53)
ترجمه: به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون عقلی، علمی] و در دلهايشان (دورن و جانشان) بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است.
●- دقت شود که نفرمود: «خودم را نشان میدهم»، بلکه فرمود: «آیات (نشانههایم) را نشان میدهم؛ چرا که هر چیزی به نشانههایش شناخته میشود و نه به ذاتش؛ و اساساً ذات هیچ موجودی قابل شناختن نمیباشد.
●- دقت شود که فرمود: «نشان میدهم»، یعنی آدمی همان نشانهها را نیز تا با چشم عقل و چشم سر نبیند، نمیشناسد. اگر به یک کور مادرزاد، صدها کتاب در مورد دریا را آموزش دهید، بازهم درکی از آن ندارد، چنان که درکی از رنگها ندارد. و به دیوانهای که عقل ندارد، نمیتوانید اثبات کنید که هر معلولی، علتی دارد.
علم و ایمان:
●- از کجا دانستیم که "بینهایت" یعنی چه؟ مگر به بینهایت، احاطهی علمی یافتهایم؟!
●- از کجا دانستیم که علم خداوند سبحان، بیانتهاست؟! مگر تا کنون "انتهایی" را شناختهایم که "بیانتها" را بشناسیم و یا به علم خداوند متعال، احاطهی علمی پیدا کردهایم و دانستهایم که بیانتهاست؟! خیر، بلکه با حکم عقل شناختهایم.
●- مگر کسی که سنگ یا آهن را شناخته است، به منتهای وجود آنها پی برده است و یا مگر به تناسب همین شناختی که دارد، به سنگ و آهن ایمان آورده است؟! خیر، بلکه به واسطهی مشاهدات عینی و علمی، فهمیده و یقین آورده که سنگ با آهن، متفاوت است.
*** - بنابراین، خداوند سبحان، خود را در افقهای علمی، عقلی و شهودی، در کتاب خلقت و نیز کتاب وحی شناسانده است و هر کس نزدیکتر شود نیز بیشتر میشناسد؛ چنان که امام سجاد علیه السلام، در مورد سورهی توحید (اخلاص) که به حسب ظاهر ساده هم هست، فرمودند که این برای قوم آخرالزمان است. یعنی آنها بهتر و بیشتر خواهند شناخت و فهم و درک خواهند نمود.
*** - در قرآن مجید، آیهای پیدا نمیکنید که مستقیم فرموده باشد «خدا را بشناسید»؛ چرا که او خود را با نشان دادن آیات و نشانههایش، در درون و بیرون شناسانده است و همگان چه بخواهند و چه نخواهند، چه اقرار کنند و چه کفر ورزند، او را میشناساند و یا با اندک توجهی خواهند شناخت؛ بلکه مکرر فرموده است که علم یابید، او خالق هستی است – علم یابید که الهی جز او نیست – علم یابید که به سوی او بر میگردید ... ! و تأکید نموده است که «به این شناسایی، ایمان بیاورید و کفر نورزید»، "کفر" یعنی پوشاندن حقیقیت.
«قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (الأعراف، 158)
ترجمه: بگو: «اى مردم! من فرستادهی خدا به سوى همه شما هستم؛ همان خدايى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن اوست؛ معبودى جز او نيست؛ زنده مىكند و مىميراند؛ پس ايمان بياوريد به خدا و فرستادهاش؛ آن پيامبر درس نخواندهاى كه به خدا و كلماتش ايمان دارد؛ و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد!»
آیا امکان شناخت انسان محدود است؟
انسان بالفعل محدود است، اما به استعداد و قوه، بسیار نامحدود است؛ چرا که با قابلیت خلیفة الله شدن خلق شده است.
نه علم محدود به حدی است [چون خداوند علیم محدود نیست]، و نه قابلیت انسان در دسترسی به علم محدود است؛ و گرنه رشد علمی و کشفیات در عرصههای گوناگون، صورت نمیپذیرفت و امید به یافتههای علمیِ بیشتر قطع میشد.
خلقت زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست، و نیز قرآن حکیم، همه تجلی علم خداوند متعال است و لابد انسان قابلیت شناخت علمی هر چه بیشتر را دارد که هم فرمود: در خلقت من تفکر کنید و هم فرمود: بسیار قرآن مجید را تلاوت نمایید.
"أَفَلَا يَنْظُرُونَ – آیا نمینگرند» که از شتر به عنوان یک چهارپا گرفته، تا زمین، آسمان و کوهها را مصداق آورده است، به موجودیت اینها و مشخصاتشان نیست، بلکه به «كَيْفَ خُلِقَتْ» یعنی چگونگی خلقت آنهاست؛ پس لابد آدمی میتواند علم یابد و بشناسد.
بنابراین، آدمی به همان مقداری که خداوند سبحان خود را شناسانده، میتواند او را بشناسد و البته که هر کسی بیشتر مطالعه نماید، بیشتر با ایمان و تقوا و عمل صالح، نزدیکتر شود و حجابهای ظلمانی و حتی نورانی را کنار زند، بیشتر میشناسد.
این همه آیات قرآن کریم، این همه علومی که اهل عصمت علیهم السلام عیان و بیان نمودهاند، برای چه کسانی بوده است؟ برای انسان؛ پس لابد انسان میتواند این علوم را درک کند که بیان شده است. منتهی هر کسی به اندازهی ظرفیت و تلاش خود برای ازدیاد ظرفیتش فرا میگیرد و به اندازهی "ایمان و عمل صالحش"، از این علوم بهره میبرد. یکی با علوم هستهای، انرژی تولید میکند و یا دارو میسازد، دیگری بمب اتم برای کشتار جمعی و یا دست کم تهدید به کشتار و ویرانی!
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
آیا این انسان محدود، میتواند حتی به اندازهای بسیار کم خدا را بشناسد تا به او ایمان بیاورد؟ پس، آیا با این شناخت کم و یا حتی عدم شناخت، ایمان ممکن است؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10163.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید