پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ما نمیدانیم که این جمله از "شوپنهاور" هست یا خیر؟ چرا که فعلا در فضای مجازی باب شده که هر کسی هر چه دلش خواست مینویسد و امضا میزند: شریعتی، مطهری، بحار، شوپنهاور و ...!
اما، در هر حال، گوینده هر کسی که باشد، چند مشکل اساسی در "شناخت" دارد: اول آن که از خدا چیزی به جز یک لفظ "خدا" نمیداند - دوم آن که چیزی از علم و حکمت نمیداند – سوم آن که معنای "قدر – تقدیر و مقدور" را نمیداند و چهارم آن که نمیداند مرگ چیست؟!
بنابراین، اگر بخواهید به این گوینده پاسخی دهید، مجبورید که قبل از ورود مبحث خداشناسی، کمی [هر چند در سطح ابتدایی]، به او فلسفه یاد دهید.
●- به او از وجود [هستی] بگویید که یا "ممکن الوجود است و یا واجب الوجود" و اگر واجب الوجود باشد، هستی محض است، پس هیچ گونه نقص، کاستی و نیستی به او راه ندارد. پس نه تنها مرگ، بلکه هیچ حرکت و تغییری نیز به او راه ندارد.
●- سپس از عقل و حکمت به او بگویید و یاد دهید که انتظار امر محال، سبک و غیر حکیمانه از هستی محض، که علیم و حکیم محض هست، نشان از نقص تفکر و تعقل گوینده دارد، نه نقص خداوند متعال. مثل این است که کسی بگوید: «خدا ناتوان است، چون نمیتواند خودش را از بین ببرد»! یا همان مثال قدیمی جای دادن دنیا در یک تخم مرغ!
●- سپس یاد دهید که معنای "قدر" یا بالتبع "تقدیر و مقدور" چیست؟ "قدر" یعنی "اندازه"؛ و اندازه هر چه که باشد، محدود است و خداوند سبحان محدود نیست. به قول امیرالمؤمنین علیه السلام: «هر شمردنی، تمام شدنی است». یعنی محدود است.
خداوند سبحان، خودش "قادر" است، یعنی اندازهگذاری است که بر اندازهها حاکمیت دارد. و "اندازه"، محدودیتی است مختص مخلوقات؛ لذا "اندازه" که هر مقداری باشد، محدود کننده است، به او راه ندارد، بلکه اوست که همه چیز را بر اساس اندازه خلق نموده است: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – ما همه چیز را به اندازه آفریدیم / القمر، 49».
آیا کسی میتواند بگوید: «قدر = اندازهی"، کمال [حیات، علم، حکمت، قدرت، جمال، جلال، جود، رحمت و ...] چقدر است؟! آدمی برای این کمالات، حتی در خودش نیز نمیتواند سقفی و حدی قائل گردد.
پس هستی و کمال محض، حیّ، علیم، حکیم و قادر محض، محدود نیست که اندازه داشته باشد و به اندازهها محدود گردد. لذا جملهی «همه چیز برای خدا مقدور نیست» کاملاً غلط است.
●- نکته بعدی آن که باید به او بیاموزید، این است که "مرگ" چیست تا بداند "مرگ"، نیستی و نابودی نیست، بلکه انتقال از عالَمی به عالَمی دیگر میباشد، چنان که از نطفه به رحِم، از رحِم به جهان و از دقیقه و لحظه قبل، به این لحظه منتقل شدید. حال او [گوینده، شوپنهاور و یا ...] انتظار دارد که خداوند سبحان، از کدام عالَم به کدام عالَم دیگری منتقل گردد؟!
آیا به نظر او، خداوند متعال حرکت میکند، منتقل میشود، متغیر میگردد و ...؟! اینها که همه صفات مخلوقات [ممکن الوجود] است و خداوند سبحان، واجب الوجود است.
●●●- البته وقتی کسی مانند بتپرستان، خدا را مجسمه دید – یا مانند یهودیان، مسیحیان و حتی برخی از مذاهب و فرق مسلمانان [وهابیت و ...]، خداوند را جسم دید، پیرمرد، پدر، پسر و دارای بدن و دست و پا و ... دید، او را برخوردار از ذهنی که به یاد میآورد و فراموش میکند دید و ...؛ بدیهی است که برای خداوند سبحان، به وجود آمدن، به دنیا آمدن، حرکت کردن، منتقل شدن و مُردن نیز متصور میگردد! و اگر به او بگویید: مرگ به خدا راه ندارد، میگوید: «پس برایش مقدور نیست که مرگ خود را بخواهد!» و این را یک ضعف و ناتوانی قلمداد مینماید!
●- «بزرگترین عیب و مشکل انسان این است که در مورد کسی که نمیشناسد و یا چیزی که نمیداند، حرف بزند و اظهار نظر نیز بنماید»!
یکی گفت: «من خدا را قبول ندارم!»؛ به او گفتم: «کمی توضیح بده که خدا کیست و یا چیست که تو او را قبول نداری؟» البته ابتدا هیچ پاسخی نداشت، خیلی تأمل و تفکر کرد و سپس توصیفاتی نمود که هیچ ربطی به خدا نداشت. لذا او فقط خدای موهوم وَهم خود و خدایی که خودش در ذهنش خودش خلق و تصور نموده بود را قبول نداشت. به او گفتم: «چنین خدایی را من نیز قبول ندارم، چون اصلاً خدا نیست».
خداشناسی
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در آن خطبهی نورانی فرمودند: «اَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ - آغاز دین شناخت اوست / نهج البلاغه، خطبه اول». بنابراین، کسی که خدا را نمیشناسد و سپس او را توصیف میکند – کسی که خدا را نمیشناسد، اما از معاد خدا، دین خدا، پیامبر خدا، کتاب خدا، ولیّ الله و حجت الله، سخن میگوید؛ به طور کلی راه را به خطا رفته و جز گزاف و گمان، چیزی نمیگوید و این گمانها نیز در آخر به "بدگمانی" کشانده میشود، چرا که از دایرهی شناخت عقلی خارج شده و از دیوار بدون پنجره و نورگیر "نَفس" به آن نگاه میشود؛ و البته که نتیجهی بدگمانی، توصیفات نادرست و به ناحق، افترا و تهمت میباشد و نشر آن نیز سبب گمراهی مردمان میگردد؛ پس چنین کسی لایق عذاب میشود:
«وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا» (الفتح، 6)
ترجمه: و (نيز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مى برند مجازات كند؛ (آرى) حوادث ناگوارى (كه براى مؤمنان انتظار مى كشند) تنها بر خودشان نازل مى شود! خداوند بر آنان غضب كرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را براى آنان آماده كرده؛ و چه بد سرانجامى است!
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
شوپنهاور: «برای خدا همه چیز مقدور نیست، چون نمیتواند مرگ خودش را بخواهد». پاسخ چیست؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10446.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید