پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هم سؤال را خودتان طرح مینمایید و هم پاسخش را خودتان میدهید و یک حکم قطعی هم روی آن صادر مینمایید که یا محتاج بوده و یا کار بیهوده انجام داده است؟!
در چنین نگرش و مواضعی، این که «هدف از خلقت چه بوده»، مسئلهی ثانویه میشود و مسئله نخست چگونگی توحید و خداشناسی میباشد. آیا بشر با خدای خالقش سر دعوا دارد و میخواهد با این علم و عقل اندک خود، به قضاوت در مورد فعل خدا بنشیند و حکم صادر کند و به او ثابت نماید که «یا نیاز داشتی و داری و یا کار بیهوده انجام دادهای»؟! فرمود:
«أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ» (یس، 77)
ترجمه: آيا انسان نمىبیند كه ما او را از نطفهاى [بىارزش] آفريديم ؟! و او (همین که صاحب قدرتی و شعوری و نطقی شد) به مخاصمۀ آشكار (با ما) برخاست!
چرا بشر حرص دارد که به خدایش اثبات کند، تو هم مثل من نیازمند و محتاجی و کار بیهوده انجام میدهی؟! اصلاً چرا اصرار دارد که خدا را با خودش [خالق را با مخلوق] قیاس نماید؟!
●- دقت فرمایید: «آن که میگوید: خدا آفرید؛ و میپرسد: چرا آفریده»؛ یعنی اذعان دارد خدایی وجود دارد که خالق آفرینش است. حال آیا او میخواهد به خالق خودش و عالم هستی بگوید: «علم من از تو بیشتر است» و العیاذ بالله «تو راست و درست نمیگویی»؟! بگوید: «تو فرمودی که من غنی و بینیاز هستم، اما تو هم نیازمندی؛ و فرمودی که بیهوده نیافریدم، اما اگر غنی هستی، پس بیهوده آفریدی»؟!
●- بشر، چون خودش کمال محض نیست و بالتبع نیازمند و محتاج است، هر کاری که میکند از روی نیاز به رفع نقص و رسیدن به کمال میباشد؛ لذا خدا را با خودش قیاس نموده و گمان میکند که علت هر فعلی، حتماً نیاز (نقص) است، و حکم میدهد که «لابد خدا نیز نیاز داشته که آفریده»!
●- مثالی بزنیم [البته در مثال مناقشه نیست]، یکی نیاز به جلب توجه و تشکر دارد، به نیازمندی چیزی میدهد و کمکی میکند، اما دیگری نیاز ندارد، هم غنی هست و هم کریم و هم جواد؛ پس از روی کرم، جود و لطفش به کسی چیزی میدهد.
ذات خورشید، پرتو افکن و انرژیزاست، پس پرتو افکنی و انرژیزایی دارد؛ تابش و حرارت دارد، پس هم میتابد و هم تولید حرارت میکند، در حالی که هیچ نیازی به استفادهی منظومه شمسی و آن چه در آن هست، از جامد و حیوان و گیاه گرفته تا آب و گاز ... تا انسان، ندارد، اما همه به این نور، تابش و حرارت، نیازمندند.
خداوند سبحان و غنی، حیّ، علیم، حکیم، قادر، رحمان، رحیم، جواد و کریم است، وقتی تجلی کند، میشود جهان هستی و خلقت؛ و چون این خلقت، تجلی علم و حکمت نیز هست، بدون هدف نمیباشد، و این هدف [نیل به کمال]، نیاز مخلوق است و نه نیاز فاعل و خالق.
در مثال [که البته مثال از مخلوق برای خالق کامل نیست]، دقت کنید به فعل دانشمندی که علمش را در کتابی تجلی میدهد تا دیگران بهره ببرند، اما خودش هیچ نیازی به بهره بردن دیگران ندارد. بلکه او علیم است، پس علم خود را تجلی میدهد. یا مأمور امدادی را در نظر بگیرید که چون علم، تخصص و قدرت دارد، به امداد مصدومان میشتابد، در حالی که خودش نیازی به نجات آنان ندارد؛ بلکه کمالات خود را تجلی میدهد.
پس خلقت، همان تجلی اسمای کمالیه و جلالیه حق تعالی میباشد.
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه توحید