چرا راه رسیدن به خدا سخته؟ منظورم از سخت، موانعی هست که وجود داره مثل شیطان، وسوسه، نفس اماره، زیباییهای این دنیا و ...؛ چرا باید همیشه مواظب باشیم که گناه نکنیم؟ (لیسانس)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هر چند که ممکن است این پرسش در ذهن هر کسی پدید آید، اما عوامل بیرونی نیز مؤثرند! همه ساله، با نزدیک شدن ماه مبارک رمضان، ماه میهمانی خدا، ماه مغفرت، ماه دعا و استجابت و ماه عبادت؛ پرسشها و شبهات بسیاری مبنی بر "ناامیدی از رحمت و مغفرت" – "بخشوده نشدن" – "سخت بودن راه رسیدن" و ...، از طریق فضای مجازی به اذهان عمومی القا میشود؛ اما مخاطب نباید ابتدا آنها را بدون شناخت و دلیل قبول کند و سپس بپرسد: «چرا»؟!
●- دقت کنیم که چه چیزی سبب میشود تا برخی به جای آن که خود را متهم، محکوم و سرزنش کنند و راه اصلاح را پیشگیرند، به هستی ایراد میگیرند تا هستیبخش را متهم و محکوم کنند؟! این همان اخلاق استکباری ابلیس لعین است که به جای آن بگود: «خدایا غلط کردم»، گفت: «تو مرا اغفال کردی». لذا ابلیس لعین سعی دارد که پیروان خود را به این اخلاق تعلیم داده و تربیت نماید. نگویند: «چرا ما از شیطان پیروی میکنیم»؟! بلکه بگویند: «اصلاً چرا شیطان هست – و حتی چرا زیبایی هست؟! - چرا هست؟ یعنی چرا خدا آفرید تا من گمراه شوم؟! یعنی: علت غفلت، رویگردانی و گناه من، آفرینش خداست، نه خودم!
پاسخ:
ابتدا باید اثبات نمود که «راه رسیدن به خدا سخت است» و سپس پرسید: «چرا سخت است»؟!
مگر خدا در مکانی قرار دارد که کسی بخواهد به او نزدیک شود، در حالی که فرمود:
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» (البقره، 186)
ترجمه: و هنگامى كه بندگان من، از تو در بارۀ من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا رشد يابند (و به مقصد برسند)!
مبادا مانند اندیشههای مشرکانه در یهودیت، مسیحیت، وهابیت و ...، خدایی در ذهن خود بسازیم و برایش جسم و صورت، و نیز مکان و فضا قائل شویم، و گمان کنیم که او در نقطهای اعلی و بسیار دور دست قرار گرفته و ما باید با سختی کوشش کنیم که به او برسیم!
اگر خداشناسی (توحید) ما بر مبنای آموزههای قرآنی و بالتبع حدیثی و مستدل عقلی باشد، متوجه میشویم که هیچ نیازی نیست تا ما تلاش کنیم تا به خداوند برسیم، بلکه هر کجا که باشیم، و در هر وضعیتی از شناخت، ایمان، عمل صالح، یا خدایی ناکرده کفر، شرک و گناه که باشیم، او با ماست؛ چنان که فرمود: « وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ – و او با شماست، هر کجا که باشید / الحدید، 4».
●- متأسفانه باید اذعان داشت که اندیشههای انحرافی، به صورت ناخودآگاه هم که شده، در باورهای بسیاری از ما نفوذ و رخنه کرده است؛ و از جمله آنها "عمل زدگی" میباشد. لذا گمان میکنند که خدا در جایی هست که یا میتوان با کوشش فراوان به او رسید و یا نمیتوان رسید!
این در حالیست که هیچ کسی، با هیچ درجه از ایمان و هیچ میزان از عمل صالح، نمیتواند سبب رشد و قرب خودش گردد، بلکه اگر ایمان بیاورد، این خداست که او را از ظلمات به نور خارج میسازد، نه این که خودش میتواند این راه را برود. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ - خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بيرون مىبرد / البقره، 257».
●- خداوند سبحان، از بندگانش خواسته [هر کسی به حد خودش]، معرفت(شناخت) کسب کند و سپس به حکم عقل و فطرت، به آن شناخت ایمان بیاورد؛ که این نیز کار قلب است.
●- خداوند سبحان، از ما خواسته که از او و از خودمان، از آینده و آخرت خودمان غفلت نورزیم.
●- خداوند سبحان، از ما خواسته که با اطاعت از فرامینش، مانع از محبوس شدن عقل و محجوب شدن قلب خودمان گردیم، تا بتوانیم رشد کنیم و به مقامات اعلی و قرب او برسیم؛ و این "قرب" نزدیکی فیزیکی نیست، بلکه رشد، کمال و رسیدن به مراتب والای وجودی خودمان میباشد.
چرا شیطان هست؟
اگر مقصود از شیطان، شخص ابلیس لعین میباشد، موجودی است مانند سایر موجودات، و حکمت آفرینش او نیز مانند حکمت آفرینش سایر مخلوقات میباشد. اما این موجود، مانند بسیاری از انسانها و جنیان، استکبار نمود و از صراط مستقیم خارج شد [که میتوانست نشود]، و البته دوست دارد که دیگران نیز چون خودش منحرف گردند؛ لذا از او به عنوان "دشمن خدا و دشمن انسان" یاد میشود.
این فقط ابلیس لعین نیست که برای انحراف دیگران، تلاش میکند، بلکه "شیاطین جنّ و انس" بسیارند؛ اما چه چیزی سبب میشود که انسان عاقل، اطاعت از خالق و ربّش را رها کند و از شیاطین اطاعت و پیروی کند؟! کدامش سختتر و کدامش راحتتر است؟!
پس، آدمی مجبور به اطاعت از شیطان نمیباشد و طبق صریح آیات (النّحل، 99 و 100)، ابلیس لعین و هیچ شیطان جنّ و انس دیگری، بر انسان تسلطی ندارند که بتوانند او را منحرف سازند.
چرا هوای نفس وجود دارد؟
انسان روحی دارد که از عالَم بالاست، از "عالَمِ امر" است و به امر خداوند متعال ایجاد و دمیده شده است؛ فرمود: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي – بگو: روح از امر پروردگار من است / الإسراء، 85»؛ اما چون باید مدتی در زمین و عالم طبیعت زندگی کند، هستی را از درجات اسفل تا درجات اعلی طی کند و معرفت یابد، به او بدن مادی داده شده است تا اسبابی برای حرکات و کارهایش در این دنیا (طبیعت) باشد. با قلبش عبادت میکند، نماز را اقامه میکند، روزه میگیرد، جهاد مینماید و ...، اما به وسیلۀ بدن و اعضا – سخن با محبوب (هر که باشد)، سخن قلب اوست، اما با زبان مادی بیان میدارد و ... .
بدن انسان، طبیعی، مادی و حیوانی است، لذا نیاز به خورد و خوراک، مسکن، پوشاک، زوج یا زوجه، تولید مثل و ... دارد؛ و بالتبع لذت و الَم (درد) دارد، خوشایندها و ناخوشایندها دارد، بیماری و بهبودیی و در نهایت پیری و مرگ دارد.
پس، "هوای نفس"، برای ایجاد میل در رفع نیازهای بدن و نیز محافظت از آن میباشد، ولی هیچ دلیلی ندارد که انسان عاقل، با اختیار خود، هوای نفسش را بندگی کند! بلکه میتواند افسار آن را به دست بگیرد، مهارش کند، در مسیر حق به کارش بیندازد و به امر خدا و برای خدا، آن را ابزار رشد و کمال خویش سازد.
زیباییهای دنیا؟
عالَم ماده، که از آن به طبیعت یا دنیا تعبیر مینماییم نیز تجلی علم، حکمت، قدرت و البته "زیبایی" خداوند سبحان میباشد، پس "زیباست". حال آیا این زیبایی، بد است یا خوب؟!
بدیهی است که زیباییهای عالم طبیعت (ماده)، نه تنها خوب و ضروری است، بلکه لذت بخش، بهجتآور و روحافزا میباشد و خودش از اسباب معرفت و عشق به خداوند جمیل میگردد؛ اما چرا انسان عاقل، آنقدر مدهوش و مفتون زیبایی مخلوق شود که خالقش را فراموش کند؟! چرا زیبایی صورت را ببیند، اما زیبایی عقل، قلب، فطرت، علم، ایمان، رشد، کمال و انسانیت را نبیند؟! چرا زیباییهای طبیعت را ببیند، اما نظر به تجلی جمال الهی نکند؟!
چرا باید همیشه مواظب باشیم که گناه نکنیم؟
●- چرا همیشه باید در راه رفتن، مراقب باشیم که جلوی پای خود را درست ببینیم و به مانعی برخورد نکنیم و یا به چالهای نیفتیم و زمین نخوریم؟! چرا باید مراقب باشیم که درست رانندگی کنیم، تا تصادف نکنیم و آسیب مالی یا جانی نبینیم؟!
●- چرا همیشه مراقبیم که غذای مسموم و یا مضر نخوریم، قند و کلسترول و فشار را کنترل کنیم تا بیمار نشویم؟!
●- چرا همیشه مراقبیم که از شرّ و افراد شرور دوری گزینیم تا از آسیب آنها مصون بمانیم؟!
بنابراین، آدمی به حکم عقل، فطرت و وحی، همیشه دوست دارد که سالم و سلامت باشد، درست حرکت کند تا با موفقیت به مقصد برسد. اما، نه تنها انسان فقط بدن نیست که فقط نگران و مراقب بدن باشد، بلکه اصل وجودش، همان روح اوست که هم رشد میکند و هم آسیب میبیند – هم سلامتی مییابد و هم بیمار میشود و چه بسا مرض و ابتلایش، او را به هلاکت و عذاب بکشاند:
«فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ» (البقره، 10)
ترجمه: در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه میگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.
پس دل نیز مریض میشود و سبب بیماریش، "گناه" میباشد. "گناه"، یعنی: خارج شدن از مسیر انسانیت، که در بندگیِ معبود (عبودیت) محقق میگردد – "گناه" یعنی: عمل غیر معقول که به ضرر جسم، روح، دنیا و آخرت آدمی تمام میشود - "گناه" یعنی: آن که چه که مانع از رشد و کمال میگردد.
پس دل نیز مریض میشود و سبب بیماریش، "گناه" میباشد. "گناه"، یعنی: خارج شدن از مسیر انسانیت، که در بندگیِ معبود (عبودیت) محقق میگردد – "گناه" یعنی: عمل غیر معقول که به ضرر جسم، روح، دنیا و آخرت آدمی تمام میشود - "گناه" یعنی: آن که چه که مانع از رشد و کمال میگردد.
*- حالا آیا با این دقت و مشقت، مراقب بدنی که در هر حال فرسوده شده و میمیرد باشیم، اما مراقب "جان" خود که همیشه باقیست و از حالی به حالی، و از عالمی به عالَمی دیگر منتقل میشود و حیاتش ادامه دارد نباشیم؟!
سختی:
بله، رشد سخت است، چه رشد جسمی باشد و چه رشد عقلی، علمی، روحی و انسانی؛ لذا فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ - به يقين ما انسان را در سختى آفريديم / البلد، 4».
اما، باید به چند نکتۀ بسیار مهم توجه داشت:
یک – "سختی"، الزاماً بد نیست، مگر برای آدم تنبل. اما برای کسی که تلاش دارد تا به هدف و مقصود معینی برسد، این سختی، عین لذت است. آدمی باید از سختیها عبور کند، تا به راحتیها و لذتهای بدون سختی برسد.
دو – در این عالم، حتی نفس کشیدن، خوابیدن، بیدار شدن، لباس پوشیدن، راه رفتن، امرار معاش، تعامل با دیگران، ازدواج و تشکیل خانواده و ... نیز سخت است، چنان که یک نوزاد، به راحتی بزرگ و بزرگتر نمیشود؛ هم خودش سختی میکشد و هم پدر و مادری که رشد او را متکفل شدهاند. همانگونه که در مسیر رشد و تعالی جان نیز هم آدمی خودش سختی میکشد، و هم انبیاء، امامان و اولیایی که متکفل تربیت او شدهاند.
سه - کسب علم سخت است – عقلانیت و حیات معقول سخت است – دوستشناسی و دشمنشناسی و بالتبع "تولا و تبرا" سخت است – مقاومت در برابر انحرافات، یا صبر در تألمات و یا مقابله با دشمنیها سخت است – کسب فضائل اخلاقی و رفتاری سخت است - تلاش برای آدم شدن سخت است؛ اما تمامی این سختیها و عبور از آنها، خودش لذت بخش و بهجتآور میباشد، چرا که حرکت به سوی رشد، کمال، قرب، وصال محبوب و رسیدن به فلاح ابدی میباشد.
چهار – به حسب ظاهر، حیوان و یا گمراهتر از آن شدن آسان است – اطاعت از هوای نفس آسان است – ظلم و گناه آسان است – بنده شهوات شدن آسان است ... و شاید برای کسانی لذتی زودگذر نیز داشته باشد، اما واقع این است که حرکت در بیراهههای خطرناک و مُهلک، به مراتب سختتر از حرکت در راهی درست و امن میباشد؛ مضافاً بر این که بیراهه به مقصد مطلوب نمیرساند، اما صراط مستقیم، به سهولت و به سرعت میرساند.
پس، ایمان و عمل صالح، به مراتب راحتتر از کفر، شرک و گناه میباشد – تقوا، به مراتب راحتتر از فسق و فجور است – زندگی سالم، راحتتر از زندگی ناسالم میباشد – قلب سلیم، نه تنها کسی را آزار نمیدهد، بلکه موجب آسانی و لذت از حیات میگردد، اما قلب بیمار، نه تنها درد و ضعف و ناتوانی را تحمیل میکند، بلکه به هلاکت میکشاند.
«يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (الشعراء، 88 و 89)
ترجمه: روزى كه مال و فرزندان سود نبخشد * مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!
پس، اگر کسی عادت به گناه نکرده باشد، متوجه میشود که "گناه" سخت است و عامل سختیهای مضاعف و پایدار میگردد!
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چرا راه رسیدن به خدا سخته؟ منظورم از سخت، موانعی هست که وجود داره مثل شیطان، وسوسه، نفس اماره، زیباییهای این دنیا و ...؛ چرا باید همیشه مواظب باشیم که گناه نکنیم؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10890.html
- تعداد بازدید : 2842
- 13 فروردین 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید