ایکس – شبهه: چنین ادعایی خود دلیل بر نشناختن خدا، دین، آدم و هم چنین خوبی و بدی است. باید دقت نمود که اساساً تعریف «آدم» و «کار خوب» چیست؟ اصلاً خدایی وجود دارد یا ندارد؟ و اگر وجود دارد (که به گواهی عقل شکی در آن نیست)، آیا نیاز انسان به خدا و سپس دین خدا فقط برای خوب شدن است؟ حالا تعریف خوبی چیست؟ مصادیق آن کدام است؟ محک تشخیص و ملاک داوری چیست یا کیست؟ آیا هر کس هر کاری کرد که به نظرش خوب آمد، آن کار خوب است؟ آیا ملاک خوبی فقط لذت (اندیشههای نوین غرب) است؟ یا اگر اکثریت رأی دادند که فعل یا حالتی خوب است، آن وقت خوب میشود و اگر رأی ندادند بد میشود! پس آیا خوبی و بدی اصالتی ندارند؟!
الف – القای این که نیاز به خدا فقط به خاطر خوب شدن است، القای غلط و کاذبی است. خداوند متعال خالق، رازق، مالک و ربّ عالم هستی است. وجود مخلوقات همه تجلی وجود اوست و بقای عالم با تمامی عناصرش منوط به حکمت، علم، مشیّت و اراده اوست. انسان نه در پدید آوردن کائنات نقشی دارد و نه ادارهی حکیمانه آن و نه در تربیب امور و ربوبیّت آن، اما به همه آنها محتاج است. پس هر آن محتاج خداوند کریم و منّان است:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر، 15)
ترجمه: اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بىنياز ستوده است.
اگر انسان به واسطهی بدیهیات اولیه عقلی چیزی میداند، از خودش نیست، اگر علمی به دست می آورد، آن علم را به وجود نیاورده، بلکه فقط کشف میکند، اگر حبّ و بغض یا خوش آمدن و بد آمدنی در قلب و فطرت خود میشناسد، دستآورد خودش نیست و اگر به هنگام مواجه با امور الهامی به او میشود که این خوب است یا این بد است نیز از خودش نیست. با یازده قسم تصریح نمود:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (الشمس، 7و 8)
ترجمه: سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد * سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد.
گرایش انسان به خدا و خداپرستی، گرایشی فطری و از عشق به کمال حقیقی است، به همین علت کسی را گریز از آن نیست و بی خدا و بیپرستش در عالم وجود ندارد، فقط اگر کسی خدای حقیقی را نیافت، حتماً خدایان دروغین را کمال فرض نموده و به آن مفروض کاذب خود عشق خداگونه میورزد.
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ ...» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمىگزينند و آنها را دوست میدارند مانند دوست داشتن خدا، (اما) کسانی که ایمان دارند، شدت محبتشان به خداست.
ب – دین نیز منحصر به سفارش انجام کارهای خوب و پرهیز از انجام کارهای بد نیست که کسی گمان کند که خودش میداند، میفهمد و انجام میدهد(؟!) پس دیگر نیازی به دین ندارد.
دین مجموعهای از تعریف عالم هستی از مبدأ تا معاد است به اضافه چه باید کردها و چه نباید کردهای مبتنی بر آن جهانبینی. از این رو کسی را گریزی از دین نیست، منتهی اگر دین حق را نیافت، حتماً دین باطل و کاذب را جایگزین مینماید. (1) لذا فرمود به کفار بگویید که نه شما آن چه من بندگی میکنم را بندگی خواهید کرد و نه من معبود شما را بندگی خواهم کرد، پس «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» - دین شما برای خودتان و دین من برای خودم.
ج – «آدم». آدم کیست و چه مشخصات دارد؟ حیوان ناطق، حیوان کامل، حیوان راست قامت، تکامل یافته میمون و یا سایر تعریفاتی که اندیشههای غرب از آدم کردهاند؟ یا موجودی که از جمادی به وجود آمده و می تواند به اسفل السافلین سقوط کرده و بدتر از حیوان (کالانعام بهلم اضل) گردد و یا از ملائک به حدّی سبقت گیرد که مسجود آنان شود. – رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند. و آدمی چطور میتواند بدون این که هستی و کمال محض را بشناسد، هدف بگیرد و بدان سو رود، رشد نموده و به کمال رسد؟
د – «کار خوب». آدمی کدام کار خوبی را انجام میدهد که حیوان انجام نمیدهد و فرقش با حیوان چیست؟ حیوانات دروغ نمیگویند، غیبت نمیکنند، شرب خمر و قمار ندارند، برای کسب رزق حلال خانواده و بچه ها تلاش میکند، از مرزهایش تا پای جان دفاع میکند، مهندسی میکند، تولید میکند، نقش به سزایی هم در چرخه حیات دارد، جنایت و نسلکشی هم ندارد. اگر هجومی کند و حیوان دیگری را بدرّد، طبق قانون خلقت و ضرورت حیات است و میزان درّندگی او نیز مطابق ضرورتهای حیات و محیط زیست است و توازن بقا ایجاد مینماید. اما انسان چه و اگر فقط به بُعد حیوانی (جسم) توجه کند چه میکند و چه میشود؟!
تعریف انسان (به نقل از آیت الله جوادی آملی)، «حَیّ مَألوه» است. یعنی موجود زندهای که تا آخر زنده خواهد ماند و در ضمن پرستنده است. با اراده و اختیار خود إلهی اتخاذ میکند و به آن إله خود عشق میورزد، به تناسب إله و معبودش تعریف میشود و چون وجودش آینه تجلی او میگردد، شکل و صبغهی او را به خود میگیرد. لذا متذکر گردید که إله دیگری جز الله جل جلاله وجود ندارد و فرمود از آن کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و در نتیجه دچار خود فراموشی و خود دگر بینی (الیناسیون) شدند.
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد آنان همان نافرمانانند.
«... رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»
ترجمه: پروردگار ما از جانب خود به ما رحمتى بخش و در كار ما را براى ما رشد قرار بده.
مرتبط:
س - شبهه میکنند که دین سبب میگردد انسان نتواند درست فکر کند. ارزشها و ضد ارزشها را باید با عقل سنجید نه با دین؟ دینگرایی مانع پیشرفت است.
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید