خدا هست، ولی منطق خداپرستی چیست و راهکار آن کدام است؟ و یا «چرا باید خداوند را بپرستیم و چگونه بپرستیم»؟
پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نظر به درخواست پاسخی بر اساس "منطق"، ابتدا باید به نکات زیر توجه شود:
یک – وقتی اذعان میکنیم که "خدا هست"، باید توجه نماییم که چه شناختی نسبت به او داریم و مقصود ما از خدا هست" چیست؟ آیا فقط این است که «خدا یعنی خالق، و خالقی هست»؟!
دو – "پرستش" یعنی چه و چگونه است»؟ به عنوان مثال: آیا به معنای نماز و روزه و خم و راست شدن و بیان اذکار و اوراد میباشد؟ یا معنای جامعتری دارد؟
سه – اگر نپرستیم چه میشود و آیا انسان میتواند هیچ موجودی [اعم از خدا یا غیر خدا] را نپرستد؟!
خدا هست:
"خدا هست"، صرفاً به این معنا نیست که «چون هر چه هست، مخلوق است، پس حتماً خالقی دارد و او را خدا مینامیم» - و یا - «چون هر چه هست، پدیده است، پس حتماً پدیدآورندهای دارد که او را خدا مینامیم» - و یا – چون نظام هستی، از جایی خارج از کنترل و حتی علم ما اداره میشود، پس حتماً اداره کننده (ربی) دارد که او را خدا مینامیم». خیر، بلکه خدا هست، یعنی: ●- خالقی وجود دارد که او مالک و ربی علیم، حکیم و قادر است – پس حتماً فعل بیهوده و عبث از او صادر نمیگردد – پس خلقت هدفدار است – هدف همان رشد و تقرب به کمال است – و این رشد به جز با بندگی = پرستش = عبادت او، محقق نمیگردد.
●- خدا هست، یعنی إله و معبودی هست. چرا که خالق، مالک و ربّ (صاحب اختیار و تدبیر کنندهی امور) و قادر متعال، ذاتاً "إله و معبود = مورد پرستش" میباشد و "مورد پرستش ذاتی" را باید پرستید.
*- در منطق خودمان میگوییم: معلم ارجمند است، پس باید ارج نهاده شود – عالِم (دانشمند) محترم است، پس باید احترامش نگاه داشته شود – پدر و مادر یا...، محق هستند، پس باید حقوقشان رعایت گردد – فلان شیء [مانند اسماء یا کتاب الهی] و حتی فلان مکان مقدس است، پس باید قداستشان حفظ گردد و ...؛ پس "معبود" نیز باید عبادت شود.
پرستش:
پرستش = بندگی یا همان "عبادت"، نه تنها صرفاً به انجام احکامی چون نماز، روزه، حج، زکات و ... خلاصه نمیگردند، بلکه اصل و روح عبادت، چیز دیگری است و اینها همه فرع بر آن میباشند. چنان که یک بتپرست، طاغوت پرست و یا هوای نفس پرست، نماز و روزه ندارد، اما عبادت و پرستش دارد، اما اعمالی متناسب با بندگی معبود خود انجام میدهد.
●- "عبادت = پرستش"، یعنی "وابستگی محض" و عبادت و بندگی خداوند سبحان، یعنی مخلوق و مروزق او بداند، به صورت کامل (نه مشرکانه) و به صورت خالص (نه با اختلاطهای گوناگون)، خود را "وابسته به او" بداند. یعنی چنان که خود را مخلوق او میداند، مملوک، مربوب و عبد (بندهی) او بداند و چه در عرصهی نظری و چه در عرصهی عملی، دیگری را هدف نگیرد، وابسته به غیر نشود – شدت محبتش به او باشد و محبتش به اشخاص یا چیزهای دیگر، در راستای محبت به او باشد – بداند و باور نماید که از غیر کاری برای او ساخته نیست و بازگشت به سوی اوست، و بالتبع جز او را «بندگی = عبادت» ننماید.
نپرستیدن محض:
آدمی، نمیتواند هیچ موجودی را نپرستد، چرا که ذاتاً "پرستنده" آفریده شده است. پس "عبد ذاتی"، باید "معبود ذاتی" را بپرستد و نه غیر او را.
این که شعار میدهند: «ما هیچ کس را نمیپرستیم، نه خدا را میپرستیم و نه غیر خدا را میپرستم»، یک خطا و دروغ محض است که اگر صادقانه بگویند، از "غفلت و خودنشناسی" به انضمام "تکبر" نشأت میگیرد و اگر صادقانه نگویند، برای "مردم فریبی" و بازداشتن آنها از معبود حقیقی و کشاندن به بندگی معبودهای دروغین و ساختگی میباشد! دلیل و منطقاش، این است که:
●- آدمی غنی و بینیاز نیست که بتواند به هیچ کسی یا چیزی وابسته نباشد.
●- آدمی کمال محض نیست، ولی عاشق کمال است، پس هر عاشقی به معشوق وابسته میگردد.
●- آدمی، سرگشته و بیهدف نیست، پس حتماً [در هر کار و راهی]، هدفی اتخاذ مینماید و به سوی آن حرکت میکند و هدفش همان معشوق، معبود و نهایت وابستگی اوست.
از اینرو، اگر معبود حقیقی را نپرستد، حتماً معبودهای کاذب را به جای آن گذاشته و تمامی محبت و امید ذاتی خود را به آن اختصاص میدهد و او را میپرستد، حال خواه این معبود خارجی، بت سنگی باشد – یا گاو و گوساله و مجسمهاش - یا طاغوت و فرعون زمان و نمودهای وابستگی به او – و خواه هوای نفس خودش. مثل کسانی که بندگان شهوت، قدرت، ثروت ... "منیّت" میباشند.
تمامی این افراد، عاشق کمال هستند و به دنبال رفع و دفع نقص و ضعف خود و رسیدن به "قوت" میباشند، منتهی گمان میکنند که به غیر از خداوند قادر، دیگران قدرتی دارند که میتوانند به آنها نیز بدهند، لذا آن قدرت خیالی، محبوب خیالی آنها میشود و به آن وابسته میگردند؟!
این یک قاعدهی کلی و استثنا ناپذیر میباشد، چنان که خالق، مالک و رب انسان فرمود:
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ » (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم، در برابر خدا (به غیر از خدا)، همانندهايى [براى او] برمىگزينند، و آنها را چون دوستى خدا، دوست مىدارند؛ ولى كسانى كه ايمان آوردهاند، به خدا محبت بيشترى دارند. كسانى كه [با برگزيدن بتها، به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آنِ خداست، و خدا سختكيفر است.
منطق پرستش:
پس، منطق "پرستش" این است که معبود ذاتی، باید عبادت شود و عبد ذاتی باید آن معبود حقیقی را عبادت نماید.
خالق، فاطر، مالک، رازق، رب، قادر، جلیل، متعال و سبحان، ذاتاً پرستیدنی است و مخلوق، مفطور، مملوک، مروزق، فقیر و عبد، ذاتاً پرستنده است.
نپرستیدن او چرا دارد، نه پرستیدن او:
آن مؤمن از دیار دور که به مدد پیامبر و امام زمان خود [حضرت موسی علیه السلام] آمد، در تأیید ایشان و دعوت مردمان و بیان منطقش در پرستش خداوند سبحان گفت:
« وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ » (یس، 22)
ترجمه: من چرا کسی را پرستش نکنم که مرا آفریده، و همگی به سوی او بازگشت داده میشوید؟!
یعنی: وقتی او را وجود بخشیده، پرستش او سرشت (فطرت) من است، و گشایش امورم به دست اوست، از دیگری هم کاری در برابر او ساخته نیست (آیهی بعد)، و بالاخره آن که بازگشت همگان به سوی اوست، پس چرا او را پرستش نکنم و دیگران را جایگزین نمایم؟!
چگونه بپرستیم:
گام نخست در هر امری، "شناخت" است و در امر توحید، شناخت خدا (معبود و محبوب) – شناخت خود (محب و عبد) و نیز شناخت موانع "دشمن شناسی" لازم است.
گام بعدی، ایمان به آن شناخت عقلی و علمی میباشد و گام بعد، عمل به علم و ایمان است.
*- دقت کنیم که "شناخت، ایمان و عمل" در بُعد ایجابی، "زمینه و امکان" میخواهد، پس این زمینه به واسطهی عقل، فطرت، علم، وحی، اختیار، اراده، اسباب، در همگان [به نسبتهای گوناگون] وجود دارد. اما موانعی نیز در درون و برون وجود دارند مانند:
درون: هوای نفس، جهل، غفلت، تکبر در مقابل خداوند متعال و حق، محبوس نمودن عقل و محجوب نمودن قلب به واسطه بیتوجهی و گناه و ...؛
برون: وسوسههای ابلیسیِ شیاطین جنّ و انس، تبلیغات انحرافی و ضد تبلیغهای گسترده، موانعی که از سوی دشمنان به صورت فیزیکی تحمیل میگردند، فضاسازی و ... .
اما تمامی این زمینههای ایجابی، با معرفت، محبت، ایمان و عمل تقویت میگردند، و تمامی این موانع با بصیرت، صبر و استقامت، حقگرایی و تقوا (که چون سپری محافظ است)، برطرف میگردند. لذا تنها راه عبادت خداوند سبحان، [به جمیع جهات و طرق گوناگونش]، به توجه، هدفگیری، ذکر (یاد او و روز ملاقتش)، اطاعت مخلصانه و عاشقانه، از آن چه فرموده میباشد.
وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ
توفيق من جز به [يارى] خدا نيست. بر او توكّل كردهام و به سوى او بازمىگردم.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
خدا هست، ولی منطق خداپرستی چیست و راهکار آن کدام است؟ و یا «چرا باید خداوند را بپرستیم و چگونه بپرستیم»؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9278.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 4307
- 30 خرداد 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید
نظرات کاربران
سواد ندارین مگه مجبورین ادعای بلد بودن بکنین و مردم را سرگردان کنین ؟!
سایت - چقدر این نظر شما علمی و نشانۀ سوادتان بود، واقعاً استفاده کردیم! آیا برای رد یا نقد، جز بد دهنی، اهانت و پرخاش، چیز دیگری هم بلد هستید؟!