پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
آیا پرستش توسط بندگان، دستمزد خداست که پرسیده شود: «مگر به غیر از خلقت و ربوبیت چه کرده است»؟!
شاید اگر این پرسش را بگونهی دیگری مطرح نماییم، پاسخ در دل سؤال باشد و دستیابی و فهم آن بسیار آسان گردد. باید بپرسیم:
«چرا نباید به غیر از خالق، رب و خداوند سبحان، شخص یا چیز دیگری را بپرستیم»؟ چرا که بخواهیم یا نخواهیم، فطرتاً پرستنده هستیم و اگر او را نپرستیم، غیر او را میپرستیم.
اگر دقت نماییم، توحید، با نفی إلههای دیگر آغاز میشود، یعنی ابتدا «لا إله» است و سپس «الاّ الله» - ابتدا «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» است و سپس «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ».
حقیقت مطلب و حکمت نکته، این مهم است که آدمی ذاتاً پرستنده است، پس او هرگز "پرستش" را انتخاب نمیکند، بلکه "إله، معبود" و خدایی را برای پرستش انتخاب مینماید. چنان که آدمی هرگز "حبّ و عشق" را انتخاب نمیکند، بلکه "محبوب و معشوق" را انتخاب نموده و بر میگزیند.
پرستش:
پرستش یک امر فطری است، و فطری، یعنی آدمی اینگونه خلق شده است. او ذاتاً بنده است و بندگی میکند، چه متوجه باشد و بفهمد و چه نفهمد؛ لذا هیچ انسانی که هیچ چیزی را إله و معبود خود قرار ندهد و نپرستد، وجود ندارد؛ حتی آن که گمان دارد هیچ خدایی برای پرستش ندارد، هوای نفس خود را إله و معبود قرار داده و بندگیاش را میکند.
« أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
ترجمه: هيچ ديدى آن كسى را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، ديگر بعد از خدا چه كسى او را هدايت مىكند آيا باز هم متذكر نمىشويد؟
شاید مشکل اصلی این باشد که ما معنای درست و جامعی از "پرستش" را ندانستهایم و چون مسلمان و اهل نماز و روزه و ... هستیم، گمان مینماییم که پرستش یعنی همین اعمال! لذا باید از خود بپرسیم: «پس آن که بت، طاغوت، گوساله یا هوای نفس خود را میپرستد، چگونه عبادت مینماید»؟!
عبادت:
عبادت که آن را به بندگی و پرستش معنا کردهاند، در اصل اوج و مطلق وابستگی و تعلق میباشد که سبب خضوع کامل میگردد، تا حدی که اگر معبود فرمانی داشتهاشد، مطاع واقع میشود، چنان که نافرمانی، از تکبر است که مانع از چنین تعلق و خضوعی میگردد.
پرستش خداوند سبحان:
بنابراین، پاسخ این که اساساً «چرا باید بپرستیم؟!» روشن شد! چرا که ما مخلوقیم و مخلوق، نه خالق است، نه رب است، نه مالک، نه قادر و نه غنی و بینیاز؛ بنابراین ذاتاً "عبد = بنده" است و فطرتاً بندگی میکند؛ با این تفاوت که اگر معبود حقیقی را نیافت، حتماً معبود تقلبی و بدلی را جایگزین نموده و او را میپرستد.
هم چنین پاسخ این که «چرا نباید به غیر از خالق، مالک و رب خود و عالمیان را بپرستیم» روشن شد. چرا که به جز او هر چه هست، مثل خود ما مخلوق، مملوک، مربوب و مروزق است؛ پس در مقام و جایگاهی اولوهیت و ربوبیت قرار ندارد و ارزش پرستیدن ندارد.
«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (القصص، 88)
ترجمه: و با خدا (الله)، إله ديگر مخوان؛ الهی جز او نيست؛ جز وجه او او همه چيز نابود شونده است، فرمان از آن اوست و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
از حکمتهای این که نفرمود: «إله دیگری نخوان»، بلکه فرمود: «با الله، إله دیگری را نخوان که إله فقط خود اوست»، این است که اولاً آدمیزاد ابتدا مشرک میشود و سپس کافر و ملحد؛ و ثانیاً اولوهیت خدا و وابستگی انسان به او، تثبیت شده و حاکم است، و آدمی به خطا "إله"های دیگری را نیز در کنار تنها إله حقیقی قرار داده و میپرستد!
جز خلقت و ربوبیت چه کرده؟
ضمن دقت به آن چه که گذشت در حقانیت خالقیت، اولوهیت و ربوبیت حق تعالی از یک سو و بندگی ذاتی بشر و پرستش فطری او از سویی دیگر، مشکل دیگر در ندانستن حقیقت اسمای الهی، از جمله خالق، إله و ربّ میباشد.
خالقیت و ربوبیت، در لفظ دو کلمه بیشتر نیست، اما در حقیقت یعنی تمام عالم هستی. پس تمامی هستی به او وابسته است و به او تعلق دارد.
خالقیت:
*- "خلق کرده"، یعنی هستی، کمال و اسمای حسنای خودش را در هر مخلوقی، به تناسب ظرف وجودش که حکیمانه مقدر (اندازهگذاری) شده است، تجلی داده است.
*- "من را خلق کرده"، یعنی اسمایش را در من تجلی داده است، لذا از حیات، علم، حکمت، جمال، جلال، جود، کرم، رأفت، و رحمت، برخوردار شدهام.
*- "عالم هستی را خلق نموده"، یعنی اسمایش در تک تک اجزای خلقت و تمامی موجودات عالم هستی، از سنگ گرفته تا فرشتگان تجلی داده است؛ لذا به هر سو بنگری، او را میبینی که تجلی کرده است.
*- "عالم را مسخر (رام) من نموده"؛ یعنی برای انسان، به عنوان خلیفة الله ارزش قائل شده و تجلی خودش را در بیرون از وجودش نیز به او عرضه داشته، تا با شناخت و بندگی او، مراتب و درجات وجودیاش کاملتر گردد. و فرمود: به غیر از آنچه هستی، در تو قابلیت "شدن" نیز قرار دادهام و این "شدن" که تبلور استعدادهاست، فقط در صورت بندگی من، حاصل خواهد شد؛ پس فرمود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ – و جن و انس را نیافریدم مگر برای بندگی / الذاریات، 56»
ربوبیت:
ربوبیت، صاحب اختیاری و تربیت امور است. ما در زندگی روزمرهی خود با معنا و مفهوم این کلمه آشنایی بسیاری داریم، چنان که پدر و مادر را مربی کودک میدانیم؛ معلمان را مربیان مدرسه میدانیم، حتی در ورزش، مربی داریم و برای هر علم و مهارتی و حرکتی نیز نیازمند به مربی هستیم.
پس، ربّ و مربی عالم خلقت، از جمله انسان، الله جلّ جلاله میباشد، چرا که علیم، حکیم، خالق، مالک و قادری جز او وجود ندارد. پس ربوبیت او، هر لحظه، بر تمامی اجزای عالم هستی، حاکم و جاری میباشد.
«فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (الجاثیه، 36)
ترجمه: پس حمد (سپاس توأم با پرستش)، از آن خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمين پروردگار جهانيان.
خطای انسان آنجاست که همانند جایگزینی إلهها و معبودهای دروغین، جعلی و بدلی، در عین حالی که [از روی جهل و تکبر]، ربوبیت خالق را بر نمیتابد، صدها و هزاران رب دروغین را بندگی میکند. چنان که حضرت یوسف علیه السلام، در زندان به هم سلولیهای خود فرمود:
«يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف علیه السلام، 39)
ترجمه: اى دو دوست (دو هم صحبت) زندانيم؛ آيا ربهای پراكنده بهترند يا پروردگار يگانهی مقتدر؟!
ادعای فراعنه از گذشته تا حال:
به ادعای فراعنه و فرمانروایان نظام سلطه، از گذشته تا حال توجه نمایید! هیچ کدام ادعای خالقیت نکردند، چرا که نمیتوانند چیزی را خلق نمایند – هیچ کدام ادعای رزاقیت نیز نکردند، چون خودشان نیز مرزوق هستند، اگر لقمه نانی و جرعه آبی به خودشان نرسد، میمیرند! بلکه همگی ادعای اولوهیت و ربوبیت کردهاند! چرا که قصدشان به بندگی، تعلق، وابستگی و خضوع کشاندن مردمان و مطاع بودن اوامرشان میباشد!
فرعون فریاد بر میآورد که «مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي – جز خودم، الهی برای شما نمیشناسم / القصص، 38» - و - « أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – من بزرگترین پروردگار (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور شما) هستم / النازعات، 24» - امریکا و فرعون بچههای امروز نیز همین را ادعا را دارند!
پاسخ به عقل:
"عقل" موهبتی الهی است که برای شناخت به ما عطا شده است؛ پس ما پاسخگوی عقل نیستیم، بلکه موجودی هستیم که با عقل میشناسیم.
●- پس، حال که شناخت عقلی ما این است که:
«هستی و کمال اوست، و هر چه هست تجلی اوست» - «خالق، مالک، قادر، رازق، إله و ربّ اوست» - «چون علیم و حکیم است، پس عالم هستی را بیهدف و بازیچه نیافریده، لذا بازگشتی در کار است که به سوی اوست» - «ما، ذاتاً واجب الوجود، غنی و منزه (سبحان) نیستیم، پس مخلوق، عبد (بنده) و سراسر ناقص هستیم، ولی در عین حال فطرتاً عاشق کمال هستیم»؛ چرا دیگرانی که آنها نیز صفات خودمان را دارند، جایگزین نموده و به آنها وابستگی محض بیابیم، و آنها را جایگزین خالق و ربّ خود نموده و بندگی نمایم؟! لذا به مخلوق کامل، عقل کل و خاتم رسل صلوات الله علیه و آله فرمود:
«قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (یوسف علیه السلام، 108)
ترجمه: بگو: «اين است راه من، كه من و هر كس که پيروىام نمود، با بينايى (بصیرت) به سوى خدا دعوت مىكنيم، و منزّه است خدا، و من از مشركان نيستم» (در پرستش او، چیزی را با او شریک قرار نمیدهم؛ بلکه خالصاً و مخلصاً او را بندگی مینمایم).
و این فرمان، به تمامی انسانهای عاقل نیز میباشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
خالقیت و ربوبیت خدا ثابت، ولی میخواهم به عقلم پاسخ دهم که چرا باید او را بپرستم؟ مگر به جز خلقت و ربوبیت چه کرده است؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9427.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید