معلون شدن ابلیس به خاطر تکبر اختیاریاش در برابر امر خدا بود، اما اگر این تکبر در وجودش نبود که حتی توان خیال آن را هم نداشت! پس خالق کبر، غرور، ریا و در نهایت شرارت کیست؟ (تهران)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابلیس لعین، بنابر همین منطق [که نوعی جبر را نیز القا میکند]، به خداوند سبحان گفت: «تو مرا اغفال کردی»! تمامی گناهکاران نیز همین شیوه را دنبال کرده و در نهایت به جای خداوند، خود را سبحان (منزه) دانسته و ریشه و علت گناه را به خلقت خداوند و یا خواست او بر میگردانند! "تکبر" یعنی همین منزه دانستن خود در برابر خداوند متعال؛ و عناد و دشمنی، یعنی متهم و محکوم نمودن خداوند متعال.
مکرر متذکر شدیم و باز هم یادآور میگردیم که نه تنها در معارف اسلامی، بلکه در هر امر و موضوع دیگری، باید مراقب "خلط مبحث" در ذهن باشیم. به عنوان مثال: در همین سؤال، مبحث "خلقت" و "عمل"، چه با اختیار باشد و چه بیاختیار، "خلط مبحث" شده است! در حالی که دو امر جداگانه میباشند. هیچ کسی سازندهی خودرو را به خاطر تصادفات، یا سازندهی چاقو را به خاطر قتل نفسها، متهم و محکوم نمیکند!
این پرسش، همان مبحث "خیر و شرّ" است که بسیار هم مفصل و دقیق میباشد، و البته زوایای گوناگونی چون مطلق یا نسبی بودن و ... نیز دارد. مطالب بسیاری در این مورد درج گردید که با کلیک کلمات مرتبطی چون «خیر – شرّ – شرور و ...» در بخش جستجو در سایت و کلیک، در اختیار قرار میگیرد، لذا در این بحث، فقط به صورت اجمال به پاسخ همین پرسش میپردازیم:
غرور – ابتدا دقت کنیم که در فرهنگ عمومی مردم، "غرور" به خطا معنا شده است و معنایی شبیه به "افتخار" دارد؛ اما "غرور یعنی فریب". لذا اصطلاحاتی چون "غرور ملی" نیز خطاست، هر چند که چون "غلط مصطلح" است، و در محاورهی عمومی به معنای دیگری به کار میرود و مردم از آن معنای "فریب ملی" را برداشت نمیکنند؛ قابل توجیه است.
به آیات قرآن کریم در مورد لفظ "غرور" دقت نمایید که همه به معنای "فریب خوردن یا فریب دادن" آمده است.
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» (لقمان، 33)
ترجمه: ای مردم! تقوای الهی پیشه کنید و بترسید از روزی که نه پدر کیفر اعمال فرزندش را تحمّل میکند، و نه فرزند چیزی از کیفر (اعمال) پدرش را؛ به یقین وعده الهی حقّ است؛ پس مبادا زندگانی دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان) فریبکار شما را (به کرم) خدا مغرور سازد (فریب دهد)!
«يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» (الحدید، 14)
ترجمه: (در محشر، منافقان) آنها (مؤمنان) را صدا میزنند: «مگر ما با شما نبودیم؟! (که تقاضا کردیم از نور خود به ما نیز بدهید)» [میمؤمنان] میگویند: «آری، ولی شما [در دنیا] خود را به هلاکت افکندید و انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید، و (در همه چیز) شکّ و تردید داشتید، و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید، و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!
●- فخر و افتخار، گاهی بر اساس حقیقت است، مثل این که مسلمان افتخار کند که مخاطب وحی الهی قرار گرفته و آن را فهم نموده و پذیرفته است – یا دانشمند افتخار کند که کشفی کرده است – یا قهرمان افتخار نماید که به مقام قهرمانی رسیده است – رزمنده افتخار کند که لیاقت و توفیق یافته تا از دین و مرزهای مادی و معنویش دفاع کند و ...؛ اما گاهی این فخر و افتخار، عین فریب است، مانند افتخار کردن به برخورداری از ثروتی که از به سرعت فانی میگردد؛ بالاخره یا ثروت از دستش میرود، و یا خودش میرود و ثروت به دست دیگری میافتد، در اینجا "غرور - مغرور" میگویند، چرا که افتخاری توأم با فریب میباشد. میگویند: فلانی به ثروت یا مقامش "مغرور" شده است! یعنی این امکانات، به جای آن که ابزار رشد خودش و جامعهاش گردد، سبب فریب او شده است. لذا فرمود:
«يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» (الإنفطار، 6)
ترجمه: اى انسان! چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (فریب داده است).
تکبر – اما تکبر خود بزرگبینی است، آن نیز "حق و باطل" دارد. آن چه بد است، "تکبر بیجا" میباشد، مثل آن که مخلوقی در مقابل خدای خود تکبر کند، و یا در مقابل بندگان او، خود را بیجهت بالاتر و بهتر ببیند. اما اگر بالاتری حقیقی و در راه حق باشد که نامش "تکبر" نیست؛ و اگر حالت تکبر، به طور مطلق وجود نداشته باشد که حالت "ذلت مطلق" جایگزین میگردد.
خلقت – حال به اصل بحث و آن نکتهی ظریف در پرهیز از خلط مبحث برگردیم – یعنی مبحث خلقت علیمانه و حکیمانه از یک سو، و مبحث عمل انسان از سویی دیگر.
آیا "تکبر، فخر، حتی غرور به معنای فریب، هوای نفس، نفاق و ... به لحاظ وجودی [که خداوند سبحان خلق نموده و در وجود انسان نهادینه کرده] بد و مذموم است؟! خیر.
*- اگر تکبر نباشد، انسان در مقابل دشمن ایستادگی نخواهد کرد، در مقابل هر امر ذلتباری تسلیم خواهد شد. در احادیث میفرمایند: «این تکبر برای زنان [در مقابل طمع مردان]، بسیار خوب و لازم است». آدمی باید که شأن و مقام خودش را بسیار بزرگتر از برخی از خواهشها و حتی اوامر نفس حیوانی خود و دیگران ببیند. آیا این که هر دعوتی را نمیپذیرد و آن را دون شأن خود میبینید، ناشی از حالت "تکبر"ی که در وجود شما قرار داده نمیباشد؟!
*- آیا حالت نفاق (تفاوت درون و برون) مطلقاً بد و مذموم است؟! خیر، اگر چنین نباشد، پردهدری میشود، رسوایی به بار میآید، راه بازگشت بسته میشود، امید به آینده قطع میشود، حتی حالات مثبت در خودسازی به ریا کشانده میشود، مردمان از یک دیگر متنفر و ترسان میگردند و ... .
فرض کنید که همسر و پدری، گرفتار و خسته و حتی ناراحت و عصبانی به خانه میآید و به روی اهل خانه و خانوادهاش میخندند؛ آیا این نفاق نیست؟! و یا این روش اخلاقی بد است یا خوب؟!
*- "ریا"، یعنی کار را به رؤیت دیگران رساندن ؛ حال آیا مطلقاً بد است؟ پس چرا امر به "نماز جماعت"، یا سایر تجمعاتی چون حج، جهاد و ... نمود و نیز فرمود: هم صدقات پنهانی داشته باشید و هم صدقات آشکار؟ آیا مرتبتر کردن ظاهر [پوشش، آرایش، خوشبویی و ...]، به هنگام حضور در میان جمع (میهمان، جلسه، کار، خیابان و ...) بد است؟ پس چرا به آنها امر و توصیه نموده است؟!
«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (البقره، 274)
ترجمه: كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق مى كنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
آن چه بد، مذموم و شرّ است:
پس، آن چه خلق شده، حتماً خوب و حتی لازم است، چرا که خدای علیم، حکیم و خیر محض آن را خلق کرده است؛ اما چگونگی و کجایی و چرایی ظهور و بروز این حالات و استفاده از قوا و استعدادهاست که به "خیر و شر" توصیف میگردند. مانند "تکبر ابلیس لعین، مقابل امر خداوند متعال" – یا - "ریا در عبادت یا هر کار خیر دیگری، یا بروز هر فضیلتی، برای فریب مردم" – "یا نفاق، برای نفوذ و دشمنی با اسلام، مسلمین، انسان و انسانیت" و ... .
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
ابلیس به خاطر تکبر اختیاریش برابر خداوند سبحان ملعون شد؛ اما چه کسی تکبر را در وجودش قرار داد، آفرینننده کبر، غرور و شرور کیست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9665.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3625
- 8 اسفند 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید