چه کنیم تا خدایی که به او ایمان داریم را بیشتر و بهتر بشناسیم؟ تا خداشناسی و خداپرستی ما، اینگونه ساده و عوامانه نباشد؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): راههای "خداشناسی" بسیار است؛ چرا که در ماده و معنا، در درون و بیرون، هر چه هست مخلوق، تجلی و مُعرف اوست.
یک موقع شما میخواهید یک موجود ناشناخته و پنهان برای خودتان را بشناسید؛ اما یک موقع میخواهید یک موجود مشهود، معلوم و شناخته شدهای که همه چیز او را نشان میدهد و عقل و قلب نیز جز او را نمیشناسد و گواهی نمیدهد، بشناسید؛ پس راهکارها متفاوت میشوند.
شناسایی:
اولین نکتهای که باید توجه داشت، این است که «تا کسی یا چیزی خودش را نشناساند، ما نمیتوانیم او یا آن را بشناسیم و میزان شناسایی ما نیز به همان مقدار است که او خودش میشناساند»، البته هر که نزدیکتر شود، بیشتر و بهتر میشناسد؛ مانند شناسایی یک گُل برای عوام و هر که آن را میبیند، تا برای گیاهشناس، هنرمند، متخصص داروها و مواد شیمیایی و ... . بنابراین، این خداوند سبحان است که باید خود را بشناساند، و البته شناسانده است، هم در کتاب خلقت به قلم صنع، و هم در قرآن کریم به قلم وحی؛ و به بندگانش نیز عقل، قلب، فهم، علم و ... داده تا بتوانند بشناسند. پس خودش را از دورن و بیرون، با آیات (نشانههای محکم و مستدل) به ما میشناساند:
« سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ » (فصلت، 53)
ترجمه: به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟!
توجه:
چون او خودش را به هر کسی از درون و برونِ وجود خودش میشناساند؛ برای کسی که میخواهد او را بیشتر و بهتر بشناسد، ابتدا فقط یک کار باقی ماند که آن نیز "توجه" است که نقطهی مقابل "غفلت" میباشد؛ تا ما متوجه کسی یا چیزی نشویم، آن را نخواهیم شناخت؛ چون از او غافل هستیم؛ و البته "توجه" به معنای تام و کاملش؛ که شاید بتوان گفت" «جهتگیری – رویکرد». چنان که فرمود:
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ » (الرّوم، 30)
ترجمه: پس روی [جهت و توجه] خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند!
و چنان که حضرت ابراهیم علیه السلام، در پاسخ به خورشید، ماه و ستارهپرستان فرمود:
«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (الأنعام، 79)
ترجمه: من روی [جهتِ توجه] خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من در ایمان خود خالصم؛ و از مشرکان نیستم!
پس، همین که به او توجه نمایی، او را که خودش را به تو میشناسد، خواهی شناخت و هر چه این توجه بیشتر و قویتر باشد، شناخت که مقدمهی ایمان و باور است، بیشتر خواهد شد.
تذکر:
"ذکر" یعنی یاد کردن و "تذکر" یعنی یادآوری؛ و "یاد کردن" نسبت به شناخته شده محقق میگردد، و "یادآوری" نیز نسبت به چیزی است که انسان میداند، اما غافل شده و فراموش کرده است.
تا به "یاد" کسی یا چیزی نباشید، متوجه او نخواهید شد. مشکل بیشترین انسانها، و یا اکثریت آنها در بیشتر مواقع، "فراموشی" است و نه "نشناختن"! مثل این است که شما قلب، معده و خون دارید، اما چون به یادشان نیستید، متوجه هم نیستید و تلاشی هم برای شناخت بیشتر ندارید؛ اما همین که چه به علت رشتهی تحصیلی، یا شغل، یا رژیم غذایی و یا بیماری، به "یاد" هر کدام افتادید، به آن توجه بیشتری میکنید، شناختی به دست میآورید و بر آن اساس، ملاحظاتی را در نظر گرفته و رعایت میکنید.
خداشناسی هم همینطور است، این طور نیست که کسی خدا را نشناسد؛ او خودش را در عقل، قلب، فطرت و آیاتش شناسانده است؛ بلکه آدمی توجه ندارد و یادی نمیکند، پس در غفلت و نسیان (فراموشی) غرق میگردد. چنان که فرمود: وقتی سوار بر کشتی هستید و باد ملایم مبدل به طوفان میشود و امواج به کشتی میزند؛ و دیگر هیچ وسیلهی نجاتبخشی نمییابید، یاد خدا میکنید، اما همین که به ساحل رسیدید و زیر پایتان محکم شد، باز فراموش میکنید (الإسراء، 67).
از این رو در آیات و آموزههای قرآن کریمش، مکرر و مؤکد، امر به "ذکر" فرمود، تا آنجا که فرمود: یک لحظه غفلت هم جایز نیست، بلکه شب و روز به یاد او باشید:
« وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ » (الأعراف، 205)
ترجمه: پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!
علم به اسماء:
به دو اصل توجه نماییم: اول آن که "عقل به نور علم میبیند" و دوم آن که هر چیزی به "اسم"ها یا همان نشانههایش شناخته میشود. البته مقصود اسمهای حقیقی هستند و نه اسمهای اعتباری، اگر چه چیزها به اسمهای اعتباری نیز شناخته میشوند.
به عنوان مثال: اگر بگویید اسم این آقا علیرضا است و یا اسم این خانم مریم است، این اسمها، نشانی [اگر چه اعتباری] برای شناخت آنهاست، اما وقتی میگویید: او دکتر است، مهندس است، کارمند یا کارگر است، پدر یا مادر است و ...، همه اینها نیز "اسم" هستند و هر کدام از این اسمها، معرف او از جهتی خاص هستند.
خداوند متعال ابتدا به حضرت آدم علیه السلام "علم اسماءاش" را تعلیم داد و سپس او را مسجود و معلم ملائک قرار داد: « وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا / البقره، 31». دقت نماییم که چقدر در قرآن کریم، به فراگیری، یاد و خواندن اسمهای خداوند متعال تأکید شده است؟ « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » - « وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا – اسم پروردگارت را شبانه روز به یاد بیاور / الإنسان، 25» - « وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا - و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند (تنها به بندگی او بپرداز)! » و ... .
ما برای توجه، یاد کردن و سخن گفتن از کسی یا چیزی، چارهای جز توجه و به کارگیری "اسم" نداریم، پس شبانه روز باید با به یادآوردن اسمهای او، متوجه او باشیم. چنان که دائم، یا الله، یا رحمان، یا غفار، یا لطیف میگویید. اما مهم "علم به اسماء" است، نه به کارگیری الفاظ!
اسمهای ذاتی و فعلی:
در درس و بحث، برای درک و فهم بهتر و بیشتر، اسمهای باریتعالی را تقسیم به "اسمای ذاتی" و "اسمای افعالی" کردهاند، و درست هم هست. مثل این است که در میان خودمان بگوییم: «فلانی زنده است» یا بگوییم: «فلانی خیلی مهربان و کریم" است؛ اولی به ذات او اشاره دارد و دومی به فعل (عملکرد) او.
"اسمای ذاتی"، به طور کلی به آن دسته از اسمها [یا به تعبیری صفاتی] گفته میشود که بر ذات دلالت دارد، مثل این که بگویید: او حیّ، علی، قادر، واحد و اَحد است و اینها هیچ ربطی به مخلوق ندارد – اما، اسمهای فعلی، در رابطه با خلق و مخلوق میباشند یا به تعبیری «صفات فعلی حکایت از نسبت و اضافهای بین خدای متعال و دیگر مخلوقات دارد »، مثل این که بگویید: او خالق، رازق، عفو، غفور و ... میباشد.
●- این اسمها و صفات را به لحاظ لفظ، همگان میتوانند فرا بگیرند و یک مفهوم سطحی از هر کدام رانیز درک اما، اما "شناخت بیشتر"، مستلزم علم و فهم بیشتر میباشد.
بنابراین، خوب است که اسمهای خداوند سبحان را فرابگیریم، درباره معنا و مفاهیم آنها تفکر نماییم، و با بصیرت و ژرفاندیشی، معرفت (شناخت) خود را ارتقا بخشیم.
"اُمّ"، یعنی مادر؛ اما مفهوم حقیقی آن چیست که به وطن نیز "امّ" گفته میشود - امام و امت، از همین ریشه گرفته شده است و حتی به در بر گرفتن آتش جهنم نیز "امّ" گفته میشود: « فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ / القارعة، 9» - بنابراین، باید در اسمها، تفکر نماییم.
"الله" جلّ جلاله، اسم خاص خداوند متعال است و جمیع اسماء و صفات را در بر دارد، اما وقتی گفته میشود: « هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ » و یا « هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ » و یا « وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ » و یا « وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ » ... و سایر اسماء و صفاتی که در قرآن کریم و احادیث آمده است، خیلی با هم فرق دارند، و ما تا این اسمها را با معانی، مفاهیم و حتی جلوههایشان نشناسیم، نمیتوانیم خداشناس گردیم.
سه نکتهی مهم:
یک - خداوند متعال، برای شناساندن خودش، اسمهایش را خلق نموده است و فرموده است این اسمها که همه حسن و کمال است، مال اوست، پس خداوند را با این اسمها بخوانید:
« وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » (الأعراف، 180)
ترجمه: و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد، و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى [انحراف و الحاد] مىگرايند رها كنيد. زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مىدادند كيفر خواهند يافت.
دو – اسمهای خداوند متعال، فقط واژه، معنا و مفهومی مبهم یا مُدرک نیستند، بلکه حتماً جلوات و تعینات خارجی نیز دارند، مانند نام "خالق" که تجلی و تعیّن آن را در هر مخلوقی میبینید؛ و موجودات هر چه کاملتر باشند، تجلی کاملتر اسمای الهی میباشند، تا برسد به اهل عصمت، انسانهای کامل، که مظهر اتمّ اسمای الهی میباشند، چنان که امام صادق علیه السلام، در شرح آیهی فوق (وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى) فرمودند:
« نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا » (الکافي , جلد 1 , صفحه 143)
ترجمه: سوگند بخدا مائيم آن نامهاى نيكو كه خدا عملى را از بندگان نپذيرد مگر آنكه با معرفت ما باشد.
بنابراین، نمیشود برای خداشناسی، به شناخت الفاظ و معانی آنها بسنده نمود، بلکه باید جلوات و تعینات را شناخت؛ باید اهل عصمت علیهم السلام، و مفاهیمی چون: "ولایت و امامت" و مصادیق آنها را شناخت، که همه "اسم الله" "اسم اکبر" و "اسماء الحسنی" و "اسم اعظم" هستند.
سه – چون شناخت کار "عقل" و فهم و باور کار "قلب" است، و این دو نیز ممکن است به واسطهی سلطه و حکومت "نفس"، مدفون، محبوس و یا مریض شوند « فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ »، باید دقت نمود که صرف کسب علم در کتاب نیز برای خداشناسی کافی نیست؛ بلکه تزکیه لازم است؛ چنان که فرمود: رسولان را برای « يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ » فرستادم. یعنی اگر تزکیه نشوی، خواندن آیات الهی در کتاب خلقت و کتاب وحی [قرآن مجید]، و کسب علوم گوناگون، به هیچگ کارت نمیآید و البته بر خسرانت نیز میافزاید « وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا » لذا باید تقوا پیشه کرد که این کتاب « هُدًى لِلْمُتَّقِينَ » میباشد و اولین صفت متقین را « الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ - آنان که به غیب ایمان میآورند» بیان داشت، یعنی آنان که سطحی نگر نیستند، بصیر و ژرفاندیش هستند؛ چرا که به جز سطح، همه چیز در غیب است، حتی یک لایهی زیر سطح (مثل پوست) نیز در غیب است و کسی که سطحیبین نیست، آن را میشناسد و وجودش را باور میکند.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی .
پرسش:
چه کنیم تا خدایی که به او ایمان داریم را بیشتر و بهتر بشناسیم؟ تا خداشناسی و خداپرستی ما، اینگونه ساده و عوامانه نباشد؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9814.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2573
- 14 خرداد 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید