ایکس – شبهه: اگر این سلسله را ادامه دهیم، نه تنها وسعت آن بر همه جنایتکاران تاریخ سایه میافکند، بلکه کلیه شیاطین انس و جنّ و حتی شخص ابلیس لعین را نیز شامل میگردد.
باید دقت شود که خطاکاران همیشه به دنبال بهانهای برای تبرئه و یا دست کم توجیه خطاهای کوچک و بزرگ خود هستند.
این حالت، فقط یک مسئله شخصی نیست، اگر در علوم سیاسی و به ویژه «اندیشهشناسی» معاصر نیز مطالعاتی ریشهای انجام پذیرد، مشخص میگردد که هدف نهایی اغلب نظریههای امروزی، توجیه قدرت و مظالم آن میباشد، تا جایی که حتی جنایاتشان را لازمه رشد بشر، ضروری و مفید نیز جلوه میدهند.
همین دیدگاه را به اذهان عمومی و حتی اندیشه برخی مسلمانان نفوذ دادند تا جایی که شیطان را مأمور خدا و امثال هیتلر را مأموری برای برقراری توازن جمعیت قلمداد کرده و قابل احترامشان شمردند و گفتند: «از کجا معلوم، شاید در آخرت دیدید که هیتلر نیز به همراه امام حسین علیهالسلام وارد بهشت شد، چرا که مأموریتش را انجام داد!»
این نظریهی انحرافی را یزید نیز در بارگاهش خطاب به حضرت زینت علیهاالسلام بیان داشت و گفت: «دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟!» یعنی گناه را به گردن خدا و نظام آفرینش و مدبر آن انداخت! که ایشان در پاسخ گفتند: «ما رأیت الا جمیلاً»، یعنی آن چه از خدا دیدم، همه زیبایی بود، یعنی از خدا جز جمال و جلال صادر نمیگردد و جلالش نیز جمال است، اما آن چه از تو دیدم، همه جهل، کفر، ظلم و جنابت بود.
ریشه شبهه یا سؤال فوقق نیز به عدم شناخت صحیح از دوست و دشمن یا همان «تولّی و تبرّی» و بالتبع سطحیبینی بر میگردد.
باید دقت کنیم که دو بال «عقل و عاطفه» هر دو برای رشد انسان لازم و مفید هستند. آنان که به بهانه عقلگرایی میگویند فقط باید به اهداف و راه امام فکر کرد نه این که به او عاطفه داشت و با مرثیه و نوحه و یاد مظالم گریه کرد، به انحراف کشیده میشوند و آنان که فقط با احساسات و عواطف به حوادث نگاه میکنند نیز سطحیبین و ظاهرنگر شده و به نوع دیگری به انحراف کشیده میشوند.
یکی از همین انحرافات این است که برخی گمان میکنند که مقام و منزلت شخصیتی چون امام حسین علیهالسلام و یاران ایشان در کربلا، به خاطر وقوع جرمها و جنایات یزیدیان در آن دهه و به ویژه در روز عاشورا میباشد، در حالی که این نگاه و شناختی کاملاً خطا است.
چنین نیست که امام حسین علیهالسلام چون سر از بدن مبارکشان جدا گردید به این مقام رسیدند یا حضرات عباس، زینب، علیاکبر و ... علیهمالسلام نیز چون متحمل چنان مصیبتهایی شدند به این مقام رسیدند!
در این نگاه سطحی بینی، علی (ع) با فرق شکافتهاش شناخته میشود، فاطمه (ع) با پهلوی شکستهاش، امام حسن (ع) با جگر پاره پاره شدهاش و امام حسین (ع) با سر بریدهاش و حضرت عباس (ع) با دستان قطع شده و حضرت زینب (ع) با اسارتش شناخته میشوند و بدیهی است که در چنین نگاهی عوامل این جنایات باید مورد تقدیر و پاداش نیز قرار گیرند.
در حالی که این یک نگاه مادهگرایانه (ماتریالیستی) است. امام حسین (ع) از بدو تولد حجتالله بودند، اسمالله الاعظم بودند، معدن وحی و مخزن علم الهی بودند، انسان کامل بودند و ده سال قبل از عاشورا نیز امام عصر خود بودند، حضرت عباس (ع)، پدر فضل و دانش بودند، حضرت زینب (ع) عالمهی بدون معلمه، یعنی برخوردار از علم لدّنی بودند ... و چون چنین مقامات والایی داشتند، توانستند کربلا را خلق کنند و با فدا کردن جسم خود، روح اسلام و قرآن را زنده نگهدارند، نه این که چون کشته شدند به این مقامات رسیدند. اگر چنین باشد که جنایات امروز در فلسطین، لبنان، عراق، ایران زمان جنگ، میانمار و ...، کمتر از کربلا و عاشورا نیست.
پس اگر یزید و شمر و امثالهم چنین نمیکردند، اگر خوارج و ابن ملجم چنان نمیکردند، اگر ابوسفیان و معاویه تسلیم میشدند، اگر متوکل و معتصم و ...، اهل بیت و یارانشان را به حبسها و مسلخها نمیکشاندند، نه تنها از مقام آنها کاسته نمیشد، بلکه دنیا آباد میشد، بشر رشد مییافت، جهل و ظلم از جامعه بشری رخت بر میبست، بیعدالتی و استضعاف برچیده میشد، این جنایات طول تاریخ اتفاق نمیافتاد و آن چه باید پس از ظهور و استقرار حکومت حضرت امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف صورت پذیرد، در همان زمان صورت میپذیرفت و امروزه نوع بشر در بهشت زمین زندگی میکرد و رشد مییافت تا به اعلا درجه بهشت آخروی و جاوید برسد. و همین طور است عمق، گستره و آثار سوء و شوم ظلم ظالمین امروز که صدام و امثال او نمونهی کوچک آنها میباشند.
جنایات جاهلانه صدام به مراتب کمتر از اوباما، بوش، ملکه الیزابت، سارکوزی، اولاند، مرکل و ... میباشد.
کلمات کلیدی:
گوناگون امام حسین(محرم)